آرامش ایرانیها کجا گم شده است؟ اساسا ضدآرامشهای جامعه ما کدامند؟
چرا ما آرام نمیشویم؟
در جامعهای که زنان سالهاست برای سادهترین حقوق خود مثل ورود به استادیوم درگیرند، نمیتوان انتظار ظهور آرامش اجتماعی داشت
مائده امینی
بیدار میشوی، با چشمهای نیمهباز به صفحه تلفن همراهت نگاه میکنی... زورگیری، قتل، تجاوز... فیلمها را یکی در میان باز میکنی. گریههای پیرمردی که سرمایهاش را گرانی دلار یکشبه بر باد داده. توضیح فیلم کوتاه بعدی هم این است؛ کودک 12ساله خودکشی کرد. شینآباد، شوشتر و زنانی که پشت درهای استادیوم ماندهاند. لباس میپوشی... ترافیک، صدای بوقهای ممتد... درگیری آدمها و هیاهوهایی که تکرار میشوند اما تکراری ؟ نه... مترو شلوغ است. آدمها خستهاند و رانندههای تاکسی عصبانیتر از روز قبل بهنظر میرسند. اینجا به «آرامش» رسیدن کار هر کسی نیست. یکی از تلخترین آمارها را مهرماه امسال، علی اکبرسیاری- معاون سابق وزیر بهداشت- اعلام کرده و گفته است: 6میلیون و ۴۰۰ هزار نفر از مردم ایران مبتلا به افسردگیاند. این سوی ماجرا هم پزشکی قانونی آرامنبودن ایرانیها را تأیید میکند. گزارشهای منتشرشده از پزشکی قانونی نشان میدهد که در ماههای فروردین، اردیبهشت و خرداد امسال 25هزار و 5نفر بهدلیل آسیبهای ناشی از نزاع به مرکز پزشکی قانونی استان تهران مراجعه کردهاند که این تعداد در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که تعداد مراجعان نزاع 16هزار و 429نفر اعلام شده بود، 2درصد افزایش یافته است. کامل دلپسند- مدرس جامعهشناسی و پژوهشگر توسعه و فرهنگ شهر- در گفتوگو با همشهری تأکید میکند که آرامش در عین اینکه به شکل فردی بهدست میآید، یک مفهوم کاملا اجتماعی است. جامعهای که افراد در آن زندگی میکنند میتواند به آنها آرامش ببخشد یا از آنها دریغ کند. وقتی در جامعهای پایداری اقتصادی وجود داشته باشد، افراد آرامش بیشتری دارند.
اصغرکیهاننیا- کارشناس خانواده، روانشناس و نویسنده - هم با ارائه راهکارهای مختلف برای تقویت آرامش فردی توضیح میدهد که البته جامعه میتواند مانع رسیدن افراد به آرامش شده یا این حس را در آنها تقویت کند.
تحتتأثیر تنشزاها
شاخصهای امید به زندگی و شاخصهای شادکامی و شاخصهای دیگری که نشاط اجتماعی را در جامعه نشان میدهد، بخشی از آمار بازتاب همین آرامش داشتن یا نداشتن افراد در جامعه است. کامل دلپسند ضمن بیان این نکته، توضیح میدهد: قاعدتا جوامعی که به لحاظ ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پایدارترند، شهروندان آرامتری دارند. او میگوید: در یک سال گذشته، نوسانات اقتصادی آرامش را از همه ایرانیها دریغ کرده است. چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم که هر کس به شکل فردی و درونی آرام باشد؟ از طرفی ساختار سیاسی و اجتماعی غلط میتواند بهخودی خود تنشزا باشد. در جامعه سیاستزده ما، نوسانها و تنشهای سیاسی خود میتواند یکی از ضدآرامشهای بزرگ برای هموطنان باشد. در جامعهای که من و شما در آن زندگی میکنیم، حتی تعیین جنسیت میتواند میزان آرامش فرد را تغییر دهد. اینکه زن باشی یا مرد در جامعه ایرانی، تو را با انتخابها، حقوق و رفاه متفاوتی مواجه میکند. شما درنظر بگیرید چند دهه است که زنان درگیر ورود به استادیوم برای تماشای فوتبال هستند؟ در جامعه ما، بسته به قومیتی که به آن تعلق دارید، شهری که در آن به دنیا آمدید و... فرصتهای اجتماعی شما تغییر خواهد کرد و این برخلاف کشورهایی است که برای توسعه آرامش براساس شایستهسالاری کار میکنند و جلو میروند.
تجلی آرامش در سوئد، نروژ و دانمارک
در کشورهای حوزه اسکاندیناوی سطح آرامش اجتماعی بسیار بالاتر است؛ چرا که اساسا ساختارها بهگونهای طراحی شدهاند که آرامش افراد در آنها حفظ شود. دلپسند میگوید: یکی از دوستان من که از یکی از این کشورها به تهران آمده بود میگفت من بعد از 6ماه بالاخره صدای بوق در خیابان شنیدم! در این جوامع، رفاه و برابری اجتماعی هم مزید بر علتهای اقتصادی و فرهنگی شده و ماحصل این ترکیب جامعهای به دور از تنش است.
آیا یک روز خوب میآید؟
آدمی به امید زنده است. دلپسند در مورد احتمال بهبود این وضع در آینده توضیح میدهد: در همه جوامع همیشه امید به آینده وجود دارد. طبعا ما هم از این قاعده مستثنا نیستیم و ما هم به امید فرداهایی بهتر امورات خود را میگذرانیم. متأسفانه امروز شاخصهای اعتماد اجتماعی و امید به آینده رو به ضعف است. این وضعیت بهبود نخواهد یافت مگر اینکه ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به سمت دیگری حرکت کنند و برای حیاتبخشی دوباره امید و آرزوهای اجتماعی بهکار گرفته شوند.
به آرامش میرسم اگر...
کیهاننیا اما بهعنوان یک کارشناس خانواده که کتابهای مختلفی در حوزه روانشناسی نوشته است میگوید: بزرگترین پرسش این است که چه عواملی میتواند به افزایش آرامش فردی کمک کند؟ برای پاسخ به این پرسش چند پاسخ اصلی و روشن وجود دارد.
یکی از این عوامل داشتن شغل مورد علاقه من است. من تا مادامی که از انجامدادن کاری که با آن درآمد کسب میکنم، لذت نبرم، آرامش نخواهم داشت.
رفاه مادی نسبی و حسن رابطه با همسر و فرزندان از دیگر زمینهسازان آرامش فردی به شمار میرود. کسانی که در خانوادهای متشنج زندگی میکنند نمیتوانند آرامش و آسایش فکری را تجربه کنند.
داشتن رابطه خوب با اطرافیان و دوستان زمینهساز آرامش افراد است. در کنار این دوستی، داشتن رابطه با طبیعت، دریا، گیاهان و بهطور کلی برقراری رابطه خوب با محیط میتواند ما را آرامتر کند.
خلوت کردن با خود یکی دیگر از مهمترین راهکارهایی است که میتواند افراد را به آرامش برساند. توصیه میکنم حداقل 10دقیقه در روز در سکوت کامل باشید و با خودتان خلوت کنید. از این خلوت برای برنامهریزی و بررسی کردار و رفتار خودتان استفاده کنید.
قدرشناسی از اطرافیان و انجام فرایند شکرگزاری هم میتواند مرهمی بر ناآرامیهای ما باشد.
مطالعهکردن و کتابخواندن راه دیگری است که کمتر کسی به آن بهعنوان یک راهکار برای به آرامشرسیدن نگاه میکند.
از رنجهای خود خلاص شوید. رنجشزدایی کنید. اگر بتوانید از رنجهایی که خودتان بر خودتان تحمیل کردهاید یا دیگران به شما وارد کردهاند رها شوید و ببخشید و درک کنید، به آرامش خواهید رسید.
آخرین راه رسیدن به آرامش ورزشکردن است. ورزش کردن موجب آزادشدن آندورفین در مغز میشود و احساس نشاط و خوشی به افراد میبخشد. کسانی که ورزش میکنند آرامش بیشتری از سایرین دارند.
مهمترین ضدآرامشهای فردی ما کدامند؟
نفرت، دشمنی، کینهجویی و انتقام یکی از مهمترین عواملی هستند که آرامش آدمی را تخریب میکنند. کیهاننیا بر این باور است که کسانی که انتقامجو نیستند، معمولا زندگی آرامتری دارند.
بدبینی و بداندیشی و بدخواهی از دیگر خصایصی است که میتواند آرامش را از انسانها سلب کند.
تعهدنداشتن به جامعه، چه در قالب مالیات چه در قالب تخریب اموال عمومی در باطن، آرامش انسان را زایل میکند.
تورم، تغییر دائمی قیمتها، نداشتن اعتماد به مسئولین، شنیدن مدام خبرهای بد و... هر انسانی هر چند قوی را از تعادل خارج میکند و به او حس نگرانی القا میکند. کیهاننیا میگوید: رسانهها و تلویزیون باید کمک کنند که آسایش و آرامش در جامعه توسعه پیدا کند نه اینکه مردم را برای جذب مخاطب به شکل دائمی در تنش و ناآرامی نگه دارند.