• شنبه 3 آذر 1403
  • السَّبْت 21 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 23
پنج شنبه 28 تیر 1403
کد مطلب : 230212
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/xGMPn
+
-

تهران امروز، تابستان دیروز

یک یادش به‌خیر مکتوب از پشت‌بام‌خوابی که هنوز درپایتخت بی‌نشان نشده است

روزگار
تهران امروز، تابستان دیروز

فاطمه عسگری نیا- روزنامه نگار

تابستان هم تابستان های قدیم . همین که سایه آفتاب عصر گاهی‌روی دیوار کاهگلی حیاط خانه‌های قدیمی می‌نشست، خانم‌های خانه وسایل شب‌نشینی را زیر بغل می‌زدند و راهی پشت‌بام می‌شدند. کار آماده‌سازی‌ پشت‌بام‌ها با آب و جارو شروع می‌شد و با پهن کردن زیرانداز و چیدن پشتی‌های قدیمی به پایان می‌رسید. بوی نم آجرهای خیس خورده و برگ درختانی که از قد ساختمان بالا زده و برگ‌هایشان مثل چتری روی گوشه کوچکی از پشت‌بام سایه می‌انداخت، حال و هوای پشت‌بام را حسابی دلچسب می‌کرد، مخصوصا وقتی بوی زغال و تنباکوی گلپایگانی از قلیان حاج بابا در فضای پشت‌بام می‌پیچید تا یک عطر نوستالژیک فراموش‌نشدنی در ذهن‌مان حک شود. حاج علی یکی از قدیمی‌های محله جیحون است، گرچه به‌خاطر زیر بار نرفتن کوبیدن خانه نقلی و کوچکش حسابی از قافله ‌آپارتمان‌نشین‌های محله عقب مانده، اما معتقد است تا روزی که زنده است باید حریم خصوصی‌اش در همین چاردیواری زهواردررفته و قدیمی حفظ شود. درحالی‌که با دست ته‌ریش سفید تازه نیش‌زده‌اش را لمس می‌کند، می‌گوید: قدیم‌ها خانه‌ها چفت به چفت هم بود و پشت‌بام به پشت‌بام به هم راه داشت. کسی شب‌ها زیر سقف نمی‌ماند. مردم یا در حیاط خانه‌ها شب را سپری می‌کردند یا روی پشت‌بام‌ خانه‌ها و خوابیدن روی پشت‌بام انتخاب اول و آخر آنها برای رهایی از گرمای شب‌های تابستان بود. رختخواب‌ها یکی دو ساعت قبل از خوابیدن توسط خانم‌های خانه از چادر شب بیرون می‌آمد و پهن می‌شد تا با نسیم شبانگاهی خنک شود. نکته‌ای را که حاج علی با آب و تاب خاص خودش آن را تعریف می‌کند، خسرو خورشیدی هم در کتاب آن روزگار تهران آورده است. او هم در این کتاب نوشته است:‌«در دهه‌های ۱۰ و ۲۰ شمسی خوابیدن در پشت‌بام‌ها در تابستان‌ها بسیار رایج بود، حتی اگر خانه‌ای فضای بزرگی هم داشت در پشت‌بام فضایی بود که همه آسمان بالای سرت را در تملک تو می‌نهاد. در بیشتر خانه‌های قدیمی دور پشت‌بام را حفاظی احاطه می‌کرد. پس از غروب آفتاب رختخواب‌ها را روی فرشی که درطول روز روی رختخواب‌ها قرار داشت، پهن می‌کردند. کم‌کم خنکای نسیم عصرگاهی بستر را خنک می‌کرد. به‌گونه‌ای که شب‌هنگام وقتی تن به بستر می‌کشاندی خنکی آن حس لذتبخش غیرقابل وصف به تو می‌بخشید. در پگاه پیش از سر زدن آفتاب، آسمان رنگ آبی به‌خود می‌گرفت و آرام آرام به یاسی پررنگ یعنی آبی آسمان بدل می‌شد.»

شور زندگی در پشت‌بام خوابی
خوابیدن آن هم روی پشت‌بام و زیر آسمان شب، گرچه برای اغلب مردم در همه شب‌های گرم تابستان تکراری بود، اما همیشه جذابیت‌های خودش را داشت، مخصوصا اگر مهمان خانه مادربزرگ بودی و لشکر پشت‌بام‌خواب‌ها تعدادشان بیشتر می‌شد. آن وقت بود که بچه‌های  قد و نیم قد تا نیمه‌شب به بازی و سرگرمی مشغول بودند و با این سروصدا خواب را از چشم همسایه‌ها هم می‌دزدیدند. آن وقت بود که لنگه‌های دمپایی برای ساکت کردن بچه‌ها از جهات مختلف پشت‌بام همسایه ها بر سرشان آوار می‌شد.

ستاره‌ها روی سینه‌مان بود
شیرینی پشت‌بام‌خوابی در شب‌های تابستان را مرتضی احمدی در نوشته‌هایش به شیرینی روایت کرده است. او در این نوشته‌ها هم به هوای پاک تهران در قدیم اشاره می‌کند هم به لذت پشت‌بام‌خوابی: «یه زمانی بود که ما تابستان‌ها پشت‌بام می‌خوابیدیم. ستاره‌ها انگار روی سینه‌مان بود. این‌قدر که هوا صاف و سالم و تمیز بود. ما اون وقت انتخاب می‌کردیم کدام ستاره مال کی باشد. کل‌کل می‌کردیم و دعوامان هم می‌شد هر شب. ولی مردم الان ستاره نمی‌بینند آخه. این آفتاب تهران که رنگ نداره؟ آنقدر کثافت جلو تابش خورشید را گرفته که نور نمی‌رسه به شهر. اگر شما بروید یه روستا نمی‌توانید یه روز توی آفتاب بایستید. همه تن‌ و بدنتان می‌سوزد ولی تهران از این خبرها نیست.»

لذت پشت‌بام‌خوابی
پشت‌بام‌خوابی و لذت شمردن ستاره‌های آسمان و گاهی زل زدن به آسمان برای دیدن ستاره‌های دنباله‌دار به امید برآورده شدن آرزوهای بزرگ و کوچک، همه و همه خاطره‌های شیرین فراموش‌نشدنی است که بچه‌های دهه 40تا 70در ذهن‌شان نقش بسته است؛ همه بچه‌هایی که برای پشت‌بام‌خوابی به عشق شمردن همین ستاره‌ها حاضر بودند با هم در بردن وسایل و پهن کردن رختخواب‌ها مسابقه دهند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید