آرزوهای رنگی در بازار محلی
رنگارنگند و خوشرنگ؛ سفید، صورتی و قرمز؛ مثل آرزوهای خودش، قرار است همین گلهای رنگی او را به آرزوهایش برسانند، البته اگر خوب دلبری کنند و بازار پربرکت باشد. هرروز با یک بغل گل به اینجا میآید. گلهای مصنوعی که توی کارخانه میسازند، گلهایی که بودونبودشان به باد و باران بندنیست و اگر از آسمان سنگ هم ببارد، روی سرخ و سفیدشان زردنمیشود. آنها را توی صندوقعقب و صندلیهای پراید نوکمدادی قسطیاش میچیند و به بازار میآورد. روزی خرید همین پراید نوکمدادی هم آرزوی گلفروش سیاهکلی بود! اینجا بازار محلی سیاهکل است.