«امیرعلی ابوالفتح»، کارشناس مسائل سیاسی بر این باور است که آنچه در یکصد سال گذشته در عرصه سیاسی و روابط بینالملل میان ایران و کشورهای غربی رخ داده و عهدشکنیهای انجام شده از سوی کسانی که با آنان پیمان بسته شده است، ناشی از روابط مبتنی بر سیاست منفعتگرای کشورهایی است که نگاه استعمارگونه به ملتها دارند. با او درباره سیاست کشورهای سلطهگر و رویکرد ایران در مذاکرات اخیر برای جلوگیری از تکرار تجربههای تلخ گذشته پرسیدهایم.
شاید بیش از یکصد سال است که ایران در عرصه روابط خارجی شاهد پیمانشکنیهای گسترده طرفهای بیگانه بوده است؛ به گونهای که در اغلب روابط و پیمانهایی که میان ایران و غربیها در دورههای مختلف زمانی بسته شده، نقض تعهدات از سوی غربیها به کرات دیده شده است. با این تجربه چرا هنوز عدهای بر این باورند که باید با طرفهای غربی برای برطرف کردن مشکلاتی که در کشور با آن روبهرو هستیم تعهد و پیمان امضا کنیم؟
پاسخ به این سؤال را باید از مدعیان چنین تفکری جستوجو کرد و شاید آنان دلایل و قرائنی در اختیار دارند که با استفاده از آنها خواهان اعتماد مطلق دوباره به غرب و پذیرش تعهد آنان هستند. ممکن است آن دلایل قانعکننده یا شاید هم غیرقابلقبول باشد؛ با این حال تجربه گذشته ما برای امضای تعهدات بینالمللی با کشورهایی نظیر آمریکا هرگز تجربه موفقی نبوده است و نمیتوان به آن اعتماد کرد.
اما این جریان، خواهان اعتماد دوباره به غرب برای گرهگشایی از آنچه آن را مشکلات اقتصادی ناشی از درگیری با غرب نام گذاشتهاند، هستند.
در روابط بینالملل، اعتماد معنا ندارد. همه کشورها براساس منافع ملی خود عمل میکنند و کسی که میگوید باید اعتماد کنیم، حرفش از اساس با واقعیتهای نظام بینالملل در تضاد آشکار است. همواره شاهد این بودهایم که کشورهای ضعیف از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یا دولتهایی که از نظر امنیتی نگرانیهایی دارند، در تلاشند با اتکا به قدرتهای بزرگ بخشی از مشکلات خود را برطرف و امنیتی را که به آن نیاز دارند، به دست آورند. گرچه ظاهرا ممکن است در برخی توافقات امنیتی، چنین مقصودی برای کوتاهمدت حاصل شود، اما در نهایت کشورهای بزرگتر منافع خود را ارجح دانسته و با اقداماتی که انجام میدهند منافع کشورهای ضعیفتر را نادیده میگیرند. در این رهگذر عملا سودی به کشورهای ضعیف از محل توافقات و عهدنامههایی که با قدرتهای بزرگ بستهاند، نمیرسد. در چنین شرایطی، افکار عمومی ملتها دچار سرخوردگی و یاس شده و این مسئله منجر به بروز نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی در کشورها میشود. البته این نکته را نباید نادیده گرفت که این عهدشکنیهای صرفا مربوط به ایران و دنیای غرب نیست، بلکه قدرتهای غربی با دیگر کشورها حتی اروپاییها نیز چنین رفتار و رویهای را در پیش گرفتهاند.
با این حال، در هر مقطعی از تاریخ ایران شاهد هستیم دولتها و مسئولان وقت با ادعای اینکه با نزدیکی به قدرتهای شرق و غرب میتوانند مشکلات کشور و مردم را برطرف کنند، در این مسیر گام برداشتهاند. با این حال و با وجود اینکه این نزدیکی نیز به وقوع پیوسته، خبری از گرهگشایی از مشکلات مردم نشده است. بهنظر شما مولفهای که میتواند در چنین قاعدهای منافع کشور را تامین کند، کدام ویژگی است؟
گذشته نشان داده که وابستگی نمیتواند مشکلات کشور یا هر جامعهای را که وابسته به ابرقدرتهاست برطرف کند. تنها عاملی که بدون تردید قادر خواهد بود در تفاهمها، موافقتنامهها و قراردادهای بینالمللی تضمینکننده منافع کشورها باشد قدرت ملی آن کشور است که متناسب با آن میتوان به این اطمینان نزدیک شد و با تکیه بر این قدرت، دیگران را پایبند به انجام تعهداتشان کرد.
در مقابل نگاهی که در سؤال قبلی به آن اشاره شد، تفکری نیز وجود دارد که میگوید با تجربه گذشته و بدعهدیهایی که در طرفهای مقابل ایران در مذاکرات، تفاهمها و قراردادها با آن روبهرو بودیم، دیگر نباید با کشورهای بزرگ و ابرقدرتها وارد مذاکره شد چرا که مذاکره با این کشورها برای مردم منفعتی ندارد. دیدگاه شما در اینباره چیست؟
ما در خلأ زندگی نمیکنیم و کشور ما جزیرهای دور از جهان نیست. جامعه بینالملل، بازیگران متعددی دارد که هر یک بهدنبال کسب منافع و منابع بیشتر برای خود هستند.
هم رویکرد و رفتار ما بر دیگران و هم رویکرد و رفتار دیگران بر ما اثر میگذارد و از این رو، مذاکره و گفتوگو نه یک انتخاب بلکه یک الزام و اجبار برای همه کشورهاست. ما هرگز مخالف مذاکره نبوده و نیستیم، بلکه مسئله اصلی در مذاکره بر سر این موضوع است که بر سر چه چیزی، با چهکسی و چرا در حال مذاکره هستیم، در این مذاکره قرار است چه منافعی بهدست آوریم و بهازای آن، چه امتیازاتی را به طرف مقابل بدهیم؛ بنابراین اصل مذاکره اصل پذیرفتهای است که کسی در نظام با آن مخالفتی ندارد، اما باید مبنا و جهت مذاکره حول تامین و حفظ منافع و امنیت ملی ایران باشد تا بتوان آن را عملی و اجرا کرد. قطعا در این مسیر همه امتیازات به یک طرف داده نمیشود و نباید مذاکره را صفر و صدی دید بلکه باید آن را در مسیری به جلو برد که طرف مقابل برای خروج از توافق و تعهدی که دارد، هزینهای سنگین بپردازد. معتقدم میتوان اکنون با آمریکا وارد مذاکره شد، اما این مذاکره نیازمند رعایت پیشنیازهایی است که مهمترین آن افزایش قدرت ملی کشور است. هر چه این قدرت بیشتر باشد با بدعهدیهای کمتری در طرف مقابل روبهرو خواهیم شد و هر چه این قدرت اندک و ضعیف باشد تجربه بدعهدیهایی که در 100سال گذشته شاهد آن بودهایم، دوباره تکرار خواهد شد.
برخی هم بر این باورند که تیمهای مذاکرهکننده خوب هم باید در این روند نقشآفرینی کنند.
من چنین اعتقادی ندارم. مذاکرهکنندگان در این شرایط اهمیت چندانی ندارند. مذاکرهکننده وقتی از قدرت ملی بالایی برخوردار باشد، حتی اگر ضعیف باشد، زبان انگلیسی هم بلد نباشد و حتی آداب دیپلماتیک را هم نداند میتواند به خوبی و به پشتوانه قدرت ملی که در اختیار دارد از منافع کشور حفاظت کند. عکس این موضوع نیز صادق است. اگر قدرت ملی در حداقلیترین وضعیت خود باشد، حتی اگر مذاکرهکننده حرفهایترین فرد هم باشد، قادر نیست مقابل بیگانه به درستی و با قاطعیت از ایران و منافع آن دفاع کند. چنین وضعیتی را در دورههای مختلف به خوبی شاهد بودهایم.
با توجه به اینکه از اهمیت قدرت ملی صحبت کردید، اخیرا شاهد رونمایی از دستاوردهای جدید دفاعی کشور بودیم. همزمان با آن نیز شاهد سرعت یافتن مذاکرات میان ایران و آمریکا در عمان هستیم. آیا این رونماییها در اینکه این روند شتاب بگیرد و طرف غربی فکر بدعهدی را از سر بیرون کند تأثیری خواهد گذاشت؟
درحال حرکت به این سمت هستیم و قدرت ملی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی این مسیر را برای ما هموارتر کرده است. در چنین شرایطی، دست مذاکرهکنندگان برای رسیدن به توافق بهتر باز است و قدرت چانهزنی آنان بالاتر رفته است. مذاکراتی که امروز شاهد آن هستیم و به میزبانی عمان در حال انجام است، گرچه از سال99 آغاز شده، اما تا رسیدن به نتیجه مطلوب باید زمان زیادی را پشت سر گذاشت.
شنبه 27 خرداد 1402
کد مطلب :
194737
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/484n1
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved