راوی رنجهای پنهان زنان
میهمی، شاعر: من در اشعارم بدون مرزبندی جنسیتی به مشکلات، گرفتاریها و دلتنگیهای زنان جامعهام پرداختهام
محمد توفیق مشیرپناهی| سنندج- خبرنگار:
شعر شاعران کردستان، نسلها و دورههای مختلف، تجربهها و نحلههای گوناگونی را دیده است. در این میان شاعران زن نیز تاریخساز ادبیات بودهاند؛ از غزلهای ناب مستوره خانم اردلان تا زمزمههای شعری ژیلا حسینی، سرودههای به یاد ماندنی و آثار شیرینی چه به زبان کُردی و چه به فارسی بهجا مانده است. «سهیلا میهمی» یکی از شاعران کُرد و متولد شهر قروه است. گفتوگوی همشهری را با این شاعر به بهانه چاپ کتاب «پرنده شیشهای شطرنجی» بخوانید.
در مورد کتاب شعرتان «پرنده شیشهای شطرنجی» توضیح دهید.
«پرنده شیشهای شطرنجی» مجموعه شعر من به زبان کُردی است. این مجموعه طی 6 سال سرودن و زندگی با شعر جمعآوری شده و در مجموعهای گرد هم آمده است. «پرنده شیشهای شطرنجی» چکیده و تجربه سالهایی است که با همه اطرافیان، همه اشیا، همه رویاها، همه حسرتها و همه زنانی که به من انرژی دادهاند و آنها را ستایش میکنم، سروده شده است. شعر من تصویرگر جامعه زنان است؛ بدون مرزبندی جنسیتی به مشکلات، گرفتاریها، دلتنگیها و تنگناهای زنان جامعهام پرداختهام. همچنین این موضوع را که زنان ما در خانواده و جامعه چه مشکلاتی دارند، بهعنوان یک دستمایه برای شعرم تعیین کردهام. در واقع شعر من شعری اجتماعی است.
چگونه با ادبیات و شعر آشنا شدید؟
اگر بخواهم کلیشهای پاسخ بدهم باید بگویم زمانی که کودکی بیش نبودم، شعر در من جوشش کرد و خروش داشت و آن را بر صفحات کاغذ نوشتم و... در واقع زمانی که در میان خانواده، جامعه و بهخصوص زنان به سر بردم و متوجه نابرابریها شدم، راهی برای من باقی نماند که صدای این رنج نهفته باشم جز یکی از ابزارهای بیانی چون ادبیات، سینما، عکس و... در میان این امکانهای هنری، شعر را برگزیدم.
در ادامه وقتی چگونه سرودن را یاد گرفتم، وقتی یاد گرفتم که باید واژه و امکانات تکنیکی به کمکم بیاید، تلاش کردم خودم را تربیت کنم و آموزش بدهم تا بتوانم با واژهها شرایط زنان را توصیف و ترسیم کنم؛ شرایطی که جز با واژه و تصویر قابل بیان نیست.
در خانواده کسانی بودند که در حوزه ادبیات کار میکردند؟
من در فضای ادبی و هنری ویژه و خاصی پرورش نیافتهام، اما در خانواده پدرم به شعر علاقه داشت و از زبان وی بارها اشعاری را از شاعران مختلف مانند ماموستا ههژار، ماموستا هیمن و ماموستا قانع میشنیدم.
شما اوایل با زبان فارسی شعر میسرودید و بعدها به زبان کُردی روی آوردید. در این باره توضیح دهید.
من اوایل شعرهایم را به زبان فارسی میسرودم، اما این دوره شعری را در جایی منتشر نکردم و گاهی در محافل برای دوستان و آشنایانم میخواندم. سرودن ناگزیر شعر به زبان فارسی برای هر شاعر کُرد ایرانی پیش میآید. در جایی که موضوع اولویت بندی زبان گفتار، زبان اندیشه و زبان مادری پیش میآید، بهعنوان یک شاعر نمیتوانی در این درگیری طرف زبان مادری را نگیرید.
زبان مادری زبان تصویر، خیال، احساس و هر آنچه است که برای شعر لازم داری. اگر من سالهای سال به زبان فارسی شعر میسرودم و اگر شعرهای موفقی هم سروده میشد، در نهایت من یک شاعر دست دهم شعر فارسی امروزی میشدم. اما در زبان کُردی و زبان مادری که خاستگاه همه رویاها و تصویرهای من است سرودن شعر مانند آب جاری، بارش باران و نوشیدن یک لیوان آب زلال است. به همین سادگی و آسانی من از دنیای خودم و زنان اطرافم سخن میگویم.
چاپ یک اثر و کتاب چه احساسی دارد؟
به عنوان یک شاعر وقتی کتابم چاپ میشود یعنی اعلام میکنم که هستم و حرفی برای گفتن دارم. تلاش میکنم جدی باشم، بهتر بسرایم و نگاهم به جامعه عمیقتر باشد. من به این نگاه نیاز دارم و آرزو دارم که در همین سطح باقی نمانم و جدیتر و مصممتر از گذشته، افقها و قلمروهای تازهای از زندگی آدمها، بهویژه زنان را به تصویر بکشم.
چگونه میتوانید فضای شعرهایتان را به خوانندگان معرفی کنید؟
شعر من تلاش میکند که از زبان یک زن به همه قلمرو زندگی، جامعه و اتفاقات نگاه کند. انگار شاعر- من- جایی قرار گرفته است که باید باشد و با یک نگاه شاعرانه و تلاشگر میخواهد تمامی اتفاقات جامعه زنان از رنجها و محنتها گرفته تا کار و زحمت و نقش قاطع در زندگی و خانواده را به تصویر بکشد. لازم است که اعلام کنم در این بحث و پاسخهایم ادبیات را به ادبیات زن و مرد تقسیم نکردهام و من همچون «ناتالی ساروت» معتقدم هیچگاه نباید به این تقسیمات تن داد، زیرا رنج انسانها، زن و مرد نمیشناسد و هنرمند و شاعر چه زن باشد یا مرد تن به این تقسیمات نمیدهد. برای من مهم این است که رنج انسانها را به تصویر بکشم.
چه آثار و کتابهای دیگری در دست چاپ دارید؟
شعرهای زیادی سرودهام که روی دستم مانده است. در مسیر چاپ همین کتاب شعرم، مشکلات زیادی پیش آمد که نباید میآمد. شاعر شعرش را میسراید یا داستاننویس داستانش را مینویسد، دیگر قرار نیست که خودش راه بیفتد تصویرگر و ویراستار و صفحهآرا و ناشر و توزیعکننده شود. کجای دنیا چنین است؟ این وضعیت اصلا پسندیده نویسندگان نیست.
ناشران در سالهای گذشته با فراغ بال و رغبت آثار شاعران و داستاننویسان را چاپ میکردند، اما امروز ناشری سرمایهگذاری نمیکند. جدای از اینکه نویسنده تازهکار یا حرفهای باشد، ناشر حاضر به سرمایهگذاری نیست و این مساله بسیار برای جامعه کتابخوان و جامعهای که میخواهد از شاعر و داستاننویسش اثر تازهای بخواند، در حد فاجعه است. برای کارهای بعدیام خدا میداند باید با چه کیفیتی آن را چاپ کنم.