شاپور عظیمی
تقریبا میشود گفت که منتقدان و نویسندگان سینمایی در هر دوره از جشنواره، بالاخره سالنی برای فیلم دیدن در اختیار داشتهاند که گاهی این سالنها، فضاهایی برای گپ و گفت و نشست داشتهاند. بعد از چندین دوره که سالنهای سینماهای سطح شهر در اختیار نویسندگان قرار گرفت، مشخصا سینما استقلال و سینما قدس را در ذهن دارم که یادم هست سینمای دوم کیفیت مناسبی از جهت نمایش نداشت.
سرانجام با آماده شدن برج میلاد، نویسندگان و منتقدان به آن مجموعه کوچکردند. از این شرایط بسیاری راضی بهنظر میرسیدند. گنجایش سالن نمایش، معماری طبقات مختلف، امکان تماشای فضای پانورامای اطراف، همه و همه این فضا را مناسب جلوه میداد. شاید یکی از مشکلات عدیدهای که در برج میلاد خودنمایی میکرد و تقریبا هیچوقت راهحلی برایش تدارک ندیدند، شلوغی و بینظمی سانسهایی بود که ناگهان جمعیت غریبی سالن و مجموعه میلاد را به تصرف خود درمیآورد و تقدمها و تأخرها به هم میریخت. کافی بود فیلمی مطرح در ساعت خاصی به نمایش درآید. نمیدانیم از کجا اما تعداد بسیاری که کارت معتبر همراه داشتند، به درون سالن نمایش سرازیر میشدند. بسیاری از این افراد هم برای خودشان و هم دوستان و آشنایانشان جا نگه میداشتند.
دردسرتان ندهم. در چنان بلبشویی آنچه رنگ میباخت، مفهوم جشنواره و فیلم دیدن بود. سالن سینمای میلاد طی چنین ساعاتی به سینمایی خانوادگی بدل میشد و انواع و اقسام صداهای کودک و نوجوان و صدای گریه بچهها آن را میانباشت. راستش در چند دوره بعدی، دیگر تحمل این اوضاع امکانپذیر نبود.
لاجرم بشخصه عطای سینمای میلاد را به لقایش بخشیدم و به سینما چارسو ملحق شدم که از آن راضی بودم. مجموعه چارسو به دور از هیاهوی جشنواره، فضای مناسبی در اختیار قرار میداد.
امکانات نمایش در آنجا استاندارد بود و بعدها بهدلیل نزدیکی به محل اقامت، اصولا به سینمای خانوادگی ما بدل شد. به این ترتیب چند سال واپسین حضورم در جشنواره، بیشتر به یک جشن کوچک خصوصی بدل شد.
دور از هیاهوها
در همینه زمینه :
فوتبال ایران