
جنگ پنهان بر سر گذرگاههای تجاری
نبرد غزه از زاویه نگاه جنگ بر سر تصرف گذرگاههای اقتصادی

بهاره محبی-روزنامهنگار
آرزوهای دونالد ترامپ برای توسعه غزه، تنشهای تعرفهای میان چین و آمریکا، طرح کاخ سفید برای خرید گرینلند و تأکید واشنگتن بر عادیسازی روابط کشورهای خاورمیانه با رژیم صهیونیستی، تنها بخشی از جنگ پنهان قدرتها برای کنترل کریدورهای تجاری حیاتی جهان است؛ عرصهای پیچیده و پرتنش که از غرب آسیا تا قطب شمال گسترده شده است. سلیمان کاران، تحلیلگر و روزنامهنگار ترکیهای، به نبرد جهانی بر سر کریدورهای اقتصادی اشاره میکند و مینویسد: طرح کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا با حمایت آمریکا و متحدانش، در مقابل طرح کمربند و جاده چین قرار گرفته است. این رقابت تنها اقتصادی نیست، بلکه بازتاب تغییر نظم جهانی و تلاش بازیگران برای تسلط بر مسیرهای تجاری جدید است؛ وضعیتی که فروپاشی قواعد نظم بینالملل و آغاز رقابتی بیقاعده برای سلطه جهانی را نشان میدهد.
غرب آسیا؛ محور رقابتها
طرح کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا (IMEC)که توسط آمریکا و متحدانش بهویژه هند، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل(رژیم صهیونیستی) دنبال میشود، تلاشی است برای مقابله با طرح کمربند و جاده(BRI)چین.
واشنگتن میداند که تنها با تعرفه نمیتواند سلطه اقتصادی خود را بازگرداند؛ به همین دلیل، 2رقابت سرنوشتساز دیگر، همزمان در جریان است؛ یکی بر سر کریدورهای تجاری نوظهور و دیگری بر سر مسیرهای دریایی.
هدف طرح کریدور اقتصادی هند–خاورمیانه-اروپا در واقع اتصال هند به اروپا از مسیر خلیجفارس و سرزمینهای اشغالی است، اما چین با سرمایهگذاری گسترده و پروژههای راهبردی مشترک منطقهای ازجمله با شرکت آرامکوی عربستان، حضور قوی و رو به رشدی در منطقه دارد.
تفاوت طرحهای مالی و زیرساختی غرب و چین
برخلاف طرح کریدور اقتصادی هند–خاورمیانه-اروپا، طرح کمربند و جاده چین از منابع مالی قوی و زیرساختهای مستحکمی بهرهمند است.
منابع مالی چین متمرکز و قوی هستند و از بانک توسعه جدید و صندوق راه ابریشم استفاده میکنند؛ درحالیکه طرح کریدور اقتصادی غرب ـ حداقل در حال حاضر ـ فاقد شفافیت مالی و هماهنگی است.
مهمت پرینچک، دانشمند علوم سیاسی میگوید: «کریدوری که غرب بهویژه آمریکا بهدنبال آن است، تنها یک ویترین سیاسی است که توان ایجاد تحول واقعی در زیرساختها را ندارد.»
پشت پرده رویای ترامپ برای غزه
آرزوهای واشنگتن برای نوار غزه فراتر از جنگ امروز رژیم صهیونیستی در این منطقه است.
رؤیای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا مبنی بر تبدیل نوار غزه به قطب گردشگری (ریویرای خاورمیانه) در واقع تلاشی برای تبدیل کردن این منطقه به قطب صادراتی همسو با آمریکاست.
در این نگاه، جنگ غزه تنها نبرد بر سر محور مقاومت نیست، بلکه جنگی بر سر کنترل کریدورهای حیاتی تجاری _ اقتصادی است.
اگرچه ناظران تأکید میکنند که انتقال کالا از مسیر هند از نوار غزه به شهر لارناکا در بخش جنوبی جزیره قبرس و ادامه مسیر دریایی به اروپا، در حال حاضر گزینهای چندان عملی نیست، اما یک انتخاب سیاسی برای غرب محسوب میشود.
از اینرو، آنچه در قبرس رخ میدهد، اهمیتی حیاتی پیدا میکند و احتمال تبدیل شدن قبرس به محل منازعات جدید هر روز بیشتر میشود.
قطب شمال؛ بازیگر جدید رقابت
با ذوب شدن یخهای قطب شمال، مسیر دریای شمالی (NSR) به مسیری کوتاهتر و سریعتر بین شرق آسیا و اروپا تبدیل شده است که میتواند جایگزین مسیر سنتی کانال سوئز شود.
روسیه و چین در این منطقه سرمایهگذاریهای کلانی کردهاند و آمریکا هماکنون برای بازپسگیری نفوذ خود به کانادا و گرینلند چشم دوخته است.
این مسیر میتواند اهمیت پروژههایی مانند طرح کریدور اقتصادی هند–خاورمیانه-اروپا را کاهش دهد.
ترکیه و ایران؛ کنار گذاشته شده، اما تأثیرگذار
حذف عمدی ایران و ترکیه از کریدور اقتصادی هند–خاورمیانه–اروپا نشانهای از تلاش ناامیدانه غرب برای منزویکردن قدرتهای مستقل منطقهای است؛ اما این 2بازیگر اصلی غرب آسیا بههیچوجه بیکار ننشستهاند.
ایران که اغلب از گفتوگوهای علنی درباره کریدورهای تجاری کنار گذاشته میشود، همچنان برای هر مسیر بلندمدت و پایداری نقش حیاتی دارد. تهران در کنار هند و روسیه یکی از شرکای اصلی در کریدور حملونقل بینالمللی شمال–جنوب (INSTC) است.
ترکیه نیز پروژه بزرگ جاده توسعه را پیش میبرد؛ طرحی عظیم شامل بیش از 3هزار کیلومتر خطوط راهآهن، جاده و زیرساختهای انرژی که از بندر الفاو در جنوب عراق در سواحل خلیجفارس آغاز میشود و به اروپا میرسد. این مسیر میتواند به کریدور میانی از طریق دریای خزر و دریای سیاه متصل شود.
دوراهی بزرگ غرب آسیا
در شرایطی که پروژههای کمربند و جاده چین و کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا با یکدیگر رقابت میکنند، سرنوشت غرب آسیا و آسیای مرکزی بهطور کامل در گروی این کریدورهای اقتصادی است.
کشورهای حاشیه خلیجفارس و ترکیه میتوانند از این روند سود ببرند یا همهچیز را ببازند. آینده بستگی به این دارد که کشورهای منطقه با حفظ منافع اقتصادی، حاکمیت سیاسی و ثبات امنیتی چگونه این رقابتها را مدیریت میکنند. تنها کشورهایی که همکاری چندقطبی را به وابستگی به غرب ترجیح دهند، موفق خواهند شد. دیگران ممکن است قربانی آخرین قمار امپراتوری در حال افول (غرب) شوند.