اول شاگردی
لهجه هراتی کریم غلیظ است، ولی او بهتر از اسماعیل و عبدالحق میتواند چم و خم و فوت و فن کارشان را توضیح دهد. کریم درس خوانده است و در هرات به خرید و فروش پنبه مشغول بوده، اما وقتی به تهران آمده تصمیم گرفته همراه پسرعمویش کریم و دوستش عبدالحق در باربری مشغول شود. یادگیری قلقهای باربری آسان نیست، ولی آنها با شاگردی نزد همکارانشان میتوانند باربر قابلی شوند. کریم میگوید: «هر کس که میخواهد باربر شود، باید چند ماهی کنار دست باربران باتجربه کار کند.» او در روزهایی که شاگردی میکرد، چند باری هم دسته گل به آب داده و باعث آسیب دیدن وسایل شکننده مشتریان شده است. گاهی هم که اصول حملونقل اتوبوسی و دنده عقب و حمل با سر را بهخوبی رعایت نکرده، کمردرد او را خانهنشین کرده است. کریم اهل ورزش نیست و به هر خوراکی که شکمش را سیر کند، راضی است، ولی کار و زحمت بدن او را ورزیده کرده و خوب از پس حمل وسایل سنگین برمیآید. او هیچوقت کولبری نکرده، ولی میگوید: «ما هم کولبریم دیگر. با آنها فرقی نداریم!» دل کریم به این خوش است که کارگر ثابت باربری است و اگرچه بیمه ندارد، ولی 15میلیون تومان حقوق ماهانهاش را یک جا و آخر ماه میگیرد.