عبدالعلی دستغیب، جمال میرصادقی، م. موید و عباس مخبر از ابراهیم گلستان و آثارش به همشهری میگویند
بدرود آقای گلستان
فرشاد شیرزادی-روزنامهنگار
ابراهیم گلستان پس از صادق هدایت و محمدعلی جمالزاده، جزو نخستین نویسندگانی بود که داستان کوتاه و رمان ایرانی را به سمت ساختار و صناعت داستاننویسی مدرن برد. ابراهیم گلستان، مسنترین نویسنده ایرانی، چهارشنبه (روز گذشته) در 101سالگی از دنیا رفت. بسیاری از نویسندگان ایرانی او را سعدی زمانه میدانستند و عبدالعلی دستغیب، منتقد ادبی و مترجم فلسفه که تا امروز بیش از 50عنوان کتاب ترجمه و تألیف کرده، او، هوشنگ گلشیری و بهرام صادقی را تنها داستاننویسان نسل اول و دوم به جای میآورد که در تاریخ یکصدساله داستاننویسی ایران نمره قابلقبولی میگیرند. دستغیب معتقد است که دیگر نویسندگان این نسل، تحریککننده سیاسی بودهاند و اغلب داستانهای آنها شعارزده و سیاسی است و به همین دلیل در تاریخ داستاننویسی ایران ماندگار نخواهند بود. در گزارش پیشرو، نظر عبدالعلی دستغیب را که بسیاری از اهل ادبیات او را قبول دارند و برایش احترام خاصی قائلهستند، درباره جایگاه داستانهای ابراهیم گلستان پرسیدیم. همچنین نظر و قضاوت جمال میرصادقی ـ دیگر داستاننویسی را که آرزوی طول عمر برایش داریم ـ درباره داستانهای گلستان آوردیم. م. موید، شاعر پیشکسوت و عباس مخبر، اسطورهشناس و مترجم نیز درباره داستان، نثر و فیلمهای گلستان صحبتکردهاند.
عبدالعلی دستغیب:ماندگاری نام گلستان در داستاننویسی ایران
عبدالعلی دستغیب، منتقد ادبیات و مترجم فلسفه درباره داستانهای ابراهیم گلستان و شخصیت او میگوید: «گلستان خیلی زود دریافت که اوضاع در ایران چند چند است و به لحاظ سیاسی هوش تندی داشت و سریع در دهه 40حساب خودش را از دیگر داستاننویسان و روشنفکران جدا کرد و راه خودش را رفت. او ابتدا با جلال آلاحمد دوستی داشت و در یک مسیر سیاسی قدم برمیداشتند، اما خیلی زود بهدلیل نبوغ و هوش تندش دریافت که آن راهی که دیگران میروند به کجا ختم میشود؛ به همین دلیل راهش را از همه همنسلانش جدا کرد. او سرمایه اولیهاش را با ساخت فیلمهایی برای شرکت نفت ایران به دست آورد و الحقوالانصاف که در عرصه فیلمسازی کارهای ماندگاری از خود به جای گذاشت. همواره زندگی لوکس و خاصی مدنظرش بود و به این آرزویش هم دست یافت و توانست در خارج از ایران در خانهای زندگی کند که البته بیشتر به کاخ شباهت داشت تا خانه!» دستغیب درباره داستاننویسی گلستان میافزاید: «گلستان در کنار بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری، در تاریخ یکصد ساله داستاننویسی ایران ماندگار میشود. او نویسندهای بود که نثر ادبی و اداری قاجار را با زمانه خودش جدا کرد و خط فارقی بین این دو کشید؛ به همین دلیل و به سبب توجه به زبان فارسی از همگنان خود فاصله گرفت و درخشید؛ این در حالی است که بسیاری از نویسندگان ایرانی تحریککننده سیاسی بودهاند و داستانهای آنها با وجود اینکه 3 تا 10جلد را بالغ میشود، جز شعار توخالی محتوای دیگری ندارد. درواقع داستان، زاده زندگی شهرنشینی است و گلستان این مهم را بهخوبی میدانست؛ درحالیکه عزیمتگاه ذهن بسیاری از نویسندگان ایرانی هنوز روستاهاست و آنها ذات زندگی شهری را درنیافتهاند. با این نگاه حتی نویسندهای مانند احمد محمود هم در تاریخ یکصدساله داستاننویسی ایران نمره قبولی نمیگیرد. داستانهای محمود، برخلاف دولتآبادی، گرچه در شهر میگذرد، اما او هم عمق نگاه ندارد و برخلاف ابراهیم گلستان ذهنی شعارزده دارد؛ مثلاً در یکی از رمانهای مطول ایرانی «ستار پینهدوز» بهعنوان یک شبهقهرمان ظاهر میشود؛ درحالیکه 2کلاس هم سواد ندارد. این درواقع فقر داستاننویسی در عصر گلستان و حتی پس از او را به ما نشان میدهد. پس قبول کنیم که نوع نگاه و کار گلستان با همه همعصران و حتی نویسندگان پس از خودش متفاوت است. برای مجموع این دلایل است که او را بهعنوان نویسندهای شاخص به جای میآوریم و تا سالها پس از ما هم خواهند گفت که داستانهایش درخشان است.»
عباس مخبر: در سینما و ادبیات شاخص بود
عباس مخبر، مترجم و اسطورهشناس نیز درباره ابراهیم گلستان چنین اظهارنظر میکند: «هر زمان که ابراهیم گلستان سخنی با رسانهها در میان میگذاشت، عدهای به او ناسزا میگفتند و عدهای هم او را تشویق میکردند. شخصاً از نثر گلستان خوشم میآمد و میآید. بهنظرم نثر زیبایی دارد. نثر او شاعرانه و شسته ورفته بود. به هر حال عمری است که ما با نثر سر و کار داریم و در این وادی متوجه ریزهکاریها میشویم. نثر او درخشان و موجز بود و در عین حال نه اضافه داشت و نه کم. درواقع نثر درخشان مشخصاتی دارد که بدین شکل تعریف میشود. به هر حال در فیلمسازی هم بیشک با کارهایی که انجام داده، کارگردانی پیشگام به شمار میرود. با اندکی لبخند باید بگویم که نمیدانم چرا به هر که من از او خوشم میآمد، ناسزا میگفت؟ مثلاً با شاملو و دریابندری میانه خوبی نداشت؛ یعنی همه کسانی را که در نسل ما آدمهای مطرحی بودند و ما آثارشان را دوست میداشتیم، نمیپذیرفت. گاه به نوعی سخن میگفت که گویی پیش از او نه سینمایی وجود داشته و نه ادبیات و پس از او هم آدم درخوری وارد گود نشده است.» مخبر ادامه میدهد: «تکبری که در گلستان وجود داشت چیزی بود که من نمیپسندیدم، اما هم نویسنده قدراولی بود و هم به شواهد نظر کسانی که در کار سینما هستند، در این عرصه هم کارهایش آوانگارد بود. اما من معمولاً به جنجالهایی که ایجاد میکرد، اعتنایی نمیکردم. به هر حال در ایران هم هستند کسانی که کار میکنند و بد نیست که آدمی از آنها هم تعریف کند. به هر حال بهرغم همه کژتابیهای شخصیاش، ما باید شخصیت او را در داستاننویسی ایران به جای آوریم. جایگاه گلستان را به هیچوجه نمیتوان در این عرصه انکار کرد. میتوان سخنانش را انکار کرد یا نشنیده گرفت، اما در کارش به هیچ عنوان نمیتوان او را نادیده گرفت؛ ضمن اینکه در دنیایی زندگی میکنیم که شخصیتها پیچیدهاند و آدمها هزار گرفتاری دارند و ما از آنها اطلاعی نداریم، اما مسلماً نام و نثر گلستان در تاریخ ادبیات ما ماندگار است.»
م. مؤید: گلستان؛ شاعر داستانسرا
م. مؤید، شاعر پیشکسوت نیز درباره گلستان و آثارش میگوید: «درباره نثر ابراهیم گلستان واقعاً نمیتوان گفت که نثر بود. نثر گلستان به تعبیری شعر بود. او علاقه ویژهای به زبان فارسی داشت. ابراهیم گلستان یکی از معلمان من به شمار میرفت و میرود. در عرصه شعر و شاعری واقعاً از داستانها و نثر او آموختهام و همچنان هم میآموزم. در یک کلام من از گلستان زبان فارسی را آموختهام. اگر نگویم در حد بیهقی و تاریخ سیستان، اما از لابهلای آثارش یاد گرفتهام و پس از چنان کتابهای مهمی، برایم مرجع بوده است. به دوستانم و جوانان توصیه میکنم که اگر میخواهند پاسدار زبان فارسی باشند، یکی از مهمترین منابعشان را آثار ابراهیم گلستان در نظر بگیرند. آنان که اهل شعرند، میتوانند نثر گلستان را مانند شعر ببینند و دریابند. این سخنان خلاصه و چکیده وضعیت من در برابر ابراهیم گلستان و آثار و نثرش است. خدا آن او را بیامرزد.»
