یک جشنواره برای سینما یک جشن برای مردم
سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر، از امروز آغاز میشود
این آغاز ماجراست؛ آغاز مهمترین رویداد سینمایی کشور؛ افتتاح پیشخوانی که در آن قرار است ماحصل یک سال تلاش جامعه سینمایی کشور عرضه شود، بهترینها بیایند و از میانشان ممتازها سوا شوند. جشنواره سیوهفتم فارغ از حواشی و جذابیتهای معمول یک جشنواره، البته از یک منظر دیگر هم قابل بررسی است و آنهم اینکه فیلمهای امسال جشنواره در حقیقت برگزیدههای سینمایی هستند که امسال همزمان با دیگر رویدادهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی چهلمین سال تغییر مدارش را جشن میگیرد. این فیلمها چه بخواهیم و چه نه، بهنوعی عصاره 4دهه سینمای پساانقلاب هستند و البته نمیتوان کتمانکرد که گاهی سینما در سیری صعودی و گاهی هم در مسیری نزولیتر در این 4دهه حرکت کرده اما آنچه موجود است تقریبا همینی است که در چنته جشنواره امسال قرار دارد. فارغ از این شرایط اما به بهانه افتتاح جشنواره، مرور چند پلان مکتوب درباره این دوره لااقل به جهت خاطرسپاری و آمادگی خوانندگان خالی از لطف نخواهد بود.
حکم قبل از حکم
هنوز قانون منعبهکارگیری بازنشستگان اجرایی نشدهبود که رئیس سازمان سینمایی که خودش با همین طرح باید ساختمان خیابان کمالالملک را ترک میکرد، حکم دبیر جشنواره فیلم فجر را نوشت. حرفهای زیادی شنیدهشد مبنی بر اینکه تأخیر در تأیید حکم دبیری ابراهیم داروغهزاده به مخالفت با این حکم در سطوح بالاتر مرتبط است اما با اینهمه بالاخره داروغهزاده توانست برای دومینسال هم سکان دبیری جشنواره را بهدست بگیرد. محمدمهدی حیدریان از ریاست سازمان سینمایی خداحافظی کرد و حسین انتظامی بهجای او سرکار رفت اما این رفتن و آمدن آنقدر طولانی شد که دیگر کمتر کسی فکر تغییرات گسترده در تیم برگزاری جشنواره را به مخیله خود راه میداد. البته گروهی هم معتقدند که انتظامی بهدلیل اینکه هیچ سبقهای در سینما ندارد، ترجیح داده لااقل در ابتدای کار همکاران سازمان سینمایی را همچنان در سمتهای خود ابقا کند. باید زمان بگذرد تا مشخص شود اگر انتظامی ماندنی باشد، تیم فعلی برگزاری جشنواره را هم ماندنی خواهد کرد یا نه؟
آنکس که رفت از یاد
از فهرست بلندبالای فیلمهای توقیفی سینمای ایران در 4دهه گذشته، فقط همان چندتایی که بیشتر دربارهشان وعده وعید شنیده شده، در خاطر ماندهاند. هنوز هم نخستین سؤال از دبیر جشنواره در نشست مطبوعاتیاش برمیگردد به مشکل لاینحل آشغالهای دوستداشتنی و البته که نمیشود فراموش کرد همین نهیب هم به همت کارگردان فیلم که از پا ننشسته، تداعی میشود وگرنه ما میدانیم و شما هم بدانید که کیانوش عیاری به اعتراف خودش از غصه بلاتکلیفی وضعیت خانه پدری و کاناپه، دیگر توانی برای فیلمسازی ندارد و عملا از چرخه فیلمسازی بیرون گذاشته شده است. حالا بماند که با یک جستوجوی ساده میتوان دهها دستور و ابلاغیه با امضای وزیر فرهنگ و ارشاد گرفته تا رئیس سازمان سینمایی و ریاست شورای نظارت و ارزشیابی این سازمان را یافت که همگی ظاهرا قرار بوده مشکل این فیلمها را حل کنند اما... جشنواره شروع شده و انگار بعضیها از یاد رفتهاند.
آغاز از پایین شهربا پهلوان پایین شهر
افتتاحیه جشنواره در پردیس تئاتر تهران با این توجیه که همزمان با آغاز جشنهای 40سالگی انقلابی است که از پایین شهر آغاز شده رفع و رجوع شد. حالا هم بد نیست یادآوری کنیم که نخستین فیلم از مجموعه فیلمهای سودای سیمرغ که از امروز در سینمای ویژه اهالی رسانه به نمایش درمیآید، حکایت پهلوانی است که از پایین شهر آمد و اسطوره جوانمردی شد. امروز نخستین ملاقات با غلامرضا تختی است.
اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم، باید بگوییم بزرگداشتهای جشنواره امسال را باید بیتردید یکی از بهترین بزرگداشتهای ادوار مختلف جشنواره به شمار آورد. تقدیر از خسرو خسروشاهی، عباس گنجوی، فاطمه معتمدآریا و عزیزالله حمیدنژاد در جشنواره امسال نشان میدهد که مسئولان برگزاری جشنواره تلاش کردهاند تا هم توجه به صنوف مختلف سینما را در دستور کار داشته باشند و هم فقط سراغ بزرگانی نروند که به اندازه نامشان قدر دیدهاند. خسروشاهی سالهاست مخمل صدایش را در گیلان با سکوت جلا میدهد و در دورانی که گویی خیلیها یادشان رفته دوبله چه میزان از عشق امثال ما به سینما را سروشکل داده، دوران بازنشستگی حرفهای خود را از سر میگذراند. عباس گنجوی هم گویی در دوران تدوین دیجیتال ترجیح داده با همان خاطرات خوب میز موویلا و چسب و اسپلایسر روزگار بگذراند و با قدرت روی حرف خودش بایستد که «با دنیای دیجیتال هیچ میانهای ندارم و اصلا نمیتوانم با آن کنار بیایم.» عزیزالله حمیدنژاد که با تلویزیون کارش را شروع کرد، امسال هم با یک سریال دوباره نام خود را سر زبانها انداخت و بزرگداشتش در فجر میتواند این خط امیدواری را برای او امتداد ببخشد. فاطمه معتمدآریا اما تنها زن حاضر در این گروه است که قرار است بزرگداشت خود را در فجر در حالی به آلبوم خاطراتش اضافه کند که در اوج است و نسبتا پرکار. معتمدآریا درباره این بزرگداشت نظر جالبی هم دارد و میگوید: «کاش در آن سالهایی که ممنوعالکار بودم، برایم بزرگداشتی گرفته میشد. الان هم با اینکه از این اتفاق خرسندم، اما خیلی دلیلش را نمیفهمم. بزرگداشت من نه در جشنواره که هر روز و از سوی مردم مهربان کشورم برگزار میشود؛ همانها که وقتی در خیابان همدیگر را میبینیم، بدون اینکه با هم آشنا باشیم، به هم لبخند میزنیم.»
نام ابراهیم حقیقی هم به اعتبار طراحی سیمرغ جشنواره فیلم فجر در 40سالگی انقلاب در فهرست بزرگداشتهای جشنواره گنجانده شده است.
البته به جز اینها جشنواره یاد عزتالله انتظامی را هم گرامی داشت تا در نخستین سال برگزاری جشنواره بدون آقای بازیگر، نبودنش خیلی دلمان را خون نکند.
اعتبار،اعتبار این اعتبار لعنتی
اعتبار هر جشنواره به دبیر و اعضای هیأت داوران و البته فیلمهایی است که در آن به نمایش درمیآید. حرف و حدیث درباره هیأتهای انتخاب فیلمها و هیأت داوران آنقدر موضوع تکراری و کسلکنندهای است که بهتر است بیخیالش شویم وگرنه کیست که نداند فجر 37ساله میتوانسته آنقدر خوب اداره شود که اکنون دبیرانی چون تقوایی و بیضایی و داورانی مثل فرهادی داشته باشد. فعلا اوضاع بر همین منوال است و فقط میدانیم آنهایی که فیلمی در جشنواره نداشتهاند، به سیاق ادوار گذشته داور میشوند و برای جوربودن جنس یکی،دو کارشناس فرهنگی و جامعهشناس هم در فهرستهای انتخاب و داوری گنجانده میشود تا همهچیز بدون دردسر و حرف و گلایه انجام شود. اینکه چه مسیری طی شده که امثال بزرگان یادشده که نه امسال بلکه سالهاست فیلمی در جشنواره ندارند بهعنوان شناسنامه و لیدر مهمترین جشنواره سینمایی کشور شناخته نمیشوند، نیازمند بازخوانی پروندههای ریزودرشتی است که تحت عنوان مدیریت سینمای پس از انقلاب در بایگانی ذهنها خاک میخورد.
سالهای سخت پس از «ترانه»
سعید مروتی/روزنامهنگار
17سال پس از درخشش «من ترانه پانزده سال دارم» در بیستمین جشنواره فیلم فجر، رسول صدرعاملی با «سال دوم دانشکده من» به فجر سیوهفتم آمده است. در این فاصله طولانی همه گامهای صدرعاملی درنهایت به مسیری جز جاده موفقیت ختم شده است. «دیشب باباتو دیدم آیدا»، سهگانهای در باب معجزه (میانشان تنها «هر شب تنهایی» تاحدودی نظرها را به خود جلب کرد) و «زندگی با چشمان بسته» شکستهای سنگینی از کار درآمدند؛ شکستهایی که این قاعده را درمورد صدرعاملی از اعتبار ساقط کردند؛ اینکه بهترین فیلم او همیشه آخرین فیلمش است. چنانکه «گلهای داودی» از «در رهایی» بهتر، «پاییزان» سروشکلدارتر از گلهای داودی و «قربانی» پرحسوحالتر از پاییزان و «دختری با کفشهای کتانی» زندهتر و ملموستر از قربانی از کار درآمده بودند. صدرعاملی فیلم به فیلم فیلمساز بهتری میشد و نقطه اوج این مسیر تکاملی به من ترانه پانزده سال دارم منجر شد. در این سالها صدرعاملی کمتر فیلم ساخت و هر وقت هم پشت دوربین ایستاد نتوانست دوستداران من ترانه... را راضی از سالن به بیرون بفرستد. استثنا همان هر شب تنهایی است که البته اتفاقنظری که درمورد ترانه وجود داشت، برایش من نشد.
حالا رسیدهایم به سال دوم دانشکده من. با فیلمنامهای از پرویز شهبازی درباره مصائب و مشکلات شخصی و عاطفی دختران جوان دانشجو که هم میتواند ادامه مسیر «دربند» باشد و هم ارتباطی معنادار با آثار کارگردانش با سهگانهای مشهور درباره دختران بیابد.
سال دوم دانشکده من، خطی آشنا را پی میگیرد و با پرهیز از راه دادن به قصههای فرعی، عملا شخصیتهای مکملش را هم (که بازیگرانی سرشناس نقشهایشان را بازی کردهاند) کنار میگذارد و در این مسیر به انسجام دست مییابد. بهلحاظ کارگردانی، این پرحاصلترین دستاورد صدرعاملی در این سالهای کمکاری و شکست است. شاید اگر پرویز شهبازی فیلمنامه بهتری در اختیار صدرعاملی گذاشته بود، امروز میشد نوید بازگشت به روزهای خوش گذشته را داد. اما پس از آن شکستهای سهمگین همین هم شاید بتواند نقطه اتکایی باشد.
کیمیایی؛ این بار پولاد
آیا فیلم اول فرزند مسعودکیمیایی، پروژه عبور از پدر است
فهیمهپناهآذر/روزنامهنگار
پولاد کیمیایی بازیگری که بیشتر با فیلمهای پدرش ظاهر شده، میخواهد شانسش را در مقام کارگردانی در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر امتحان کند. نام پولاد کیمیایی در میان فیلم اولیها با «معکوس» دیده میشود. این بازیگر در نخستین تجربه کارگردانیاش، فیلم هیجانانگیزی ساخته که در آن صحنههای اکشن هم دیده میشود. در خلاصه داستان فیلم پولاد کیمیایی، کلماتی هست که بدون هیچ پیشداوری ما را به یاد آثار پدرش میاندازد: فرزندان 2دوست قدیمی قبل از انقلاب که یکی فعال سیاسی و دیگری تعمیرکار خودروست در مسابقات زیرزمینی اتومبیلرانی با هم روبهرو میشوند. مراحل ساخت این فیلم زمان زیادی برده است. در یک دوره از پروژه، خبرهایی از انصراف پولاد از ادامه ساخت فیلم معکوس به گوش رسید. اما با تمام این حواشی، فیلمبرداری این فیلم شهریورماه به پایان رسید. در معکوس، بابک حمیدیان، لیلا زارع، شهرام حقیقت دوست، اکبر زنجانپور، علیرضا کمالی نژاد، پروانه معصومی و سیاوش طهمورث بهعنوان بازیگر حضور دارند. بابک حمیدیان بازیگر نقش اول فیلم است. محمد خوشنام سرمایهگذار این فیلم است که مانند کارگردانش، نخستین بار نامش را در تولید پروژههای سینمایی میبینیم. همه منتظرند تا دستپخت پولاد کیمیایی در میان 9رقیب خود در بخش نگاه نو(فیلمهای اول) را تماشا کنند. او بدون اینکه بخواهد مجبور است سایه سنگین پدر را از روی حضورش روی صندلی کارگردانی کنار بزند.