سقوط، سقوط و سقوط بیشتر؛ شاید کل داستان کارلوس کیروش در سالهای اخیر را بتوان در همین چند کلمه روایت کرد. هیچوقت پی نمیبریم آخر خط نزول او کجاست و کدام شکست را میتوان بدترین ناکامی مربی پرتغالی دانست. ماجراهای 4سال اخیر کارلوس بهشدت شگفتانگیز است. او با تیم ملی کلمبیا بدترین باخت 80سال اخیر آن کشور را تجربه کرد و اخراج شد، تیم ملی مصر را نتوانست به جامجهانی2022 برساند، به شکلی غیرمنتظره و ناعادلانه روی نیمکت تیم ملی ایران برگشت و بدترین شکست تاریخ ایران در جامهای جهانی را مقابل انگلستان رقم زد. حالا هم به قطر رفته و باخت از پی باخت. رسوایی از پی رسوایی. تیم او حتی در معدود مسابقاتی که بازنده نبوده هم نمایش خوبی نداشته است؛ ازجمله دیدار قبلی با عراق که بدون گل تمام شد و کیروش بعد از بازی گفت: «خیلی بد بودیم، داشتم خفه میشدم.» اگرچه هنوز جام ملتهای آسیا به میزبانی خود قطر باقی مانده و شاید کیروش در یکی از آخرین فرصتهایش اعاده حیثیت کند اما بهطور کلی بهنظر میرسد دوران او در فوتبال پایان یافته است. یکی از ظریفترین نکاتی که بعد از بازی مطرح شد و بسیار جالب بهنظر میرسید این بود که چطور کیروش مقابل تیمی که نزدیک به یک دهه هدایت آن را برعهده داشت اینطور غافلگیر شد و 4گل خورد؟ یعنی واقعا او نقاط ضعف و قوت این تیم را نمیشناخت؟ تمام این بازیکنان شاگردان قدیمی او بودند که سالها تمرینشان داد؛ چطور میشود به این تیم اینطور ببازی؟ و آیا این نشانههای نزدیک شدن به آخر خط نیست؟ شاید 4سال پیش قضاوتها در مورد کارلوس از جنس دیگری بود و با احتیاطهای بیشتری همراه میشد اما امروز او علیه تمام رزومهاش طغیان کرده است؛ یک شورش بیرحمانه.
طغیان علیه کارنامه
حالا دیگر دفاع از کیروش به سختترین کار دنیا تبدیل شده است
در همینه زمینه :