وی در پاسخ به این پرسش که یکی از داستاننویسان او را با سعدی مقایسه میکند و میگوید «گلستان، سعدی زمانه است»، حال نظر شما درباره این سخن چیست؟ میگوید: «این سخن به هیچوجه گزافه نیست و درباره ابراهیم گلستان و آثار و نثرش کاملاً صدق میکند. چرا باید این سخن گزافه باشد؟ سعدی هم استاد سخن فارسی است. سخن آن داستاننویس بهنظرم حاکی از این است که او نثر ابراهیم گلستان و احساس مسئولیت او را در برابر این زبان بهخوبی میداند و بر آن اشراف دارد؛ ضمن اینکه همانطور که سعدی نثرش شعرگونه است، نثر ابراهیم هم شعرگونه بود. ابراهیم گلستان، خانوادهای با فرهنگ داشت. پدران و اجدادش از علمای بزرگ بودند. در نتیجه فرهنگ در خانوادهشان بومی است. این عامل اولیه بود و عامل دوم این است که او با همه متون آشنایی داشت. شاهنامه، هزار و یک شب و تاریخ سیستان را بهخوبی و به شکلی خواند که نسبت به این آثار نظرگاه داشت و از آنها برداشت خودش را میکرد. از زبان بزرگان هم برداشت خاص خودش را داشت و بهخوبی از آن آبشخورها مینوشید. همچنین تاریخ بیهقی را بهخوبی خوانده بود. کسی که میخواهد به جایی برسد، ناچار است رو به متون کهن بیاورد. درواقع آنچه داریم همه متون کهنمان است؛ بنابراین باید از همه آن متون بهره برد تا به شناسهای برسیم و آن شناسه در بازتولید ادبیات به دردمان بخورد و اگر استعداد داریم و اهل هنریم، بهکار ببندیم.» وی افزود: « زندهیاد اسلامیندوشن به نوشتن از روی متون کلاسیک تأکید ویژهای داشت. او معتقد بود که نویسندگان باید از روی گلستان، بوستان، حافظ، مولانا و تاریخ بیهقی رونویسی کنند. این آثار درواقع مادران ابراهیم گلستان بودهاند. منظورم از مادر، مادر زبانی آنهاست. آنها رفرنس بودند.»
جمال میرصادقی: آهنگ کلام برایش اهمیت داشت
جمال میرصادقی، داستاننویس و منتقد ادبی درباره داستان و نثر گلستان میگوید: «ابراهیم گلستان در عرصه داستاننویسی کار خودش را کرد. شنیدن خبر فوتش به هر حال و از هر زاویه که به آن بنگریم، برای من و دیگر داستاننویسان ایرانی بسیار ناراحتکننده است. داستانهای ابراهیم گلستان خاص و منحصربهفردند که بیش از هرچیز جنبه نوشتاریاش مطرح است و نه گفتاری. او نویسندهای بود که از خودش شخصیت داشت. معمولاً میان نویسندگان زنده امروز، آنهایی که نامی برای خود دارند، بیشتر از نظر گفتاری و ساختن دیالوگ در رأس قرار میگیرند و مطرح هستند. کسانی مانند احمد محمود از نظر گفتاری در داستاننویسی اهمیت دارند و برخی داستاننویسان هم از حیث نوشتاری مهم تلقی میشوند. ابراهیم گلستان نویسندهای بود که به هر روی از حیث نوشتاری، کارش مطرح است و بیش از هر چیز به موسیقی کلام توجه داشت.»
میرصادقی در ادامه توضیح میدهد: «من کتابی به نام «نویسندگان معاصر» دارم که به نویسندگان نسل اول، دوم و سوم پرداختهام. آنجا به نثر و تکنیک ابراهیم گلستان بهطور دقیق اشاره کردهام و چندین صفحه قلم زدهام. خواندن این کتاب را به مخاطبان کارهای گلستان توصیه میکنم. نظر من همچنان همان است که آنجا نوشتهام؛ به هر حال جای گلستان در جنت باد.»