غوغای دریادلان و چشمانتظاران
گزارش همشهری از لحظات پر التهاب خانوادههای دریانوردان نفتکش سانچی
رضا زندی | خبرنگار و تحلیلگر نفتی:
مویه میکند. چادرش را جمع میکند. باز هم زجه میزند. رنج تمام چهرهاش را پوشانده است. پیش رویش کتاب دعا باز است. آرامتر که میشود دعا میخواند. خواهر کاپیتان «نفتکش سانچی» است. نفتکشی که هفته پیش، در دریای چین با یک کشتی فلهبر هنگکنگی تصادف کرده و 30خانواده ایرانی را در انتظاری کشنده فرو برده است. لابی ساختمان شماره2 شرکت ملی نفتکش، لبریز از غم است. اذان که پخش شد، دختر عبدالغنی ثامری، سرملوان «سانچی» مکالمه را قطع کرد، سرش را بالا گرفت و با چشمانی اشکآلود گفت: «یاخدا...». او از صبح دیروز اصرار داشت تا در مصاحبهای زنده، حرفهایش را به صدا و سیما بزند. خبرنگار و دوربین که رسید از ناکافی بودن توجه برخی مسئولان و رسانهها در روزهای اول حادثه برای پیگیری مطالبات از چینیها درخصوص عملیات امداد و نجات انتقاد کرد و وقتی به مأموریت پدر در مناسبتهای مهم زندگیاش (ازجمله مراسم عروسیاش) رسید، بغضش ترکید. دیروز در ساختمان شرکت ملی نفتکش غوغا بود. زنان منتظر شوهرانشان بودند. فرزندان چشم بهراه پدرانشان. مادران، پدران و برادرها و خواهرها هم دلهای سوختهشان را به ریسمان امید گره زده بودند. دیروز در عملیات امداد و نجات چینیها، پیکر 2دریانورد دیگر از نفتکش خارج شده بود. امروز هم قرار است تکاوران ایرانی وارد نفتکش شوند.
پیام همسر دریانورد به شوهرش؛ از تهران تا دریای چین
مهرداد، پسر 3 سالهاش مشغول بازی است. همسرش رمق صحبت کردن ندارد. میلاد عنایتی، افسر سوم عرشه نفتکش سانچی است. از 2ماه پیش روی کشتی است. «موقع بهدنیا آمدن بچهام نبود. 3ماه بعد از بهدنیا آمدن پسرمان از مأموریت برگشت. 10روز بعد از عروسیمان هم به ماموریت رفت. 4ماه بعد آمد.» این را همسر میلاد عنایتی میگوید. وقتی از او میخواهم درباره سختیهای شغل شوهرش سخن بگوید. «همیشه تنهاییم. در همه مشکلات تنهاییم. هر مشکلی داشته باشیم نمیتوانیم زنگ بزنیم. مهرداد که بهدنیا آمد واقعا نیاز داشتم کنارم باشد.» دریانوردان نفتکشها، شاهرگ حیاتی اقتصاد ایران را باز نگه میدارند. اگر رشادتهای آنها برای انتقال نفت در دورههای جنگ و تحریم نبود، اقتصاد متکی به فروش نفت ایران فلج میشد. آنها به قیمت رنج خانوادههایشان، بخش مهمی از اقتصاد ایران را سرپا نگهمیدارند. همسر دریانورد عنایتی، زیرلب مدام برای شوهرش دعا میکند: «بیخبری اذیتمان میکند. نمیدانیم چه اتفاقی افتاده است. 7روز است که میگویند فردا میرویم روی کشتی، تا الان هیچ خبری نشده است.» چنان بیرمق است که صدایش به سختی بهگوش میرسد. میگویم، اگر الان صدایتان به همسرتان برسد، به او چه میگویید: «دوست دارم بگویم قوی باشد و هرطور که میتواند سالم برگردد.»
