شعلههای چاههای نفتی که دچار آتشسوزی شدهاند چگونه مهار میشوند؟
ایستاده میان شعلهها
سید علی محمد حیدری، قدیمیترین اپراتور اتی واگن در ایران از لحظههایی میگوید که در یک قدمی مرگ قرار گرفته
مائده امینی
همه جا را آتش و سیاهی دود پر کرده. گاز و نفت از دهانه چاهها با صدای گوشخراشی خارج میشود. صدها نفر مشغول کارند اما او تنها کسی است که به قلب آتش میزند. مهم نیست ارتفاع شعلهها چند ده متر باشد یا سوختن یک میدان نفتی چند ساعت و چندماه و چندروز ادامه داشته باشد، او در اتاقک کوچکی نشسته و برای مهار آتش سنگین با شعلهها از جان مایه میگذارد.
سید علی محمد حیدری، قدیمیترین اپراتور اتی واگن در ایران است. اتی واگن تجهیزاتی است همانند جرثقیل با توانایی خاص و مرکب از یک بوم بلند که به وسیله یک کشنده سنگین به عمق آتش ورود میکند و با ابزاری که در آن تعبیه شده هر آنچه از تجهیزات و ادوات که در میان آتش قرار گرفته را از کانون حریق خارج میسازد. حیدری کارمند شرکت ملی مناطق نفتخیز است که در سال 55، برای اطفای حریق نخستین چاهی که در رگ سفید یک حفر شده، در صحنه حاضر بوده است، یک سال بعد از او خواستند برای اطفای حریق میدان نفتی کریت کمپ به همراه آمریکاییها اعزام شود و همکاری او برای خاموشکردن آتشسوزی در میدان نفتی دهلران باعث شد که او رسما به جرگه تیم اطفای حریق در میادین نفتی بپیوندد.
بارها و بارها توسط شعلهها محاصره شده و در یک قدمی مرگ قرار گرفته است. دستگاه اصلی برای اطفای حریق را حیدری بر دهانه چاهها میگذارد. قطعات میادین نفتی را بیرون میکشد، دهنه چاه را پاکسازی و شعلهها را هدایت میکند. او روایت میکند: «حین یکی از عملیاتها که با دودکش برای هدایت شعلهها به دل آتش زده بودیم، من پشت دستگاه اتی واگن یا همان دستگاه کشنده نشسته بودم. 2 بار آتش به پشت اتاقکی که در آن مینشینم رسید. بین شعلهها محاصره شده و در یک قدمی مرگ قرار گرفته بودم. در نهایت به لطف خدا و دعای بچهها، معجزه شد. شعلهها برگشت و من نجات پیدا کردم».
یکی دیگر از تلخترین خاطرههای حیدری مربوط به میدان نفتی کریت کمپ است؛ «در حین اطفای حریق چاه پنجاهکریت کمپ، 2نفر از دوستانمان را از دست دادیم. آقایان بوستانی و الماسی شهدای این عملیات بودند. بوستانی با آبجوش برگشتی از دستگاهها جان خود را از دست داد. خارجیها میگفتند ایران نمیتواند این آتش را خاموش کند. ارتفاع شعلههای آتش از 250متر عبور کرده بود اما ما توانستیم.»
حیدری ادامه میدهد: « وقتی عملیات تمامشد سوار اتوبوس شدم. همه جا حرف این آتشسوزی بزرگ بود. من شنیدم که مسافران اتوبوس میگفتند دروغ میگویند که خودمان آتش را خاموش کردیم. امکان ندارد مهندسان و کارگران ایرانی بتوانند این عملیات را بدون کمک خارجیها انجام دهند. باید با عکس و سند و مدرک ثابت میکردیم که آتش را خودمان خاموش کردیم. فیلمها و عکسها را نشانشان دادم و گفتم چرا به تحقیر خودمان عادت کردهایم. من حیدریام؛ ایرانیام. روزها روی شعلههای آتش بودهام و حالا دارم به شهر خودم برمیگردم. هیچکس از خارج از این مرزها در آنجا نبود». حیدری 66ساله اگرچه چند سالی میشود که بازنشسته شده اما آخرین بار برای رگ سفید2، همین یک سال پیش میان شعلههای آتش رفته. خودش میگوید در راه کربلا بوده که از شرکت ملی حفاری با او تماس گرفتند. در کمتر از چند ساعت خودش را به اهواز و محل حادثه رسانده و در تمامی مراحل حضور داشته. حیدری میگوید تا زمانی که توان داشته باشد بازهم حاضر است میان شعلههای آتش برود.