گپوگفتی با بهنام بهزادی درباره سینمای مستقل، «من میترسم» و جشنواره کن 2019
«من میترسم» تا لحظه آخر در فهرست کن بود
مرتضی کاردر/روزنامه نگار
بهنام بهزادی با «تنها دو بار زندگی میکنیم» خود را به سینمای ایران معرفی کرد؛ فیلم متفاوتی که چشم مخاطبان را گرفت و خبر از ظهور فیلمساز تازهای میداد. فیلمهای بعدی او «قاعده تصادف» و «وارونگی» به اندازه فیلم نخست با اقبال منتقدان و جشنوارههای داخلی و خارجی مواجه شدند و او توانست خود را بهعنوان فیلمسازی نخبهگرا در سینمای ایران جا بیندازد. در عین حال، او یکی از خوشاقبالترین کارگردانان سالهای اخیر سینمای ایران در جشنوارههای بینالمللی بوده است. «من میترسم» آخرین فیلم اوست که چند روز است پروانه نمایش خود را گرفته؛ فیلمی که قرار بود نماینده ایران در جشنواره کن 2019 باشد اما ظاهراً در روزهای آخر از بخش مسابقه کنار گذاشته شد. صدور پروانه نمایش فیلم را بهانه کردیم تا سراغ بهنام بهزادی برویم و درباره فیلم تازهاش و هفتادودومین جشنواره کن گفتوگو کنیم.
«بدیش اینه که من وسط کلی شکام که میخوام برم یا نه...ولی بدترش اینه که صدبرابرش مطمئنم نمیتونم بمونم.» این جمله همهچیزی است که از داستان «من میترسم» منتشر شده است. قدری درباره داستان فیلم بگویید.
فیلم با همه فیلمهای قبلیام متفاوت است در عین اینکه همه جستوجوها را برای رسیدن به بیان سینمایی هنری دارد اما تصور میکنم برای عموم مخاطبان هم فیلم جذابی است.
یعنی الان هم قصد ندارید چیزی از داستان فیلم بگویید. چرا خلاصههایی که فیلمسازان ایرانی از داستان فیلمهایشان منتشر میکنند در حد یکی، دو جمله است؟ شما که عرصههای جهانی را تجربه کردهاید فکر نمیکنید بهتر باشد که فیلمسازان ایرانی نیز خلاصههای مفصلتر و مفهومتری از فیلمهایشان منتشر کنند؟
اگر در خارج از ایران 100نفر فیلم را ببینند تقریباً محال است که یکی از آنها داستان فیلم را لو بدهد و بهاصطلاح امروزی اسپویل کند. اما اینجا اگر یک سطر از داستان فیلم لو برود بقیه شروع میکنند به حدس و گمان درباره ادامه داستان و ادامه داستان را خودشان میسازند. برای همین ترجیح میدهم درباره داستان فیلم چیزی نگویم. فقط میتوانم بگویم که داستان در تهران امروز اتفاق میافتد و فیلم رویکرد متفاوتی در شکل روایی دارد و با فیلمهای قبلیام متفاوت است.
گفتید که فیلم برای عموم مخاطبان نیز جذاب است؛ یعنی «من میترسم» نوعی تغییر رویکرد در فیلمسازی شماست و شما بهعنوان فیلمسازی که نخبهگراتر بوده متوجه عموم مخاطبان شدهاید؟
نه، لزوماً تغییر رویکرد نیست. فیلم برای همان مخاطبان گذشتهام ساخته شده است؛ مخاطبانی که خودم هم جزئی از آنها هستم و این شکل از سینما و فیلمسازی و داستانگویی را دوست دارند. اما همانطور که گفتم فیلم بهگونهای است که قابلیت جذب مخاطبان بیشتر را نیز دارد.
قصد دارید «من میترسم» را برای عید فطر اکران کنید؟
نه، احتمالاً اواخر شهریور و اوایل مهر فیلم روی پرده سینماها میرود.
نخستین سال که فیلم شما به جشنواره آمد همه از ظهور کارگردانی تازه نفس خوشحال بودند اما فاصله میان فیلمهایتان سبب شد که هم در اکران عمومی با اقبال مواجه نشوید و هم مخاطبان بیشتر شما را با فیلم نخستتان بهخاطر داشته باشند.
اگر بخواهیم تلاش کنیم به شکلی روشمند و اصولی سینما را بهعنوان هنر درنظر بگیریم شرایط دشواری خواهیم داشت. به تجربه دریافتهام هر فیلم برای اینکه به نقطه قابل اتکایی برسد به زمان نیاز دارد تا ساخته و پرداخته شود. شرایط ساخت هم برای فیلمسازانی شبیه من به آسانی مهیا نمیشود.
کسی که به سینمای تجاری یا سفارشی تن نمیدهد باید دشواری برای ساخت فیلمهایش را نیز بپذیرد. اما من ترجیح دادهام به سینمای مورد علاقهام بپردازم. فیلمسازان خوبی را میشناسم که بهدلیل شتاب برای رساندن فیلمهایشان به مرور از کیفیت فیلمهایشان کاسته شد و نتوانستند سبک و سطح فیلمهای نخستشان را حفظ کنند.
آنقدر که شنیدهام فیلم برای کن 2019 نیز ارائه شد و در فهرست انتظار هم تا روز آخر قرار داشت اما برخلاف انتظارها در نهایت پذیرفته نشد.
بله. فیلم تا لحظه آخر در فهرست انتظار جشنواره کن قرار داشت، تا زمانی که فیلم تارانتینو و عبداللطیف کشیش برسد
«من میترسم» را در فهرست نگهداشته بودند. وقتی به فهرست فیلمها و فیلمسازان امسال کن نگاه میکنیم میبینیم که کار هیأت انتخاب بسیار دشوار بوده است. درباره کیفیت فیلمهای کن امسال باید مخاطبان فیلمها را ببینند و نظر بدهند. فقط میتوانم بگویم خوشحالم تا آخرین لحظه نتوانستند فیلم من را از فهرست خارج کنند.
اما چند سالی است که فیلمهای ایرانی در کن و جشنوارههای دیگر با اقبال گذشته مواجه نیستند. فکر میکنید ستاره بخت فیلمسازان ایرانی در جشنوارههای جهانی رو به افول است؟
به گمانم در سینمای ایران یک جریان فیلمسازی راه افتاده که اصولا در دنیا اقبال چندانی ندارد. نمونههای پراکنده این سو و آنسو معرف جایگاه سینمای ایران نیست. زمانی که کیارستمی زنده بود میگفتند که فستیوالهای ایرانی میتوانند با پذیرش فیلمهای ایرانی پز بدهند اما دیگر اینطور نیست. چند وقت پیش با یکی از منتقدان کایهدو سینما که به ایران آمده بود صحبت میکردم. میگفت فیلمهای ایرانی دیگر چیز هیجانانگیزی ندارند که معطوف به هنر سینما باشد. فیلمها بیشتر معطوف به سوژه است و ساختار و بافتارشان شبیه فیلمهای تلویزیونی است. امروزه در سینمای ایران کمتر فیلمهایی میبینیم که از وجوه کارگردانی سینماتوگرافیک برخوردار باشد.