در جستوجوی «تابآوران»
شکوفه موسوی/ روانپزشک
زندگی آسان نیست، این را همه میدانیم. مواجهه با مشکلات، قناعت به سهم خود و درد و رنج ناشی از دیدن آلام دیگران؛ همین کمترین دلیل لزوم دستیابی به «تابآوری» است.
اما تابآوری چیست و «تابآور» کیست؟
اگر بخواهم در این مورد چیزی بدانم، بهتر است میانبر بزنم و سراغ کسانی بروم که به گمانم تابآورند. میدانم یکی از آنها همین نزدیکیهاست؛ شاید باغبانی است که از رنگوبوی گلهای دستنشان خود در باغ دیگری حظ میبرد.
شاید معلم گمنامی است که شاگردان دیروزش، امروز سرشناسند و کامیاب.
شاید جوانیاست که پاشنهاش را ورکشیده و به کودکانی الفبا میآموزد که راه به هیچ مدرسهای ندارند، یا کوله بارش پر از کتابهای قصهای است که منتظرند در دوردستها، خواب و بیداری کودکان را رنگین کنند.
تابآوران را میتوان یافت. اگر صبور باشیم چون جویندگان طلا، آن تلألو ناب را به کف میآوریم.
از آنان خواهیم آموخت اگر گشادهدست و دریادل باشیم، سود برده و گرنه فرصت از کف دادهایم... .
حامیان کودکان بیسرپرست ازجمله تابآوران گمنامند؛ کسانی که بعد از شناختنشان نمیتوان چشماز آنان گرفت و دست از آنان کشید، دل بزرگی دارند حتی اگر خانه کوچکی داشته باشند و یک تنه همهکس و کار این کودکانند، کارشان تسلای کودکان بیپناه است و تابآوردن بیتابیهایشان.
ایکاش همه آنان را ببینیم و از همه آنان بنویسیم.
این سلسله مدام باد؛ حتی اگر نتوان همه آنان را دید و از همه آنان نوشت.