• دو شنبه 12 خرداد 1404
  • الإثْنَيْن 5 ذی الحجه 1446
  • 2025 Jun 02
چهار شنبه 7 خرداد 1404
کد مطلب : 256196
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/qYRL0
+
-

کار‌گاه حمایت ‌از بزرگسالان ‌اتیستیک

گزارشی از یک مرکز ‌درمان اتیستیک اختلال عصبی- رشدی بزرگسالان که به همت چند جوان اداره می‌شود

زندگی
کار‌گاه حمایت ‌از بزرگسالان ‌اتیستیک

سحر جعفریان‌عصر-  ‌روزنامه نگار

هر چه هست زیر سر نورون‌هایشان (سلول عصبی) است که با وجود آن همه رشته‌های کوتاه و بلند متصل به‌هم، آینه‌ای عمل نمی‌کنند و در خود مانده‌اند یا از بدو تولد یا خیلی بعدتر از تولد و درست از زمانی که صاحبانشان قد کشیده‌اند و برای خودشان یک پارچه خانم یا ‌آقا شده‌اند. نورون‌های محمدحسن ازجمله آن نورون‌های تنبل یا آسیب‌دیده‌ای‌ هستند که از بدو تولد او به بهانه جهش ژنتیکی که اتفاق افتاد، دل و دماغ آینه‌ای عمل کردن (درک، آموزش و فعالیت بر پایه مشاهده) را از دست دادند‌ و اتیسم در او پدید آوردند؛ اختلالی که خفیف‌ترش در نورون‌های یکی مثل عرشیا هم وجود دارد؛ با این تفاوت که تشخیص اتیسم در عرشیا به سنین بزرگسالی او رسید یا کسی دیگر مثل آرمان که دانشجوی بسیار باهوشی ا‌ست، اما هنوز نمی‌داند دست‌های چرک و کثیف را باید شست و خیلی‌های دیگر که همه روزهای کودکی، نوجوانی و جوانی تا میانسالی‌شان حتی از برخی علائم آشفتگی و پریشانی روانی رنج برده‌اند بی‌آنکه بدانند این مشکل نورون‌هایشان است؛ نه از سر عادت یا خلق و خوی ارثی. گروه‌درمانی یکی از مؤثرترین نسخه‌ها برای بهبود حال و احوال نورون‌هایی چنین است که مائده بهرادمهر (پرستار و کارشناس‌ارشد توانبخشی‌شناختی)، سیمین ابوطالبی (گفتار درمانگر و کارشناس‌ارشد توانبخشی‌شناختی) و رضا خامکی (کارشناس‌ارشد توانبخشی‌شناختی) از سال 1401ضمن راه‌اندازی گروهی علمی-بالینی به آن مشغولند.

در تدارک درمان نورون‌ها
کمی دیگر، عقربه‌های ساعت به وقت تیم‌تراپی می‌رسند؛ 16:30. خانم منشی صندلی‌ها را با وسواسی معمولی نه از آن وسواس‌های اسی‌دی (اختلال وسواس فکری-عملی) می‌چیند. در همین لحظه، مائده بهرادمهر مشغول نوشتن چیزهایی روی تخته شیشه‌ای کنج اتاق است: «به‌نام خدا... جلسه پنجم... محمدحسن، آرمان، کیان و... .» سیمین ابوطالبی وسایل روی میز پذیرایی را سر و سامان می‌دهد و دست آخر، دیس و کاسه شیرینی و شکلات‌ها را از روی آن برمی‌دارد: «شکر فرآوری‌شده این جور خوراکی‌ها سودی ندارد و فقط تمرکز نیم‌بند گروه را از بین می‌برد. جلوی دست‌شان نباشد، بهتر است.» رضا خامکی نیز در اتاقی دیگر نشسته و طرح‌ها و اهداف جلسه پیش‌رو را مرور می‌کند: «اول؛ اتفاقات و تکالیف جلسه قبل را دوباره‌خوانی می‌کنیم، دوم؛ با تکنیک رول‌پلی (ایفای نقش با هدف آموزش و تمرین) نه گفتن را یادشان می‌دهیم، سوم؛ چگونه چین دادن به ارتباطات اجتماعی‌شان را آموزش می‌دهیم و چهارم؛ با تلفظ و معنای چند کلمه جدید آشنا می‌شوند.» موضوع رول‌پلی را روز گذشته هر 3تای آنها در شور و مشورت با هم طراحی و تأیید کرده‌بودند: «دستفروشی اصرار به فروش جنسی غیرضروری و گران به درمان‌جویان گروه دارد... .»

جمع‌نشینی نورون‌های معمولی و غیرمعمولی
همین که خانم منشی در را باز می‌کند، محمدحسن بی‌تعارف و تکلف داخل می‌شود: «سلام...زود اومدم؟» پشت‌بندش صدای بهرادمهر به گوش می‌رسد: «مثل همیشه، آن‌تایم و با دیسیپلین هستی». محمدحسن، جوانی ا‌ست خوش‌قدو‌قامت با سر و رویی مرتب که اگر نبود کلیشه حرکتی‌اش (تکان دادن بدن به عقب و جلو) کمتر کسی از اتیسیتیک بودن او باخبر می‌شد. تا او پشت به کاناپه دهد، نفر بعد، از راه می‌رسد؛ عرشیا نیز بزرگسال است و درگیر نشانگان آسپرگر (اختلالی از طیف اتیسم)؛ اختلالی نهفته که حتی خود عرشیا هم تا مدت‌ها پیش از ابتلایش مطلع نبود؛ فقط گاهی اگر متوجه برخی علائم رفتاری در خود می‌شد، همگی‌ آن علائم را می‌گذاشت پای یک جور بداخلاقی ارثی که اغلب، خانواده و اقوام می‌گفتند ژنش از میرزاباقر خدابیامرز (پدربزرگ پدری) به او رسیده‌است! نفر سوم، آرمان است؛ چهارشانه با دست و رویی سیاه از روغن‌ و گریس‌هایی که معمولا همه وقت کنار دستش است؛ چون همه وقت در کار تعمیر لوازم الکترونیکی است. رادیوضبط قدیمی‌اش را نیز همراه دارد؛ مثل این 5سال اخیر که آن را لحظه‌ای از خود جدا نکرده؛ حتی موقع خواب. آرمان با همه غیرمعمول بودن در رفتار و گفتار، هوش بالایی دارد و سال دوم دانشگاه رشته الکترونیک است. کمی دیگر، باقی اعضای گروه نیز می‌رسند.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید