سکانسهای ماندگار
در دل تاریکی
مرد سوم کارول رید 1949
سعید مروتی | خبرنگار:
کارول رید کارگردان نامدار انگلیسی فیلمهای برجستهای چون «جداافتاده» (1947)، «بت سرنگونشده» (1948) و «مامور ما در هاوانا» (1960) را در کارنامه دارد اما بهترین و مهمترین فیلمش «مرد سوم» است. شاهکاری درباره وین پس از جنگ جهانی دوم که فساد و تباهی درآن بیداد میکند. کارول رید مردم سوم را براساس فیلمنامه گراهام گرین ساخت. پایان خوشبینانه فیلمنامه گراهام گرین را عوض کرد. با تهیهکننده سر حضور اورسن ولز در فیلم جنگید و در نهایت اجازه نداد نوئل کاورد نقش هریکین را بازی کند. جسارت به خرج داد و فرم بصری متفاوتی برای مرد سوم برگزید و با همراهی رابرت کراسکر، فیلمبردارش، بسیاری از نماهای فیلم را با سایه روشنهای فراوان و قابهای تعمدا کج فیلمبرداری کرد. آنتون کاراس را در کافههای وین کشف کرد و ساخت موسیقی فیلم را به او سپرد. با همه اینها حضور سنگین اورسن ولز در مرد سوم باعث شده بسیاری ارزشهای فیلم را تا حد زیادی مدیون خالق «همشهری کین» بدانند. حضوری کوتاه اما بسیار موثر. ولز دیالوگهای خودش را هم بازنویسی کرد. اتفاقی که منجر به تعدادی از درخشانترین گفتوگوهای تاریخ سینما شد. با پذیرش اینکه ولز در شکلگیری شخصیت هری کین سهمی فراتر از یک بازیگر صرف داشته، خالق مرد سوم را باید کارول رید دانست که پس از جداافتاده و بت سرنگونشده که فیلمهای فوقالعادهای هستند؛ در مرد سوم تلخاندیشیاش را امتداد بخشید و شاهکاری درباره تباهی و مرگ فضیلتهای انسانی خلق کرد.
سکانس برگزیده: هالی مارتینز (جوزف کاتن) که به دعوت دوستش هری لایم(اورسن ولز) به وین رفته، متوجه میشود دوستش بر اثر تصادف کشته شده، به مرور اما نقش هری در قاچاق داروهای تقلبی فاش میشود و اینکه او زنده است. فصل ملاقات هالی مارتینز و هری لایم از سکانسهای ماندگار تاریخ سینماست. محل قرار یک شهربازی قدیمی است. هالی مارتینز سر قرار رسیده ولی خبری از هری نیست. بچهها را میبینیم که در صف ایستادهاند تا سوار چرخوفلک شوند. آنها وارد اتاقکهای چرخوفلک میشوند و هیجان معلقماندن در آسمان را تجربه میکنند. هالی به ساعتش نگاه میکند. هری لایم دیر کرده ولی او همچنان منتظر میماند تا اینکه رفیق قدیمی با چهرهای خندان و سرحال از راه میرسد. هری لایم جلو میافتد و هالی مارتینز هم پشت سرش حرکت میکند. هری لایم با دختر بلیتفروش صحبت میکند. بلیت میخرد. اتاقک پر از مسافر بالا میرود. اتاقک بعدی که خالی است هم رد میشود تا اینکه چرخ میایستد و هری لایم و هالی مارتینز سوار اتاقک سوم میشوند. هری لایم با اعتمادبهنفس است و هالی مارتینز مردد و مضطرب. چرخوفلک حرکت میکند و 2رفیق قدیمی با هم صحبت میکنند. جادوی صحنه با انتخاب هوشمندانه لوکیشن (چرخوفلک) و گفتوگونویسی درخشان این سکانس رقم میخورد؛ ترکیبی از کارگردانی فوقالعاده کارول رید و نبوغ اورسن ولز به عنوان بازیگر که دیالوگهای خودش را هم بازنویسی کرده است. هری لایم تبدیل به هیولایی شده که حتی مرگ کودکان (قربانیان داروهای تقلبی که او قاچاق کرده) هم نمیتواند متأثرش کند. هری لاین بهعنوان یکی از پیچیدهترین بدمنهای تاریخ سینما، برای جنایتهایش توجیه هم دارد. مثل دیالوگ معروفش در این سکانس که توسط خود ولز نوشته شده است: «توی ایتالیا در 30سال حکومت خاندان بورجیا همهاش زد و خورد و وحشت و قتل و خونریزی بود... اما آنها میکل آنژ و لئوناردو داوینچی و رنسانس را هم بهوجود آوردند. توی سوئیس عشق برادرانه حاکم بود، 500 سال دمکراسی و صلح حاصلش چی بود؟ ساعت خروسدار!»