• پنج شنبه 31 خرداد 1403
  • الْخَمِيس 13 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jun 20
سه شنبه 22 خرداد 1403
کد مطلب : 227162
+
-

گفت‌وگوی اختصاصی همشهری با رئیس اداره مبارزه با موبایل‌قاپی پلیس آگاهی تهران

سلطان سکه را من دستگیر کردم

گفت‌وگو
سلطان سکه را من دستگیر کردم

الهه فراهانی- روزنامه‌نگار

اداره هجدهم پلیس آگاهی تهران، جایی که در آن به پرونده‌های موبایل‌قاپی رسیدگی می‌شود؛ سرقت‌هایی که هر روز در نقاط مختلف پایتخت رخ می‌دهند و گاهی با انتشار فیلم و کلیپی از یکی از آنها، توجه همه مردم به این مجرمان جلب می‌شود و همه درباره آنها حرف می‌زنند. حالا اما با اقداماتی که در پلیس آگاهی تهران صورت گرفته، شاهد کاهش این سرقت خشن که گاهی احساس امنیت در جامعه را هدف می‌گیرد، هستیم؛ تا جایی که سرهنگ محسن حسنی، رئیس اداره هجدهم (اداره مبارزه با موبایل‌قاپی) پلیس آگاهی تهران گفت‌وگویش با همشهری را با این جمله که «سرقت‌های خشن مانند کیف‌قاپی و موبایل‌قاپی در اردیبهشت امسال نسبت به‌مدت مشابه سال گذشته، 30درصد کاهش یافته است» شروع می‌کند و از پرونده‌هایی معروف و جنجالی می‌گوید که توسط او و همکارانش در این اداره به نتیجه رسیده‌اند. سرهنگ حسنی که با 42سال سن و 24سال سابقه کار در پلیس آگاهی پایتخت، یکی از زبده‌ترین افسران اداره آگاهی تهران به شمار می‌رود  نشان 5کارآگاهی دارد. او در این گفت‌وگو از فعالیت اداره 18می‌گوید و خاطرات تلخ و شیرینش از پرونده‌های مختلف.

جناب سرهنگ در ابتدا درباره اداره هجدهم پلیس آگاهی تهران توضیح بدهید و اینکه وظیفه شما و همکارانتان در این اداره چیست؟
اداره هجدهم به‌صورت تخصصی وظیفه‌اش مبارزه با سرقت‌های خشن‌ مانند کیف‌قاپی، موبایل‌قاپی و گردنبندقاپی است. درواقع شناسایی و دستگیری سارقان حرفه‌ای که به‌صورت باندی در این زمینه فعالیت می‌کنند در دستور کار این اداره است.
از بین سرقت‌هایی که به آنها اشاره کردید، کدام‌یک بیشتر رخ می‌دهد؟
بیشتر ‌موبایل‌قاپی است. کیف‌قاپی تقریبا منسوخ شده و گردنبند‌قاپی هم کمتر رخ می‌دهد.
اما سرقت‌های زیادی است که مثلا مالباخته اقدام به خرید دلار یا سکه کرده و بعد هدف حمله سارقان قرار گرفته و کیفش به سرقت رفته است؟
این دیگر کیف‌قاپی نیست؛ زورگیری است؛ چون سارق خشن برای گرفتن کیفی که حاوی دلار یا طلاست، ‌سوژه‌اش را با سلاح تهدید یا ضرب و شتم می‌کند و بعد کیفش را به سرقت می‌برد.
درباره موبایل‌قاپی صحبت کنید.
این روزها اغلب شاهد موبایل‌قاپی‌هایی هستیم که معمولا افراد کم‌سن و سال مرتکب می‌شوند. می‌توان گفت موبایل‌قاپی جرم اول نوجوان‌هاست و روزانه بین 8تا 10پرونده به اداره ما ارسال می‌شود که پرونده‌های مهمی در این زمینه هستند؛ یعنی پرونده‌هایی هستند که شاکیان زیادی دارند و این سرقت‌ها به‌صورت باندی رخ داده‌اند.
چند سال است که در زمینه مبارزه با سارقان و موبایل‌قاپ‌ها فعالیت می‌کنید؟
شروع خدمت من از مجموعه پلیس آگاهی تهران بود. 4سال مأمور گشت پلیس آگاهی تهران بودم که در این سال‌ها متهمان زیادی را دستگیر کردم. سپس در پایگاه سوم پلیس آگاهی که مبارزه با سرقت وسایل نقلیه است، کار کردم. یک سال هم در جرائم اقتصادی بودم که یکی از موفقیت‌هایم در آن اداره، دستگیری سلطان سکه است. مردی به نام وحید مظلومین که یکی از موفقیت‌های کاری‌ام در یک سالی که در حوزه جرائم اقتصادی کار کردم، ‌دستگیری او بود. در اوایل سال 97پس از ناآرامی‌های به‌وجود آمده در بازار طلا و سکه، این مرد معادل 2تن سکه را از طریق دلال‌های زیرمجموعه خود از سطح بازار خریداری و جمع‌آوری کرده بود. این فرد با جمع‌آوری گسترده سکه از بازار و کاهش دادن عرضه، به گرانی قیمت سکه دامن زده بود. گردش مالی او در آن سال به ۱۴هزار میلیارد تومان رسیده بود. من به‌صورت شبانه‌روزی روی این پرونده کار کردم تا اینکه او دستگیر و در نهایت اعدام شد. پس از آن به اداره 18پلیس آگاهی آمدم و الان 2سال و 3ماهی است که ریاست این اداره را بر‌عهده دارم.
اولین مجرمی را که دستگیر کرده‌اید، یادتان هست؟
بله. در زمانی بود که مأمور گشت پلیس آگاهی بودم. نخستین متهمی که دستگیر کردم، یک قاچاقچی بزرگ مواد‌مخدر بود. او تحت تعقیب پلیس یکی از شهرستان‌های غرب کشور بود. روزی که در حال گشتزنی بودم، چشمم افتاد به‌خودروی سمندی که راننده‌اش رفتار مشکوکی داشت. افرادی که در گشت پلیس آگاهی هستند، یکسری وی‍ژگی دارند. بسیاری از آنها چهره‌شناس‌های خوبی هستند؛ یعنی از روی چهره و رفتار یک فرد می‌توانند حدس بزنند که ریگی به کفش دارد یا نه. آن روز که به راننده سمند مشکوک شدم، مطمئن بودم که ریگی در کفشش دارد؛ برای همین به او دستور ایست دادم، اما توقف نکرد. به تعقیبش پرداختم، اما با سرعت حرکت می‌کرد و حتی خیابان‌های یک‌طرفه را خلاف جهت می‌رفت. حین فرار به چند خودرو هم آسیب رساند تا اینکه در نهایت بعد از 20دقیقه تعقیب و گریز، اقدام به شلیک گلوله و لاستیک ماشینش را پنچر کردم. او ماشینش را به سیستم دودزا مجهز کرده بود؛ یعنی سیستمی طراحی کرده بود که هنگام فرار، با ریختن روغن روی لوله اگزوز ماشین که داغ بود، دود غلیظی تولید می‌شد. آن روز هرطوری که بود از تونل دود غلیظی که آن متهم به‌وجود آورده بود، عبور کردم و در نهایت موفق شدم ماشینش را متوقف و او را دستگیر کنم. در بازرسی از خودروی وی، مقدار زیادی مواد‌مخدر کشف و بعدا معلوم شد که او یکی از قاچاقچیان بزرگ مواد‌مخدر بوده و من در نخستین ماموریت دستگیری‌ای که داشتم، یک قاچاقچی بزرگ را دستگیر کرده‌ام. او تحت تعقیب پلیس یکی از شهرها قرار داشت که از محل زندگی خود فرار کرده بود و تصور می‌کرد در تهران که شهر بزرگی است می‌تواند زندگی مخفیانه‌ای را در پیش بگیرد؛ غافل از اینکه خیلی زود دستگیر خواهد شد. این قاچاقچی پس از بازجویی‌های اولیه تحویل پلیس شهرستان مربوطه شد.
جناب سرهنگ، این روزها با خیلی‌ها روبه‌رو می‌شویم که یا خودشان یا یکی از اطرافیانشان گرفتار موبایل‌قاپ‌ها شده‌اند. شما یا اعضای خانواده‌تان تا به حال در دام این سارقان گرفتار شده‌اید؟
خوشبختانه نه. می‌دانید علتش چیست؟ من معمولا نه‌تنها به اعضای خانواده‌ام که به دوستان، آشنایان و بستگانم هشدارهای لازم را می‌دهم. همیشه می‌گویم که در جاهای خلوت یا حتی شلوغ، گوشی موبایلشان را در دست نگیرند. حتما ملزم‌شان می‌کنم که از هندزفری استفاده کنند. اگر سوار ماشین می‌شوند، حتما شیشه‌ها را بالا بکشند و در ماشینشان را قفل کنند. شاید تکرار این توصیه‌ها، موجب شده که ما تا این لحظه در دام سارقان موبایل‌قاپ گرفتار نشویم.
در بین همه پرونده‌هایی که به نتیجه رساندید، مهم‌ترین پرونده از نظر شما کدام پرونده بوده است؟
یکی از آنها پرونده سارقان جنجالی بزرگراه صدر بود که برای دستگیری‌شان چند شب نخوابیدم. ما در تعطیلات عید روی این پرونده کار کردیم و شبی که سارقان را دستگیر کردیم،  با خیال راحت خوابیدم. دیگری هم ماجرای سرقت اتوبان نیایش. فیلم این حادثه هم در زمان خودش بازتاب گسترده‌ای داشت و در فضای مجازی پربازدید شد. در فیلم حتما دیده‌اید که مردی با قمه به خودروی 206زنی جوان هجوم و در ترافیک اتوبان نیایش، گوشی او را به سرقت برده و با کمک همدستش که آن‌طرف اتوبان منتظرش بوده، فرار کرده است. ما در این پرونده هیچ سرنخی نداشتیم به جز فیلم منتشر شده. 2روز تمام به اطراف محل سرقت می‌رفتیم؛ چون حدس می‌زدیم که سارقان هنوز متوجه جنجالی شدن فیلم سرقت در شبکه‌های اجتماعی نشده‌اند و احتمال دارد که باز هم برای سرقت در آنجا آفتابی شوند. در روز دوم به 2نفر مشکوک شدیم. هر دو از اتباع افغان بودند و چهره یکی از آنها همانی بود که در فیلم دیده می‌شد. شک نداشتیم که سرقت توسط آنها صورت گرفته و در نهایت نیز آنها به این سرقت خشن اعتراف کردند.
گاهی‌وقت‌ها موبایل‌قاپ‌ها هنگام سرقت ممکن است مرتکب قتل مالباخته شوند. تلخ‌ترین پرونده‌ اینچنینی که داشته‌اید کدام است؟
حادثه‌‌ای بود که در سال 89در محله مجیدیه تهران رخ داد. 3پسر نوجوان که مشروبات الکلی مصرف کرده بودند، چاقویی برمی‌دارند و برای موبایل‌قاپی راهی خیابان می‌شوند. آنها در یکی از سرقت‌هایشان سراغ مردی میانسال می‌روند، اما وقتی با مقاومت او روبه‌رو می‌شوند با ضربه چاقو وی را به قتل می‌رسانند. این حادثه یکی از تلخ‌ترین پرونده‌های موبایل‌قاپی بود و 3سارق که تبدیل به قاتل شده بودند، توسط مأموران اداره مبارزه با قتل دستگیر شدند.
پرونده تلخ دیگری هم بود که منجر به سقط جنین یک زن باردار شد. این خانم باردار در حال صحبت با موبایلش بود که سارقان خشن به سمت وی هجوم بردند. آنها سوار بر موتور بودند و گوشی این زن را قاپیدند. او از شدت ترس و اضطراب از حال رفت و جنینش سقط شد.
