پیامدهای نزدیکی پاکستان به چین
دکتر بهرام امیراحمدیان|کارشناس اوراسیا:
چالشهای چین با ایالاتمتحده در دریای چین جنوبی و مناقشه مالکیت جزایر مورد اختلاف با همسایگان در غرب اقیانوس آرام، پکن را در تنگنای استراتژیک شدیدی قرار داده و آنرا به تکاپو واداشته است. این تحولات ناگزیر چین را بهسوی نظامیگری بیشتر سوق داده است. موضوعی که باعث هدایت سهم بیشتری از بودجه دولت بهسوی هزینه در بخش نظامی برای ایجاد یک موازنه نظامی با ایالاتمتحده خواهد شد. ایالاتمتحده، روسیه را نیز درگیر این موازنه کرده است.
این تحولات موجب تمهیدات نظامی بیشتر چین شده است. در« سند آبی» سیاست خارجی چین که در سال 2015 منتشر شد، نگرشهای نظامیگری جایگاه ویژهای پیدا کرده است. ساخت ناوهای اتمی (که چین در حال ساخت سومین آن است)، تجهیز بیشتر ارتش، دستور آمادهباش رئیسجمهور به ارتش برای رویارویی با جنگ و از همه مهمتر حضور در اقیانوس هند و دریای عمان از اینگونه تمهیدات است.
ساخت و مشارکت در احداث و سرمایهگذاری در بنادر در قلمرو میانمار و بنگلادش در شرق اقیانوس هند و سریلانکا در جنوب و گوادر در غرب اقیانوس هند، نشاندهنده نگرانیهای چین در عرصههای پیرامونی است. این اقدامات با نیت محاصره هند انجام میشود و عرصه رویارویی استراتژیک جدیدی را رقم میزند. در این میان، همکاری با پاکستان در ساخت بندر بزرگ گوادر بهنوعی سیطره کامل چین بر حاکمیت پاکستان به شمار میرود که با احداث کریدور اقتصادی چین- پاکستان با اعتبار 45میلیارد دلاری و اجاره بندر گوادر برای بیش از 90سال، نشاندهنده نگرانیهای چین در منطقه پیرامونی است.
نگرانیهای چین با حضور پاکستان در حوزه نفوذ ایالاتمتحده بیشتر شده است. از سویی پاکستان نگران قدرتیابی یک دولت ملی در افغانستان است که میتواند به سیطره پاکستان در فضای امنیتی افغانستان خاتمه دهد. حضور ایالاتمتحده در افغانستان و اتهام رئیسجمهور ایالاتمتحده به پاکستان مبنی بر فعالیت اسلامآباد برای ایجاد ناامنی در افغانستان و قطع کمکهای مالی به پاکستان، فضای درونی پاکستان را متشنج کرده است. اسلامآباد در واکنش به رویکرد جدید واشنگتن، به سمت پکن چرخش کرده است. این چرخش از دو منظر قابل بررسی است. چین از سویی قصد دارد پاکستان را هر چه بیشتر بهخود وابسته و ایالاتمتحده را از منطقه جنوب آسیا، اقیانوس هند، دریای عمان و دهانه خلیجفارس دور کند. پکن از سوی دیگر، با نزدیکی به پاکستان و وابسته کردن آن بهخود، رقیب منطقهای دیگرش یعنی هند را که درصدد حضور در چابهار و محاصره پاکستان است دور خواهد کرد. این معادله موجب تبدیل اقیانوس هند و دریای عمان به یک محیط جدید منازعه خواهد شد.
درحالیکه ایران و هند در چابهار همکاری دارند، پاکستان هر چه بیشتر خود را به چین وابسته کرده و به تلافی تهدید ایالاتمتحده، اکنون یوآن (واحد پول چین) را وارد مبادلات پولی خود با همسایه قدرتمندش یعنی چین کرده است. چین یک قدرت عملگرا و بهدنبال منافع ملی خود است و در روابط با شرکا بهدور از ایدئولوژی رفتار میکند و در شرایط کنونی یک قدرت اقتصادی قابل اتکا تلقی میشود. اما این بدان معنا نیست که اجازه دهد متحد استراتژیک خود (پاکستان) با ایالاتمتحده و غرب نیز روابط استراتژیک داشته باشد. تحول سیاست خارجی چین در چرخش از ایالاتمتحده بهسوی چین، موجب دگرگونیهای غیرقابل پیشبینی در داخل نیز خواهد شد.
ایالاتمتحده نیازمند روابط نزدیک هر چند غیراستراتژیک با پاکستان است و پاکستان از این نیاز ایالاتمتحده منتفع میشود. مادامی که ایالاتمتحده در افغانستان حضور داشته باشد (که برنامه حضور طولانی مدت خواهد بود)، پاکستان از آن منتفع خواهد شد. هند، رقیب سرسخت چین نیز دارای استراتژی سیاست خارجی عملگراست که میتواند با همه بازیگران حتی چین همکاری داشته باشد، هر چند با هم در سیاست خارجی تضاد داشته باشند. در این میان، روسیه در پی حضور در صحنه افغانستان است که منجر به نزدیکی بیشتر پاکستان به چین خواهد شد. میتوان تخمین زد که چرخش پاکستان به سوی چین، مناقشات قدرت در پاکستان را افزایش دهد. اگرچه سیاستمداران و فعالان اقتصادی پاکستان نزدیکی به چین را برای خود دارای فرصتهای بهتری میدانند ولی نظامیان پاکستان که دست برتر در صحنه قدرت در این کشور را دارند، در نهایت گرایشهای غربی و آمریکایی دارند. به همین دلیل تهدیدهای ترامپ به قطع کمکهای مالی شوک بزرگی به این بخش از بدنه قدرت در پاکستان است که منافع آنها را بهشدت به خطر خواهد انداخت.
در مجموع میتوان گفت که پاکستان درصدد ایجاد تعادل بین چین و ایالاتمتحده است چون غیراز این چارهای نخواهد داشت. ولی حضور مداخلهگرانه پاکستان در افغانستان همچنان ادامه خواهد داشت، اگرچه نسبت به گذشته کمی محافظهکارانهتر عمل خواهد کرد.