• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
دو شنبه 14 فروردین 1402
کد مطلب : 188255
+
-

الارض‌المقدسه

در شهر
الارض‌المقدسه

حجت‌الاسلام علی مهدیان

یکی از رفقا این روایت را برای بنده نقل کرد که «لَقِینَا الْحُسَینَ بْنَ عَلِی قَبْلَ خُرُوجِهِ إِلَی الْعِرَاقِ بِثَلَاثَه أَیامٍ فَأَخْبَرْنَاهُ بِهَوَی النَّاسِ بِالْکوفَه وَ أَنَّ قُلُوبَهُمْ مَعَهُ وَ سُیوفَهُمْ عَلَیهِ» (بحارالانوار، ج 44، ص 364) بعد در توضیح گفت: خیلی وقت‌ها مردم حق را می‌دانند و مصداقش را هم می‌شناسند، اما به‌رغم میل باطنی‌شان به حق، حاضر نیستند برای حق هزینه کنند و باطل را انتخاب می‌کنند. او می‌گفت: شما که دم از مردم‌سالاری می‌زنید و معتقدید کار را باید به‌دست مردم سپرد، با این مقوله چه می‌کنید؟
نکته‌ای که در پاسخ آن دوست عزیز عرض کردم این بود که بین «مردم‌سالاری» و «آزادی مردم» تفکیک نمی‌کنید. پرسش من این است که آیا مردم‌سالاری یک حقیقتی است که باید به آن دست یافت و آن را ساخت و به آن رسید؟ اساسا چرا نگوییم حکومت‌های مستبدی که به خواست مردم شکل گرفته‌اند نیز مردم‌سالارند؛ یعنی اگر مردم به هر دلیل ولو به اجبار و زور راضی به رضاشاه شدند، باز هم مردم‌سالاری وجود دارد. آن وقت به چه دلیل حضرت امام روز 12فروردین را آغاز حکومت ‌الله در زمین می‌داند؟ آیا اگر مردم خودشان راضی به استبداد باشند به میل و رغبت خودشان، آیا این مردم‌سالاری است یا استبداد؟
مقوله مردم‌سالاری غیر از آزادی مردم است. آزادی اجتماعی مردم امر ارزشمندی است و باید حفظ شود و البته محدود است به اینکه خودش خودش را نقض نکند. در دین مصادیق دقیق‌تری برای این ملاک برمی‌شماریم. آزادی فردی هم محدود است به احکام و تکالیفی که عقل می‌گوید و در دین مصادیق دقیق‌تری برای این تکالیف عقلی برمی‌شماریم؛ چون فهم بیشتر و بهتری از عالم به واسطه دین به‌دست می‌آید، اما آزادی غیر از مردم‌سالاری است. سالار بودن مردم یعنی حاکمیت مردم؛ لذا دوطرف دارد، مردمی که حاکمند؛ یعنی وجه وحدانی‌شان و مردمی که محکومند؛ یعنی این و آن، اما آزادی مردم یک طرف دارد. یکی حکومت را به مردم می‌دهد و یکی مردم را صرفا آزاد می‌پسندد با همان قیود.
مردم‌سالاری این است که مردم با هویت وحدانی‌شان عنان کارشان را به‌دست بگیرند و اجازه ندهند زید، عمر و بکر بر آنان مسلط شوند. خودشان بر خودشان مسلط می‌شوند. این اتفاق روی دیگر یک قیام است. این کار با هزینه دادن حاصل می‌شود. حضرت امام و مقام معظم رهبری راهبرد اصلی‌شان برای صدور انقلاب به کل عالم استفاده از مردم‌سالاری است. مردم‌سالاری اساسا خودش یک هویت دینی است؛ نیاز به ضمیمه کردن دین هم ندارد. مردم‌سالاری روی دیگر سکه دینی است؛ چون این واقعه یک قیام عمومی است. زمانی مردم در جایگاه وحدت قرار می‌گیرند که قیام کنند. تمام تلاش انقلاب اسلامی برای رساندن حرفش به عالم و همینطور الگو‌سازی‌ در راهبردی‌ترین نقطه عالم این است که کل مردم را ترغیب کند به این قیام الهی که روی دیگرش سالار شدنشان است. اگر مردم سالار شوند، دیگر کسی نمی‌تواند به زور یا با پنهانکاری یا جوسازی بر آنها حکومت کند. این آرمان بشری خیلی متعالی‌تر از آزادی است. قطعا آورده‌اش و همینطور نشانه‌اش البته آزادی خواهد بود.
تقریری که حضرت امام از مردم‌سالاری ارائه می‌دهد، خیلی فاخر‌تر از یک قرارداد اعتباری اجتماعی است و خیلی عمیق‌تر از یک رأی‌گیری صوری است و خیلی جدی‌تر از چند شعار انتخاباتی است. حضرت امام مردم‌سالاری را قدم برداشتن در سلوک یک امت به سمت حضرت حق قلمداد می‌کند. اگر مردم سالار شوند مثل این است که در مملکت، وجود ما، عقل ما و نفس برتر ما حاکم شود و این راه را برای برداشتن قدم‌های بعدی باز می‌کند و این اساسا واقع نمی‌شود؛ مگر اینکه به ندای موسای زمان گوش بدهیم که «یا قوم ادخلوا الارض المقدسه التی کتب‌الله لکم» و مگر اینکه این ندای فریبنده را در وجود خود و جامعه خفه کنیم که «ان فیها قوما جبارین و انا لن ندخلها حتی یخرجوا منها». اتفاقا با داخل شدن در این وادی، آن خروج رخ می‌دهد. مردم‌سالاری روی دیگر قیام و جهاد است، روی دیگر شکستن قدرت‌های شیطانی عالم است و روی دیگر حل مشکلات داخلی خود ماست. درد امروز ما استکبار پنهانی است. مردم از استکبار آشکار شیطانی رها شده‌اند، اما امان از پنهانکاران. راه درمان استقامت است، هزینه دادن می‌خواهد و تا همه به این خواست نرسیم از استکبارهای پنهانکارانه و همراه با تبانی خواص در جامعه ایمانی‌مان خلاص نخواهیم شد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید