آغاز تکامل با «همسایهها»
محمدعلی علومی ـ نویسنده و اسطورهشناس
در میان نویسندگان ایرانی احمد محمود جایگاه ویژهای دارد. اگر نخستین کتاب او «همسایهها» را تا واپسین اثرش «درخت انجیر معابد» در نظر بگیریم، چرخهای متصور میشود؛ زنجیرهای که توجه به آن موجب ایجاد یک تصور خاص درباره این نویسنده است که در سطور پایانی به آن میپردازیم.
احمد محمود در همسایهها با روایتی شیرین و پرکشش خواننده را با تصاویری همراه میکند که در واقع توصیفی درونی از حالتهای شخصیتهای داستانند. نمونه آن شعلهکشیدن آتش و قلزدن دیگ در بخشی است که نزاع مرد با همسرش، به مرگ زن میانجامد. محمود پس از همسایهها هم در خلق چنین تصاویری آنقدر موفق عمل میکند که شخصیتهای درگیر در آنها همواره در ذهن خواننده ماندگارند و با وجود تعدد شخصیتها، خواننده آنها را به یاد دارد و در جریان داستان گمشان نمیکند.
مهارت او در نحوه روایت، شخصیتپردازی و پیوند اوضاع تاریخی و اجتماعی با واکنش آدمهای داستان موجب شاخصبودن او در میان نویسندگان واقعگرا میشود.
پس از همسایههاست که خوانندگان آثارش همواره او را همان احمد محمود با همان تواناییها، منتهی با تأثیرپذیری از حال و هوای داستان در عرصه جهانی میبینند؛ امری که موجب میشود رگههای نیرومندی از تکنیکهای نویسندگان آمریکای لاتین - چیزی که به نام رئالیسم جادویی شناخته شده است- در آخرین داستانش نمود عینی پیدا کند.
بورخس اطالهکلام و نوشتههای طولانی را از ایرادهای اساسی نویسندگان رئالیست میداند. اگر چنین باشد، چنین ایرادی در آثار احمدمحمود در کمترین حد خود دیده میشود. زبان محکم، بیان پرحلاوت، نثر قوی و سالم – با رعایت قواعد و شیوههای دستوری و نگارشی – آثار این نویسنده را بهعنوان نمونه برجستهای در ادبیات داستانی مطرح میکند.
اما نکتهای که در آغاز متن درباره چرخه داستانی او به آن اشاره کردم، موجب این رأی و نظر در بیشترین منتقدان آثار ادبی شده است که اگر احمد محمود عمر و فرصت بیشتری مییافت، آثار او ویژگیهای تازهتری را برمیتافت؛ چراکه در چرخه آثار او نوعی تکامل حلقهبهحلقه و گونه تسلسل رو به افزایش مهارت و آگاهی دیده میشود. قلم او با مرگش در نخستین ماه پاییز از نوشتن باز ایستاد، اما آثارش همچنان پرفروش هستند. در میان مخاطبان پیگیر آثار او میتوان کسانی را یافت که در زمان مرگش(12 مهر 1381) محصل نوآموز دبستان بودند.