
یک تصمیم واقعا مهم

مهتاب هر پنجشنبه که برای زیارت اهل قبور به بهشت زهرا (س) میرفت، با دیدن لباسهای نازک و صورتهای یخزده کودکانی که در جاده بهشت گل میفروختند، دلش پر از غم میشد و با پیشنهاد خالهسمیرا تصمیم گرفت برای کودکان کار که خیمهزدن کرونا بر شهر هم آنها را خانهنشین نکرده بود، شالگردن و کلاههای رنگی گرم و زیبا ببافد. مهتاب بافندهای تر و فرز بود، ولی شالگردن و کلاههایی که او میبافت، برای گرمپوشکردن کودکان کار کفایت نمیکرد. خالهسمیرا از همه کسانی که مانند مهتاب دوست داشتند گوشهای از کار را بگیرند، خواست میل بافتنی به دست بگیرند و رج روی رج بزنند تا در شب یلدا آنها را به کودکان کار هدیه بدهند.