روایت مهربانیهای پدر
پسران حاج احمد کریمی از سبک زندگی او در خانه میگویند
آنچه درباره مرحوم حاج احمد کریمی اصفهانی بسیار مورد توجه است اهمیتی است که او برای خانواده و کانون گرم آن قائل بود؛ با همه مشغلهها و دغدغههای روزانه برنامههای خانوادگی و توجه به اهل خانه کمرنگ نمیشد. نکتهای که فرزندان او در گفتوگویشان بارها بر آن تأکید کردند این بود که پدر در هر لحظهای که لازم داشتند برایشان وقت میگذاشت و گوش شنوای حرفهای آنها بود.
علاقه پدر به عید غدیر وصفناشدنی بود
«پدر علاقه خاصی به عید غدیر داشتند.» محمد کریمی، پسر دوم مرحوم حاج احمد کریمی، با این جمله از پدر میگوید: «برنامههای مذهبی زیادی در خانه داشتیم. هرسال محرم برنامه عزاداری در خانه برپا بود. مردم و همسایهها مهمان ما بودند. اما مراسم عید غدیر خانه ما طور دیگری معروف بود. پدر علاقه بسیار زیادی به این مراسم داشتند. بااینکه سید هم نبودند، ولی حرف حضرت علی(ع) که به میان میآمد حالشان عوض میشد. تأکید فراوان داشتند تا نهجالبلاغه را حفظ کنیم. خودشان دعای ولایت امیرالمونین(ع) را هرسال میخواندند. زمزمههای ایشان چنان دلنشین بود که هیچگاه فراموش نخواهد شد. همه اعضای خانواده و دوستان و اقوام در این مراسم شرکت میکردند. در روزهای نخست فوتشان همه به هم نگاه میکردند و میگفتند: بعد از ایشان جشن عید غدیر چه میشود؟ دعای ولایت را چهکسی خواهد خواند؟ این به این دلیل بود که ایشان تأکید بسیاری بر برپایی عید غدیر داشتند.» محمد کریمی از توجه ایشان به نهجالبلاغه میگوید: «خودشان بسیار نهجالبلاغه را میخواندند. قبل از عید غدیر به تکتک نوهها زنگ میزدند و بخشهایی از نهجالبلاغه را مشخص میکردند تا حفظ کنند. آنها هم باعلاقه این کار را میکردند. در جشن عید خطبه را میخواندند و جایزه میگرفتند. رفتارشان طوری بود که بچهها باعلاقه فعالیتهای مذهبی را انجام میدادند.»
زندگیاش حول محور نماز جماعت برنامهریزی میشد
مهدی کریمی، پسر ارشد مرحوم حاج احمد کریمی، همه فعالیتهای پدر را حول محور نماز جماعت میداند: «همه برنامهریزی زندگیشان برمبنای نماز جماعت بود. به یاد ندارم روزی نماز جماعت ایشان فراموش شده باشد. همیشه نخستین کسی که در جمع خانوادگی به نماز میایستاد ایشان بود. الگو بود؛ الگوی مجسم و صبور که باور داشت تنها با عمل تربیت موفق اتفاق میافتد. ایشان در بحثهای مذهبی هیچ وقت مستقیم وارد نمیشدند. موقع نماز اذان میگفتند. این اذان گفتن هم به این دلیل بود که به اهل خانه بفهماند وقت نماز است. هیچوقت مستقیم نمیگفتند بلند شوید، وقت نماز است. ما را هم از تذکر مکرر به فرزندان درباره نماز منع میکردند. در خانهمان نماز جماعت میخواندند؛ به نماز میایستادند و ما هم دنبال ایشان. در همه رفتارهایشان به این موضوع قائل بودند که نباید مستقیم وارد شوید. روحیه حمایتگر داشتند. خیلی بزرگوارانه برخورد میکردند. حتی در بحث سیاسی هم جدل نمیکردند و در بازار هم به همین صورت بودند. هیچکس از دست حاج آقا ناراحت نمیشد، یعنی در بحث سیاسی و حتی اعتقادی، چیزی بهعنوان تحمیل برایشان معنا نداشت. اما شخصیتشان جوری بود که کسی مخالفشان رفتار نمیکرد؛ اطرافیان دنبالهرو بودند.»