شوخی بامزه «آینه بغل» با عادت خطرناک ما ایرانیها
در فیلمها و سریالهای ایرانی همه موقع رانندگی با تلفن همراهشان صحبت میکنند
مسعود پویا
اگر بخواهیم صرفا به یک عادت زشت در محیطهای عمومی اشاره کنیم که در فیلمها و سریالهای ایرانی بهشدت مشاهده میشود باید سراغ عادت صحبتکردن با موبایل حین رانندگی برویم. کمتر فیلم و سریالی را میبینیم که در آن کاراکترها موقع رانندگی با موبایل صحبت نکنند.
البته این موضوع منحصر به آثار ایرانی نیست و نمونههای مشابه آن در فیلمها و سریالهای خارجی هم فراوان است.
در نقطه مقابل، چند فیلم یا سریال را میتوانیم بهخاطر بیاوریم که در آن هنرپیشه قبل از صحبت با تلفن همراهش، اتومبیل را پارک کند؟
در کمدی« آینه بغل» سکانسی هست که با این عادت خطرناک شوخی شده است. در جایی از فیلم وقتی گلزار، یکتا ناصر، جواد عزتی و نازنین بیاتی در اتومبیل در حال حرکت هستند، با گلزار تماس گرفته میشود و او هم مثل اغلب ما ایرانیها در حال رانندگی به مکالمه میپردازد.
بهاره رهنما که در برجی که گلزار در آن زندگی میکند، کار میکند به او خبر میدهد که نامزد سابقش با هوادارانش به آنجا آمده و سروصدا به راه انداخته. گلزار اتومبیل را متوقف میکند و برای اینکه نامزدش متوجه مکالمهاش نشود، به او میگوید: «ما در ایران عادت نداریم موقع رانندگی با موبایل صحبت کنیم!».
بعد هم از اتومبیل پیاده میشود تا به مکالمهاش ادامه دهد. این یکی از معدود شوخیهای سنجیده و بامزه فیلم آینه بغل است که در آن، هم با یکی از عادتهای ناپسند ایرانیها شوخی شده و هم اینکه شوخی از دل موقعیت سکانس بیرون آمده و اصل سببیت داستانی در آن رعایت شده است.
جریمه عابر پیاده در فیلم بلوچ
طرح جریمه عابر پیاده در صورت تخلف که بعد از تصویب، اجرایی نشد در سالهای دور مدتی اجرا شده بود. ابتدای دهه50 این طرح به تصویب رسید و به اجرا هم درآمد. مسعود کیمیایی در فیلم «بلوچ» (1351) وقتی قهرمانش را با لباس بلوچی مثل وصلهای ناجور در خیابان تهران به راه انداخت و جشنهای 2500ساله را به سخره گرفت، کنایهای هم به اجرای این طرح زد. در میانههای فیلم مردبلوچ در یکی از خیابانهای بالای شهر از کنار خط عابر عبور میکند.
مأمور راهنمایی و رانندگی جلویش را میگیرد و میگوید باید 5تومان جریمه بدهی. بلوچ میپرسد چرا و مأمور جواب میدهد چون به خطکشی عابرپیاده توجه نکردی. بلوچ میگوید خب برمیگردم و مأمور جواب میدهد اگر برگردی 10تومان جریمه میشوی. چون مرد بلوچ پولی برای پرداخت جریمه ندارد، مأمور او را تحویل میدهد که به کلانتری برده شود.
ظاهرا مشابه آنچه کیمیایی در فیلمش به تصویر کشیده در آن سالها زیاد رخ داد و به همین دلیل خیلی زود قانون جریمه عابر پیاده به فراموشی سپرده شد.