موبایل‌قاپ‌ها بیشتر چه انگیزه‌هایی دارند؟
انگیزه مالی. اما متهمانی هم داشته‌ام که پدر و مادر دکتر، تاجر، مهندس و... داشته‌اند. آنها هیچ مشکل مالی نداشتند و صرفا برای تجربه هیجان، موبایل‌قاپی می‌کردند. آنهایی هم که انگیزه مالی دارند، بیشتر معتاد هستند و به‌خاطر تهیه پول مواد، دست به سرقت می‌زنند.
در جریان این سال‌ها خاطره خوش هم داشته‌اید؟
2مورد است که همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند؛ مورد اول باندی بود که در زمینه موبایل‌قاپی فعالیت داشت که دستگیرشان کردیم. در بازرسی از خانه آنها بیش از یک کیلو طلا کشف شد. فکر می‌کنید از کجا کشف کردم؟ داخل کانال کولر. سپس به بازجویی از متهمان پرداختم که مشخص شد یک سال قبل طلاهای یک طلافروش کیفی را که از اصفهان به تهران آمده بود سرقت کرده بودند. وقتی به مالباخته زنگ زدم، از شدت خوشحالی به گریه افتاد. باورش نمی‌شد که سارقان دستگیر شده‌اند. دیگر ناامید شده بود و تا چند دقیقه پشت تلفن برای من دعا می‌کرد. مورد دیگر هم نصحیت من به یک سارق کیف‌قاپ بود که کارساز شد. او 10سال قبل به جرم کیف‌قاپی دستگیر شده بود. پدر نداشت و من دلم خیلی به حالش سوخت؛ چون به‌خاطر تامین هزینه داروی مادرش مرتکب سرقت شده بود. با او ساعت‌ها صحبت کردم و از او خواستم دور سرقت را خط بکشد. گفتم می‌تواند در زندان حرفه‌ای یاد بگیرد و وقتی آزاد شد، زندگی‌اش را تغییر دهد. او در زندان سیم‌کشی یاد گرفت. در مدتی که زندان بود، مدام به من زنگ می‌زد. پس از آزادی سراغ حرفه خود رفت. حالا یک مغازه در اطراف تهران خریده و کارش به‌شدت رونق یافته است.
خـاطـره تلـخ چطور؟
یک روز قرار بود سارقی را دستگیر کنیم، اما او پیش از رسیدن ما خودکشی کرد و به زندگی‌اش پایان داد. تازه سرقت را شروع کرده بود و وقتی متوجه شد لو رفته است، از خجالت و ترس آبرویش به زندگی‌اش پایان داد. وقتی رسیدیم، مادرش ضجه می‌زد و این صحنه دردناک هنوز در ذهن من است.
اخیرا اعلام شده که آمار سرقت از ابتدای امسال نسبت به سال قبل کاهش یافته است. این آمار در زمینه موبایل‌قاپی، کیف‌قاپی و گردنبند‌قاپی چگونه است؟
 در اردیبهشت امسال نسبت به‌مدت مشابه سال قبل خوشبختانه با 30درصد کاهش روبه‌رو بودیم.
دلایل این کاهش چه بوده است؟
 یکی از آنها دستگیری مالخران در سال گذشته بود. ما قریب به 120 مالخر را دستگیر کردیم. خیلی از آنها اتباع خارجی هستند که گوشی‌های سرقتی را از سارقان می‌خریدند و از کشور خارج می‌کردند. اگر مالخری نباشد، سارق سرگردان می‌ماند که با اموال مسروقه چه کند. دلیل دیگر نیز استفاده از پابندهای الکترونیکی بود. مجرم سابقه‌داری که پابند دارد از ترسش جرأت نمی‌کند سمت خلاف برود؛ چون می‌داند که تحت کنترل و رصد پلیس است؛ البته افزایش آگاهی مردم از طریق رسانه‌ها هم در کاهش آمار سرقت نقش داشته است.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید