• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
شنبه 2 دی 1402
کد مطلب : 213138
+
-

در آشپزخانه‌ها چه می‌گذرد؟

مریم شوندی

اگر قرار باشد تنها یک فیلم در عمرم بسازم، حتما در مورد آشپزخانه خواهد بود. آشپزخانه جایی است که همه آدم‌ها با آن سروکار دارند و همه از آن استفاده می‌کنند اما فقط زن‌های خانه‌دار آن را خوب می‌شناسند. هیچ‌کس جز یک زن خانه‌دار نمی‌داند نزدیک‌بودن سینک ظرفشویی به گاز چه نعمتی است، یا روشن‌بودن رنگ قالیچه کف آشپزخانه چه دردسرهایی دارد شاید به ذهن هیچ‌کس خطور نکند طراحی بالکن آشپزخانه چقدر بر سرنوشت یک خانه و اهالی‌اش اثرگذار است و یا حضور یک میز و صندلی نقلی برای صبحانه و آفتابی که صبح‌ها روی آن می‌تابد. لکه‌های روی کابینت، ظرف شیشه‌ای ماکارونی، گلدان پتوس و حتی قوری‌چینی که درش کمی ترک برداشته همه داستان‌های طولانی دارند که تنها زن‌های خانه دار از آنها خبر دارند، داستان‌هایی که رنگ روزمرگی دارند اما تازه‌اند. مثل داستان‌های کودکی بارها شنیده‌ایم‌شان اما بازهم دوست داریم از زبان آدم‌های دیگر روایت شوند.
با همه این زیبایی‌ها، آشپزخانه می‌تواند روایتگر روزهای ملال و تکرار هم باشد. شانتال آکرمن، فیلمساز مشهور بلژیکی، در نخستین فیلم کوتاه خود با نام «شهرم را منفجر کن» یک کابوس دهشتناک از آشپزخانه، را به تصویر می‌کشد، کابوسی 12دقیقه‌ از زنی که در آشپزخانه خود را حبس می‌کند و در ساختاری غیرمعمول کارهایش را پی‌می‌گیرد و سرانجام نابود می‌شود. او با به هجو کشیدن زندگی نرمال زنانه در نقش مجنونی که پس از رخوت تمام به بحران رسیده، داستان خود از آشپزخانه و زن را به‌صورت ما می‌کوبد، با اینکه روایت آکرمن به‌عنوان یک زن فیلمساز چندان خوشایند نیست اما چراغی را در ذهن ما روشن می‌کند که واقعیت‌ها می‌توانند در پس حجاب تلقی‌های کلیشه‌ای، بی‌نهایت ترسناک باشند، ایده‌ای که آکرمن بعدها در «ژان دیلمن» به‌نحوی دیگر تکرار می‌کند.
آشپزخانه در سینمای مهرجویی اما لطیف و قرارمند است. از پس همه تصویرهای آشپزخانه‌های ایرانی، قابی از گفت‌وگوهای یواشکی در فیلم «مهمان مامان» یک قاب مماس با زندگی ایرانی است. صحنه‌ای که در آن پدر و مادر خانواده به دور از چشم مهمان در حال تشرزدن و کلنجاررفتن با آبروداری هستند. اینجا به بهترین شکل یکی از ابعاد آشپزخانه، ایرانی نمایان می‌شود: پستو! ما در آشپزخانه‌هایمان چیزهایی پنهان می‌کنیم، با دختر نوجوانمان حرف های زنانه می‌ز‌نیم، پسر کوچکمان را نهیب می‌زنیم که جلوی مهمان مودب باشد و گاهی پنهانی به خورشی که کم‌است آب اضافه می کنیم. آشپزخانه جایی است که زن ها در آن احساس آرامش دارند، جایی که حس می‌کنند چشم‌های بیگانه مهمان به آن راه ندارد و پس از آن می‌توانند پستوی خانه را پر از یواشکی‌های خودمانی کنند. در «جدایی نادر از سیمین» نیز آشپزخانه با طراحی خاص شلوغ و سبزرنگش همواره در گوشه ذهن ما جا خوش کرده؛ جایی که در آن حرف‌های مهمی ردوبدل می‌شود که اگر آشپزخانه نبود می‌توانست هرگز بر زبان نیاید.
با همه اینها آیا می‌شود گفت آشپزخانه یک قلمروی زنانه است؟ در «کریمر علیه کریمر» داستین هافمن روز بعد از طلاقش از مریل استریپ به آشپزخانه می‌رود تا برای پسرش صبحانه آماده کند و اینجا تازه اول داستان است تا نشان دهد که چقدر یک مرد می‌تواند با وسایل و وظایف آشپزخانه‌ای بیگانه باشد. گویی پدر خانواده به قلمرویی وارد شده که تا روز قبل اصلا به آن راه نداشته. این روایت سنتی از یک خانواده آمریکایی با تمام فرازوفرودهای شیرینش، یک کاراکتر زنانه برای آشپزخانه می‌سازد که در ادامه تعیین‌کننده است. پدر خانواده به مرور تبدیل به نقشی می‌شود که به‌خوبی از پس کارهای خانه و خارج از خانه برمی‌آید و اینجا با وجود اینکه یک مرد در آشپزخانه مانده تا برای پسرش تست فرانسوی درست کند، اما آشپزخانه را مردانه نکرده‌است. این قلمرو همیشه به نقش زن چسبیده است تا وقتی که مادر برگردد. در سینمای امروز اما به‌سختی می‌توان این چسبندگی را دید و به همین علت آشپزخانه شخصیتی متعین ندارد. در سینمای کلاسیک آمریکا آشپزخانه به‌عنوان
آی کنی در داستان طبقه‌های فرودست حضور فعال دارد. در سینمای ژاپن آشپزخانه‌ به سبب اینکه جایی برای سامان‌دادن کارهای خانه است، تقدیس می‌شود. فیلم‌های «ازو» مؤید این گزاره‌اند. چیزی که در سینمای اروپا به‌شدت نفی می‌شود و مثلا در فیلم‌های «بونوئل» و «رنوار»، آشپزخانه را محلی برای تجمع وظایف پیشخدمت‌ها
می بینیم و نه بیشتر. قصه‌های آشپزخانه تمامی ندارد، هرجا آدم‌ها هستند، خانه‌ای برقرار است و قلب همه خانه‌ها هم آشپزخانه. فیلم‌های خوب هر اندازه که به جهان آدم‌های قصه نزدیک می‌شوند، آشپزخانه‌ها را خوب می‌فهمند، شاید به اندازه ما زن‌های خانه‌دار.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید