خاطرهبازی با ابراهیم جوادی؛ پرافتخارترین سبکوزن تاریخ کشتی ایران
روسها طلای المپیک را از من ربودند
مهرداد رسولی
اگر از تماشاگران قدیمی کشتی، سراغ اعجوبه سبک وزن کشتی ایران در سالهای دور را بگیرید، بدون تردید از ابراهیم جوادی نام میبرند که 6سال در مسابقات جهانی و المپیک کشتی گرفت و فقط یک باخت آن هم با ناداوری و اعمال نفوذ روسها در کارنامهاش به ثبت رسید. او یکی از مفاخر کشتی ایران است که 3بار متوالی در وزن نخست قهرمان جهان شد و یکبار هم در وزن دوم مدال طلا را به گردن آویخت. ابراهیم جوادی وقتی کشتی را شروع کرد که کمتر از 44کیلو بود، اما قامت کوتاه و کمبود وزن را با غریزه بیمانندش جبران میکرد. خاطرات نابغه کشتی ایران درباره ماجرای علاقهمند شدنش به کشتی و رقابت با سبک وزنهای مشهور کشتی جهان در دهه 40شنیدنی است.
گرایش شما به سمت کشتی از ماجراهای شنیدنی تاریخ کشتی ایران است. اصلاً چطور شد که با 40کیلو وزن به کشتی علاقهمند شدید؟
من از 14-13سالگی به کشتی علاقه داشتم. پدرم 10فرزند داشت و ما پسرها برای سرگرمی با هم سرشاخ میشدیم و کشتی میگرفتیم. آن موقع که مثل حالا این قدر امکانات برای سرگرم شدن نبود. وقتی 17سالم شد 3بار به یکی از باشگاههای کرج رفتم که ثبتنام کنم اما هر بار خجالت میکشیدم و به خانه برمیگشتم. برای اینکه قد و وزنم از همسن و سالهای خودم کمتر بود. آن موقع وزن نخست کشتی 48کیلوگرم بود و من برای وزن نخست 8کیلو کم داشتم! یک روز با یکی از دوستانم که قد و قوارهاش از من بزرگتر بود صحبت کردم و قرار گذاشتیم با هم به باشگاه برویم. به هر حال با 2تومان در باشگاه ثبتنام کردم و نکته جالب اینکه نخستین روز تمرین من مصادف شد با نخستین حضور محمد علی خجستهپور که قهرمان جهان بود و هفتهای 3بار برای تمرین دادن از تهران به کرج میآمد. 6ماه بعد از آنکه کشتی را شروع کردم و با اینکه وزن کمتری داشتم با 52کیلوییها کشتی گرفتم و در کرج اول شدم.
فوت برادر شما در سالن کشتی هم اتفاق دراماتیکی بود که میتوانست برای همیشه از کشتی دورتان کند. چطور بهرغم رخ دادن چنین اتفاق تلخی به کشتی ادامه دادید؟
همینطور است. در همان روزها برای کمک به اقتصاد خانواده تصمیم گرفتم ترک تحصیل کنم و وارد بازار کار شوم اما پدرم مخالفت میکرد. به پدرم گفتم در کنار کار به مدرسه شبانه میروم و تحصیلاتم را ادامه میدهم تا اینکه بالاخره راضی شد. با همان سن و سال کم در مغازه تعویض روغنی و پنچرگیری که نزدیک خانهمان بود، مشغول بهکار شدم و به صاحب کارم گفتم اگر اجازه بدهی بعد از ظهرها 2ساعت به باشگاه بروم، به اندازه 2 نفر کار میکنم. او هم با این شرط موافقت کرد و توانستم کشتی را ادامه بدهم. آن سالها داشتند سد کرج را میساختند و 100دستگاه کامیونی که ماسه و سیمان به کرج میآوردند برای پنچرگیری و تعویض روغن به مغازه ما میآمدند و واقعاً اندازه 2نفر کار میکردم. برادر کوچکتری هم داشتم که مثل من به کشتی علاقهمند بود و تمرین میکرد. یک روز، قبل از اینکه مربی بیاید یک کشتیگیر سنگین وزن به برادرم پیشنهاد میدهد که با هم تمرین کنند. حین تمرین هم برادرم را سالتو میکند و با گردن به تشک میکوبد که نخاعش پاره میشود. برادرم را برای جراحی به بیمارستانی در تجریش بردیم و یکی از بهترین پزشکان ایران جراحیاش کرد، اما همان شب از دنیا رفت. وقتی روی تخت بیمارستان بود چند کلمه با من حرف زد و گفت به من نگاه نکن و کشتی را ادامه بده، چون مطمئنم قهرمان جهان میشوی. بعد از این ماجرا و برای اینکه موجب ناراحتی پدرم نشوم ساک ورزشیام را در خانه همسایه میگذاشتم و یواشکی به باشگاه میرفتم.
ادامه کشتی شاید بهترین تصمیم زندگی ورزشی شما بود چون وزن 48کیلوگرم به کشتی اضافه شد...
وقتی در مسابقات انتخابی 3بر 2به محمد قربانی باختم میخواستم کشتی را کنار بگذارم و بروم دنبال زندگیام اما 3-2ماه بعد آقای خجستهپور خیلی با من صحبت کرد و گفت باید کشتی را ادامه بدهی چون فیلا 48کیلوگرم را به اوزان کشتی اضافه کرده و این اتفاق به نفع تو تمام میشود. آن موقع تیم ملی میخواست به جام تفلیس برود و با 20روز تمرین بهعنوان نفر اول مسابقات انتخابی قرار شد به این تورنمنت اعزام شوم. این خبر به گوش پدرم رسید و آن موقع بود که متوجه شد در این مدت به باشگاه میرفتم و تمرین میکردم. در هر صورت به جام تفلیس رفتم و مدال نقره گرفتم. آن موقع همه داورها روس بودند و با حقکشی نمیگذاشتند مدال طلا به خارجیها برسد. مرا هم مقابل دیمیتریوف بازنده کردند اما 3ماه بعد در مسابقات جهانی آرژانتین این کشتیگیر را 8بر یک بردم. وزن 48کیلوگرم برای من خیلی خوب بود و در این وزن 3بار متوالی قهرمان جهان شدم.
این دیمیتریوف حریف همیشگی شما در مسابقات جهانی و المپیک هم بود. ظاهراً کشتی گیر چغر و بد بدنی هم بود؟
همینطور است. دیمیتریوف قدش از من کوتاهتر بود و شیوهاش اینگونه بود که یک امتیاز میگرفت و در کشتی را میبست. وقتی دیمیتریوف را بردم و به کرج برگشتم از من تجلیل کردند، اما به قول معروف خشک و خالی بود. آن موقع رسم نبود که به ورزشکار پاداش بدهند و خودم اصلاً به این موضوع فکر نمیکردم که برای پاداش کشتی بگیرم. آن موقع تیمهای ملی را بعد از مسابقات جهانی و المپیک نزد محمدرضا شاه میبردند و در این ملاقاتها هر ورزشکاری که خانه و ماشین و پول میخواست درخواست میداد اما من غرور خاصی داشتم و یکبار هم چنین درخواستهایی را مطرح نکردم.
کوتاه شدن دست شما از مدال طلای المپیک هم یکی از داستانهای غمانگیز کشتی ایران است. ظاهراً آنجا هم کارشکنی روسها شما را از قهرمانی در المپیک دور کرد.
چند مسئله دست بهدست هم داد تا قهرمان المپیک نشوم. آن موقع سالی 4-3کیلو وزنم بالا میرفت و برای اینکه در مسابقات بینالمللی سر وزن برسم خیلی وزن کم میکردم. قبل از بازیهای المپیک هم اضافه وزن داشتم و مصدومیت از ناحیه گردن هم مزید بر علت شد. حدود 20روز قبل از مسابقات انتخابی برای درمان به آلمان رفتم و برای همین آماده نبودم. در هر صورت با همان بدن چاق و ناآماده به المپیک اعزام شدم و در دهکده بازیها بودم که انگشت دستم را 3بار جراحی کردند. بعد هم دستم را آتل گرفتند و گفتند نمیتوانی در المپیک کشتی بگیری، اما یک روز بعد آتل را باز کردم و گفتم آمدهام اینجا که کشتی بگیرم و قهرمان المپیک شوم. در کشتی اول با حریف آمریکایی آن قدر وزن کم کرده بودم که نای راه رفتن نداشتم و آن کشتی مساوی تمام شد. بعد از این کشتی، حریف بعدی را ضربه فنی کردم تا از نظر امتیاز جبران شود. آن موقع مسابقات بهصورت امتیازی بود و من و دیمیتریوف و نیوکولوف بلغاری با کسب امتیازهای لازم به فینال راه پیدا کردیم. طبق برنامه قبلی، صبح باید با دیمیتریوف کشتی میگرفتم و بعدازظهر با حریف بلغاری. وقتی کشتیگیر روس را 8بر 3بردم همه تبریک میگفتند و باورشان این بود که قطعاً قهرمان میشوم، اما نفوذ روسها در فدراسیون جهانی کار خودش را کرد و داورها در کشتی با حریف بلغاری نگذاشتند برنده شوم تا دیمیتریوف قهرمان شود. داورها 2اخطار بیمورد دادند و قصد داشتند من را 3اخطاره کنند اما در فاصله 20ثانیه به پایان کشتی حریف بلغاری را خاک کردم و داشتم فیتیلهپیچ را اجرا میکردم که داور اجازه نداد. دیمیتریوف درصورتی قهرمان میشد که من به حریف بلغاری ببازم و داورها کاری کردند که همین اتفاق بیفتد. مرحوم عطاالله بهمنش که آن مسابقه را گزارش میکرد فریاد میزد و میگفت دارند ابراهیم جوادی را بازنده میکنند اما صدایش به جایی نمیرسید. 2ماه بعد همان نیکولوف بلغاری را در کشور خودش بردم و دیمیتریوف را هم در مسابقات ارتشهای جهان شکست دادم.
روز خداحافظی شما با کشتی هم مصادف شد با دربی جنجالی و تاریخی سال 1352که پرسپولیس با 6گل تاج را برد. ماجرای وداع شما با کشتی تحتتأثیر اتفاقات آن بازی قرار نگرفت؟
آن روز امجدیه حال و هوای عجیبی داشت. سالن کشتی مملو از جمعیتی بود که برای تماشای مسابقات جهانی تهران آمده بودند و سکوهای زمین فوتبال هم جای سوزنانداختن نداشت. تلویزیون هم یک واحد سیار بیشتر نداشت که بهخاطر علاقه مردم به کشتی به محل برگزاری مسابقات کشتی فرستاده بود. وقتی در مسابقات جهانی تهران قهرمان شدم تشک کشتی را بوسیدم و روی شانههای مردم برای همیشه با کشتی وداع کردم.