ترسیدن، مانند همه احساسات، با وراثت منتقل میشود و با تربیت شکل میگیرد. همه مردم دنیا از مجموعه چیزهای یکسانی میترسند، اما عمق و بعد ترس همانطور که از آدم به آدم دیگر بالا و پایین میشود، در مردمان با فرهنگهای متنوع پس و پیش است. پیچیده شدن احساس ساده، ترسیدن که محصول تنوع عوامل وحشتزاست، از اندازه ترسیدن در زندگی روزمره هم جان میگیرد. در قبیله، روستا و شهری که مردم از صبح تا شب از همهچیز میترسند، بعید است ترسهای ساختگی بهمنظور سرگرمی برایشان هولانگیز باشد. با چنین وضعیت پر نشیب و فرازی در ترس جهانی، استادانی هستند که ترساندن انسانها برایشان مهمترین مسئولیت است و پای رسالتشان ایستادهاند. آنها به ترساندن عمق روانی، طول تاریخی، عرض اقلیمی و ارتفاع اجتماعی دادهاند. سرگرمی با ترس در سینما، ظاهر داستان این استادان است. چه ترس را روشی برای انتقال تنبه بدانیم و چه کالایی برای فروش، این نامها با ترس برای سینما و ادبیات آبروداری کردهاند. آنها استادان ترس هستند. آنها ترساندهاند، چون برای این کار خلق شدهاند. آنها به ترس، بهعنوان صادقترین احساس انسان، ایمان دارند، به تنهایی و هراس بزرگ ظلمات روح. این فهرست با اندکی تغییر میتواند فهرست همه آنهایی باشد که ترسیدن در سینما را بیش از ترسیدن در زندگی دوست دارند.
ادگار آلن پو
ستاره همیشگی ادبیات ترسناک، نابغه ترسآوری از تصویرسازی است. هر کتابی که از او در کتابخانه دارید، در دست بگیرید. شعر یا داستان فرق ندارد. سعی کنید آهسته در جیوه کلمات غرق شوید. همین که سرتان گرم شد، همین که کلمات شما را وادی هندسه گوتیک اثر کرد، ترس همچون سرمی قندی وارد خونتان خواهد شد. نبوغ پو در این است که فراتر از هر قالب ادبی تصاویری ترسناک در آستین دارد. مترجم باید خیلی ناشی باشد که نتواند نبوغ بزرگترین نویسنده ادبیات ترسناک جهان انگلیسی زبان را به شما منتقل کند.
هوارد فیلیپس لاوکرفت
در میان همه نویسندگانی که در قرن بیستم با میل ترساندن خوانندگان پشت ماشین تحریر نشستهاند، هیچکدام به اندازه لاو کرفت نتوانستهاند جهانی منحصر بهفرد از ترس خلق کنند. او از 1905تا 1908قطار وحشتی با بار کلمات به راه انداخت و مسیری را کوبید که بقیه نویسندگان هنوز رهرو آن هستند. بزرگترین ارمغان لاوکرفت ساخت جهانی منحصر بهفرد از ترس بود. انگار همه آثار او گزارش واقعگرایانهای از جهان زیرین است. جهانی دهشتناک که فقط خود او توانایی درکش را داشت.
تاد براونینگ
در میان کارگردانانی که هالیوود کلاسیک کار کردهاند، تاد براونینگ در سینمای وحشت یک نشان افتخار است. او با ساخت فیلم «عجیبالخلقهها» (1932) فیلمی که میتوان آن را نخستین فیلم کالت رسمی تاریخ سینما دانست، ترس از چیزهای زیبا را وارد دنیای انسانهایی کرد که خود در ظاهر عامل ترسیدن آدمهای معمولی بودند. در یک سیرک، ونوس و هرکول عوامل وحشتزا برای آدمهایی هستند که بهطور مادرزادی ترسناک به دنیا آمدهاند. «عجیبالخلقهها» در زمان خود به انبار کمپانی فرستاده شد اما در دهههای 60و 70نمایش نیمهشبانهاش در نیویورک موفقیت بزرگی برای فیلم رقم زد و نام براونینگ را دوباره بر سرزبانها انداخت.
جان کارپنتر
در میان همه کارگردانان سینمای وحشت، جان کارپنتر یک حقیقت غیرقابل کتمان است. او با کارنامه رشکانگیزی از انواع فیلم ترسناک، مجموعهای مثالزدنی از بهترین فیلمهای زیر ژانر اینگونه را به نام خود زده است. از میان فهرست بلند بالای کارپنتر میتوان فهرست کوچکی بهنام شاهزادههای ترس درست کرد. در این فهرست 3فیلم «موجود» (1982)، «در کام جنون» (1995) و «خونآشامان» (1998) را بهعنوان مانیفست سینمای وحشت میتوان برای رفتن به جزیره تنهایی وحشت معرفی کرد.
وال لوتن (ولادیمیر ایوانوویچ لِـونتون)
وال لوتن یک تهیهکننده برای کمپانی آر. ک. او. بود که وظیفه داشت فیلمهایی ارزان در رده «ب» برای کمپانی خالق «همشهری کین» بسازد. او با کارگردانانی مثل ژاک تورنر، مارک رابسون، رابرت وایز در دهه 40، 5 فیلم ساخت که همگی جواهراتی بیمانند در سینمای کلاسیک ترسناک هستند. سهگانه تورنر ـ وال لوتن ارزشمندترینشان است. «آدمهای گربهای» (1942)، «با یک زامبی راه رفتم» (۱۹۴۳) و «نفرین مردمان گربهای» (۱۹۴۴) فیلمهایی درباره ترس اقلیت از قدرت ویرانگر اکثریت، قدرت ترسناک سرکوب اجتماعی و تنهایی بیانتهای آدم در شهرها. ترکیب تهیهکننده مولف و کارگردان موقعیتشناس نتیجه عجیبی فراهم کرده.
باربارا استیل
در میان همه بازیگران زن سینمای ترسناک، تنها بازیگر زنی است که برای همیشه نشان و نماد این سینما خواهد ماند. باربارا استیل با صورتی که ترس در آن وجود دارد و نیاز به ساختن آن نیست، مهمترین بازیگر زن سینمای ترسناک بوده و بدون شک این عنوان تا آخر تاریخ برای او باقی خواهد ماند. کافی است یکبار او را در فیلمی از ماریو باوا، راجر کورمن یا دیوید کراننبرگ تماشا کنید و بدانید که چرا استیل تا ابد ملکه سینمای وحشت باقی خواهد ماند.
راجر کورمن
راجر کورمن معنی همهچیز در سینماست ازجمله سینمای ترسناک گوتیک و سینمای ترسناک ارزانقیمت. تنها اعجوبهای مثل کورمن میتواند چنین جامعالاطراف در میانه یک ژانر بزرگ بایستد و همه را متقاعد کند. سهگانه فیلمهای اقتباسی از آثار ادگار آلن پو «سقوط خاندان اشر» (1960)، «پاندول و آونگ» (1961) و «نقاب مرگ سرخ» (1964) حد اعلای اقتباسهای آثار گوتیک هستند. از سوی دیگر فیلمهایی چون «مغازه کوچک وحشت» (1959)، «کلاغ سیاه» (1961) و «سطل خون» (1960) با قریحه مثالزدنی در ارزانترین شکل ممکن ترس و هراس را در دل مخاطبان جاری میکنند.
داریو آرجنتو
از میان انبوه فیلمسازان کلاسیک و مدرن سینمای وحشت در اروپا و آسیا جدا کردن یک کارگردان حتی از سینمای وحشت ایتالیا هم امکانپذیر نیست. اما داریو آرجنتو حتی با ضعیفترین آثارش هم میتواند در بهترین جای جدول بهترین ترسناکسازها قرار بگیرد. کافی است «گربه 9دم» (1971)، «ظلمت» (1982)، «قرمز تیره» (1975) یا شاهکارش «سوسپریا» (1977) را تماشا کنید. این فیلمها را کسی جز آرجنتو نمیتوانست بسازد.
وینست پرایس
برای تجسم کامل شر به هر معنا و هر مفهومی تنها عالیجناب وینستپرایس کفایت میکند. برترین چهره برای یک مرد برای نمایش همزمان شر و شیطان و شکوه. با صدایی برآمده از انتهای جهنم و چشمانی همچون بنبست قطب شمال. وینست پرایس برای تبدیل شدن به نماد سینمای وحشت نخستین و شاید آخرین انتخاب است. کافی است او را در نقش یک سوزاننده جادوگران در فیلم ناکامترین کارگردان بزرگ سینمای وحشت مایکل ریوز، با عنوان «جادوگریاب بزرگ» (1968) تماشا کنید. کارنامه پرایس در سینمای وحشت حجت را برای هر انتخاب دیگری تمام میکند.
همر
هیچ کمپانی فیلمسازی جز کمپانی همر در خدمت گسترش سینمای وحشت نبوده. این کمپانی انگلیسی تولید فیلمهای ترسناک بین سالهای 1935تا 1959با کارگردانانی چون ترنس فیشر و فردی فرانسیس و بازیگرانی چون کریستوفر لی و پیتر کوشینگ مجموعهای از دهها فیلم وحشت تولید کرده که هر کدام از آنها میتواند مثالی روشن و شفاف برای استفاده تجارت بزرگ ترس باشند. فیلمهای رنگی و 85دقیقهای این کمپانی به شکل گستردهای سینمای وحشت را در جهان بسط داد.
چه هراسی دارد ظلمت روح
استادان وحشت که شما را تا مرز جنون و ترس میبرند
در همینه زمینه :