زبان رستگاری، پرتغالی نبود
مرور داستان کارلوس کیروش در فوتبال ایران
هنوز زمان زیادی از جام ملتهای آسیا سپری نشده بود و زخم شکست در آن رقابتها هنوز تازه بهنظر میرسید. علیرضا منصوریان موقتا بهعنوان جانشین قطبی روی نیمکت نشسته بود و تیم ملی خودش را برای دیدار دوستانه با روسیه آماده میکرد. نمایش ستارههای تیم در آن نبرد، فوقالعاده بود و کارلوس کیروش از روی سکوها، آخرین تردیدها در مورد پذیرفتن این پیشنهاد را مرور میکرد. این آخرین دیدار تیم ملی، پیش از رسمی شدن سرمربیگری مرد پرتغالی به شمار میرفت. این داستان در ورزشگاه زایداسپرت سیتی امارات آغاز شد و 8 سال بعد در ورزشگاه هزاع بن زاید به پایان رسید.
کیروش در نخستین سالهای هدایت تیم ملی با انتقادهای زیادی روبهرو بود. لیستهای این مربی همیشه خبرساز میشدند و نتایج تیم ملی، درخشان بهنظر نمیرسیدند. شکست در زمین لبنان در مرحله مقدماتی جامجهانی 2014، یک ضربه بزرگ برای فوتبال ایران بود. شکست خانگی در برابر ازبکستان، میتوانست رؤیای صعود به جام جهانی را نابود کند اما در 3مسابقه حساس و تعیینکننده پایانی، کارلوس کیروش دیگری متولد شد. او با کنار گذاشتن رحمتی، دیسیپلین و جدیت را در اردوی تیم ملی حاکم کرد و حاضر نشد نظم اردو را قربانی «مصلحت» کند. شاید همین نشانه کافی بود تا همه بازیکنان حاضر در اردو، با تمام وجود برای کیروش و تیمش به میدان بروند. پسران مرد کاریزماتیک پرتغالی، در هر 3 دیدار پایانی مرحله مقدماتی به پیروزی دست پیدا کردند. سیو فوقالعاده رحمان احمدی در برابر کره و تیزهوشی رضا قوچاننژاد، برای بازگشت به جام جهانی بعد از 8 سال کافی بهنظر میرسید. این نخستین دستاورد کیروش برای فوتبال ایران بود.
تیم کارلوس در حالی به جام جهانی رسید که تجربه بینالمللی چندانی نداشت. هراس در تک تک حرکات مهرههای تیم به وضوح به چشم میخورد. در دقایق ابتدایی دیدار نخست با نیجریه، هیچکدام از ستارههای تیم ملی نمایشی در حد و اندازههای خودشان نداشتند. با وجود این تیم با نیروی جنگجویی، یک امتیاز از این جدال سخت تصاحب کرد. نقطه اوج ایران اما نبرد دوم با آرژانتین بود. یک دفاع جانانه و البته ضدحملههایی مرگبار، به خوبی از سوی این تیم در زمین پیاده شدند. اگر تیم ملی فقط کمی خوششانستر بود، اگر سرخیو رومرو یکی از بهترین روزهایاش را درون دروازه آلبیسلسته تجربه نمیکرد، اگر کمک داور ویدئویی آن روزها در جام جهانی مورد استفاده قرار میگرفت و ملوراد مازیچ چشمهایش را در مواجهه با خطای زابالتا روی اشکان نمیبست، ایران میتوانست صاحب یک پیروزی تاریخی شود. مسابقه تا آخرین ثانیهها با تساوی دنبال شد و سرانجام مسی با همان نبوغ همیشگی، قلب ایران را شکست. تیم ملی هنوز برای صعود شانس داشت اما انگار تمام توان نفرات تیم، در بازی با آرژانتین از بین رفته بود. ایران نتیجه را به سادگی به بوسنی واگذار کرد تا با یک امتیاز، جام جهانی را ترک کند. در کنفرانس مطبوعاتی بعد از همین مسابقه، کیروش به نوعی از هواداران تیم ملی و شاگردانش خداحافظی کرد اما در ایران، هیچکس نمیخواست که پروژه این مربی به همین زودی به پایان برسد.
کیروش در جام ملتهای استرالیا، روی نیمکت تیم ملی نشست. در مرحله گروهی، همهچیز فوقالعاده پیش رفت اما در نخستین مسابقه حذفی، سرنوشت شومی در انتظار این تیم بود؛ سرنوشت تلخی که با قضاوت حیرتانگیز بنجامین ویلیامز رقم خورد و با بیرحمی ضربههای پنالتی به تکامل رسید. با وجود این رد بوسه تماشاگرها روی پیراهن مهرههای تیم ملی، نشان میداد که آنها هنوز برای آینده روی این تیم حساب میکنند. کیروش بعد از این جام نیز دوباره ساز جدایی را کوک کرد اما مردم با فشار آوردن روی چهرههای تصمیمساز فوتبال و سیاست، به هر قیمتی او را در تیم ملی نگهداشتند. این آخرین روزهای محبوبیت گسترده مرد پرتغالی در فوتبال ایران بود. او رفته رفته مرزبندهای خاص خودش را شروع کرد و بخشی از این محبوبیت همگانی را از دست داد.
سرمربی تیم ملی در این سالها بارها با چهرههای مختلفی درگیری لفظی پیدا کرده بود. از امیرقلعهنویی تا مانوئل ژوزه، از تیغ انتقادهای این مربی در امان نبودند. با وجود این آنچه میان او وبرانکو اتفاق افتاد، درگیریهای کارلوس را به سطح متفاوتی برد. او حالا حتی در حساسترین روزها نیز از این دعوا فاصله نمیگرفت و هیچ فرصتی را برای مصاحبه کردن علیه سرمربی پرسپولیس از دست نمیداد. مرحله مقدماتی جام جهانی برای کیروش،با انبوهی از جاروجنجال سپری شد. با وجود این او توانست تیم ملی را برای نخستینبار به دومین جامجهانی متوالی برساند. نمایش ایران در یک گروه دشوار، کاملا قابلقبول بهنظر میرسید. تیم ملی مراکش را شکست داد، در یک بازی نزدیک مغلوب اسپانیا شد و سرانجام با پرتغال به تساوی رسید تا با بدشانسی محض از صعود باز بماند. درست وقتی همه در حال لذتبردن از عملکرد تیم بودند، یک مصاحبه آتشین دیگر از سوی کیروش، جهت نگاهها را تغییر داد. دیگر هیچچیز مانع حملات جدی و همهجانبه او به منتقدانش نمیشد.
کارلوس کیروش با این شعار سرمربی تیم ملی شد که اشک بازیکنان در زمین را به «عرق» تبدیل خواهد کرد. با وجود این در صدمین بازی او روی نیمکت، ملیپوشان دوباره شکست خوردند و دوباره اشک ریختند. او که با رکورد بیشکستی در مقابل آسیاییها شناخته میشد، در دومین بازی دوران مربیگریاش در ایران مقابل ژاپن، بدترین شکست تاریخ تیم ملی روبهروی این رقیب را تجربه کرد. کاخ آرزوهایی که در 5مسابقه گذشته ساخته شده بود، ناگهان فروریخت و باز هم تیم ملی نتوانست بعد از دریافت نخستین گل، به بازی و به زندگی برگردد. مرد پرتغالی در همه این سالها، قرارداد جدید با تیم ملی را با دست پس زده و با پا پیش کشیده است. او همواره از شرایط سختاش در ایران صحبت کرده اما به شکل عجیبی همیشه مشتاق حضور طولانیتر در تیم ملی بوده است. این بار اما بهنظر میرسد دیگر اقبال عمومی چندانی به ادامه حضور او روی نیمکت وجود ندارد. هیچکس نمیتواند میراث فنی کیروش را انکار کند اما فضای کاملا دوقطبی و دعواهای همیشگی در اطراف تیم نیز بخشی از میراث این مربی هستند؛ مردی که میتوانست دلهای بیشتری را با تیمش همراه کند، تمرکز بیشتری برای این تیم به خرج بدهد و سرنوشت تیم ملی را به دعواهای شخصیاش گره نزند. پایان کیروش در تیم ملی، درست شبیه پایان سیاستمدارها بود. تندخویی، تردید، اعتماد، اشتباه و راندن آدمهای درست، نفسهای آخر سی کیو روی نیمکت را رقم
زد.