2 نفر از پسرخالههایش به نامهای سجاد عبداللهی و پوریا عیدیپور روی نفتکش بودهاند. «میدانم که مسئولان دولتی کارهایشان را کردهاند اما انتظار داشتیم که اقداماتشان زودتر انجام میشد. نفتکش 7روز است که میسوزد. چینیها خوب همکاری نکردهاند.» میخواهم مصاحبهام را ادامه دهم. صدای شیون از گوشه سالن بلند میشود. عمده خانوادههای دریانوردان ایرانی به تعلل چینیها در امدادرسانی شدیداً انتقاد دارند. میگویند چرا (دیروز) وقتی امدادرسانان چینی روی نفتکش رفتند فقط جعبه سیاه کشتی را برداشته و 2پیکر سر راهشان را منتقل کردهاند؟ چرا به سایر نقاط سالم مانده نفتکش نرفتهاند؟ و این البته سؤالی جدی است. مصاحبه کردن در این فضا سخت است. حسین، فرزند بهرام پوریانی، تعمیرکار نفتکش، صحبتها و ناراحتیهایش را یادداشت کرده است: «اول: ناراحتی من از کمکاری و کارشکنی چینیهاست. دوم: انتظار داریم که سربازان این کشور که با شرایط سخت از جمله دوری خانواده، دستمزد کم و استرس بیش از حد، زحمت میکشند،قدر ببینند. ما از وزارت خارجه، وزارت راه و شهرسازی، کابینه دولت و ریاستجمهوری انتظار بیشتری داشتیم.» او همچنین از نحوه پوشش خبری رسانهها و انتشار اخبار گاهاً غیردقیق، که خانوادهها را آزار میدهد، گلهمند بود. عصر دیروز محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه درباره کمکرسانی به نفتکش سانچی با همتای چینیاش تلفنی صحبت کرد و رئیسجمهور با ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در شانگهای، تماس گرفت.
روزه گرفتهام، نذر کردهام
مددکاران اجتماعی صندوق بازنشستگی صنعت نفت، 7روز گذشته را همراه با خانوادههای دریانوردان نفتکش در لابی ساختمان شرکت ملی نفتکش سپری کردهاند. برادر حسن رومیانی، مهندس چهارم نفتکش سانچی از شهر رومشکان استان لرستان به ساختمان نفتکش آمده است. برادر 26سالهاش، 4سال است که روی نفتکش کار میکند: «حسن، 45روز است که روی نفتکش رفته است. برادرم خوشاخلاق و ورزشکار است. دوست دارم دست حسن را بگیرم و سالم ببرم به شهرمان.» او روزه است و با زبان روزه برای برادرش نذر کرده است. «همه شهر ما نگران برادرم هستند.» او هم از اینکه آنطور که لازم بود امدادرسانی انجام نشده است گلهمند است: «انتظار داریم مسئولین ما برای کسانی که چرخ اقتصاد کشور را در تحریمها میچرخانند قدر بیشتری بگذارند.» برادر حسن رومیانی، از نذرش که میگوید اشک در چشمانم جمع میشود. برادر است دیگر.
درددلهای خواهر حسین و ساقی
در گوشهای از لابی، یک بهداری کوچک درست کردهاند تا به خانوادههای بیتاب کمک برساند. گوشهای دیگر از سالن، اتاقی است که برخی خانوادهها، با چشمانی اشکآلود گردهم آمدهاند. حسین جهانی و ساقی فعال، 3سال است که ازدواج کردهاند. حسین، افسر دوم نفتکش سانچی بوده که براساس قوانین، همسر خود را در این سفر همراه برده است. آنها 3سال است که ازدواج کردهاند. خواهر حسین جهانی، گوشهای نشسته است که میخواهم به سؤالاتم پاسخ دهد: «در این یک هفته هرکس چیزی میگفت. در مصاحبهها امیدوارمان میکردند و گاه میگفتند چینیها برای امدادرسانی تعلل میکنند. من امیدوارم انشاءالله همه سالم برگردند.» دل او از برخی کامنتها شکسته است. «عکسی از برادرم و همسرش منتشر شد که روی کشتی نبود و در شهر خودمان بود.»