یک نگاه کوتاه به« بیلیارد در ساعت نه و نیم»
مرثیهای زیبا از رنجها و امیدها
هاینریش بل با رمان «بیلیارد در ساعت نه و نیم» (۱۹۵۹)، دوباره به مسئله جنگ پرداخت. این رمان، داستان 3 نسل از یک خانواده معمار را نشان میدهد که نمایشی از سرنوشت مردم آلمان در نیمه اول قرن حاضر است.
ظاهرا رویدادهای آن در مسیر یکی از روزهای سال ۱۹۵۸، یعنی هشتادمین سالروز تولد هاینریش فهمل اتفاق میافتد که در ۱۹۰۷ مأموریت یافت صومعه سنت آنتون را بسازد.
پسرش روبرت که هر روز سر ساعت نهونیم در هتل پرنس هاینریش، بیلیارد بازی میکند، در آخرین روزهای جنگ بهعنوان متخصص انفجار، صومعه را منفجر کرده است. با وجود این، نوه پسریاش یعنی ژوزف در نوسازی صومعه شرکت میکند.
در این رمان، برخورد اندیشه فرد با اکثریت سیاسی، کانون کشاکش رویدادها را تشکیل میدهد. این رمان مرثیه زیبا و غمانگیزی است از دوران معاصر، از امیدها، رنجها و آرزوها. در این داستان، حقیقت همچون بیگناهی قربانی میشود تا دنیا به حیات خویش ادامه دهد. «بیلیارد در ساعت نه و نیم» را کیکاووس جهانداری به جامعه ادبی ایران معرفی
کرده است.