عیسی محمدی - روزنامهنگار
اخیرا کلیپی پخش شده از دورهمی چند تن از بازیگران مجموعه جوکر. دور هم نشستهاند و از این گفتهاند که کارشان طنز است و خنداندن مردم؛ در نتیجه باید کارشان را انجام بدهند و این بدان مفهوم نیست که از دردها و رنجهای مردم بیخبرند. پخش این کلیپ هم باعث شد تا هجمه زیادی علیه این طنزآفرینها اتفاق بیفتد. موضوع هجمهها هم این بود که وقتی ما داریم سختی میکشیم، شما چرا باید اینجوری صحبت کنید و شبیه آن. این یادداشت، قصد دارد کمی به این موضوع بپردازد؛ اینکه واقعا در شرایط سخت، همه ما باید از سختی و رنج و دردها بگوییم یا چه؟
در فلسفه اخلاق، اصلی وجود دارد که درباره تعریف «امر اخلاقی» بهکار میبرند. میگویند ببینید که اگر همه مردم دیگر و همه مردم دنیا کاری یا رفتاری را که مدنظر دارید انجام بدهند، دنیا چه شکلی خواهد شد. اگر دنیا تبدیل به دنیایی بهتر شود، پس این امر، اخلاقی است؛ در غیر این صورت باید دربارهاش بیشتر فکر کرد. بهنظرم ایده جالبی است. یک لحظه به این فکر کنید که در ایران امروز ما که همهمان از سختیها و دردهای مردمانش مطلع هستیم، همه بخواهند بازتابی از این رنجها باشند. در این صورت چه خواهد شد؟ سؤال بعدی این است که مگر ما خودمان این رنجها و سختیها را تحمل نمیکنیم، یعنی از وجود آنها بیاطلاع هستیم؟
اجازه بدهید به یک بیمارستان سفر کنیم؛ به بخشی که مریضهای بداحوال را نگهداری میکنند؛ حتی مریضهایی که گاهی به آخر خط رسیدهاند و روزهای آخرشان را دارند طی میکنند. آیا پرستارها، پزشکان، نگهبان و نیروهای خدماتی بیمارستان باید بیایند و به صراحت بگویند که کارتان تمام است؟ یا همه کسانی که به آن بخش تردد میکنند، از غم و غصه و پایان زندگی بگویند؟ این بیماران خودشان درگیر درد و رنج هستند، خانوادههایشان نیز درگیر با این رنجها هستند، دیگر چه لزومی دارد که بقیه بیایند و از این رنجها بگویند؟ آیا باید از همه انتظار داشته باشیم از پایان زندگی بگویند؟ پزشک در چنین وضعیتی کار خودش را انجام میدهد؛ یعنی تشخیص همراه با واقعگرایی. پرستار هم همچنین؛ دیگر نیروها و همکاران بیمارستانی نیز چنین کاری میکنند. در این میانه حتی نیاز به نیروها و همکارانی وجود دارد که به این بیماران روحیه بالایی بدهند. بله، حقیقت این است که کار این بیماران تمام است اما این اخلاقی نیست که حتی با علم به چنین حقیقتی، بخواهیم که امیدشان را ناامید کنیم. روحیهدادن به این بیماران، اخلاقیترین کاری است که میتوانیم بکنیم؛ آنهم در بیمارستانی که هر کسی دارد کار خودش را میکند و روحیهدادن بهمعنای این نیست که پزشک، بیخیال علائم حیاتی بشود و پرستار هم سرمها و دوا و داروهای دیگر را قطع کند و... .
اخیرا کلیپی در فضای مجازی دست بهدست میچرخد که ماجرای زندگی یک آرایشگر آلمانی را روایت میکند. این آرایشگر شش روز در هفته در آرایشگاهی در برلین کار میکند. سپس یکشنبهها که معادل جمعههای تعطیل ما باشد، کیف آرایشگریاش را برداشته و به 2 مرکزی میرود که آنجا را تحت عنوان ایستگاه آخر بیماران میشناسند. او موهای این بچهها را رایگان کوتاه و اصلاح میکند. بهخاطر همین معروف به دکتر تونی شده است. دکتر مجتبی لشکربلوکی، در کانال خودش این کلیپ را گذاشته و سپس اشاره کرده که «تفاوت قهرمانان اینچنینی با ما آدمهای عادی در این است که ما میخواهیم کارهای بزرگ و توفانی انجام دهیم و هیچگاه هم انجام نمیدهیم ولی اینان در جستوجوی کارهای کوچک عملیاند، ولی انجام میدهند...».
حالا من نمیخواهم بگویم قصه ما اینقدر وخیم است، صرفا بهعنوان یک مثال آن را مطرح کردم تا به نتیجهمان برسیم. حقیقت امر این است که در وضعیت سختی، ما بیشتر از اینکه به نامهربانی و به همپریدنها و نقدهای بیرحمانه و انتشار ناامیدی نیاز داشته باشیم، نیازمند آرامش و اطمینان و نقدهای درست و ایجاد راهحل هستیم. بهعبارت دیگر، به جای اینکه بخشی از این فرایند ناامیدی و رنج باشیم، بخشی از فرایند امید و راهحل باشیم و به قول دکتر استفان کاوی، به جای اینکه داور باشیم، نور باشیم. اینها بدان مفهوم نیست که بیخیالی طی کنیم؛ اکیدا. اما به روایت دکتر مصطفی ملکیان، باید که بین ارزشداوریها و واقعداوریها تفاوت قائل بشویم. این روزها بیشتر داوریهای ما مبتنی بر هیجان و خشم و عصبانیت و... است که میشود ارزشداوری. درحالیکه واقعداوری، داوریهای مبتنی بر منطق و واقعیت و اطلاعات درست و البته توجه به نتایج و زمان مطرحکردن چنین داوریهایی است.
یک بیمار اتفاقا وقتی که مریض میشود نیاز بیشتری به غذاهای مقوی و برخوردهای مطمئنتر دارد. یک انسان غمگین و افسرده و درگیر با سختی و رنج هم درست در چنین شرایطی است که نیاز بیشتری به روحیهگرفتن و طنز و خنده و... دارد. مگر قرار است همه 24ساعت و همه روزهای هفته را درگیر غم و غصه باشیم؟ باور کنید حتی در موقعیتهای بغرنجی چون جنگ نیز همه زمان سربازان و مدافعان به جنگ و سختی و غم نمیگذرد؛ اتفاقا باید آواز هم بخوانند و لبخند هم بزنند و روحیه هم داشته باشند؛ در کنارش باید دفاع هم بکنند و جنگ هم داشته باشند. شاید بخشی ازجامعه امروز ما در حال از دستدادن روحیه و امید خود باشد.
اتفاقا در چنین روزهایی، بیشتر از همیشه نیازمند طنز و روحیهدادن و امید داریم. باور کنیم که با توپ و تشرزدن به طنزپردازانی که دارند صرفا ما را میخندانند تا چند ساعتی غمها را فراموش کنیم و به امید داشتن ایمان بیاوریم، چیزی بهدست نمیآوریم؛ تنها ناامیدتر میشویم. بیایید کمی با امیدآفرینان و لبخندآفرینان عصر خومان مهربانتر باشیم؛ چرا که این روزها به مهربانی و لبخند و باهمبودن و... نیاز بیشتری داریم؛ این حداقل کاری است که از دست تکتک ما بر میآید، اینطور نیست؟
پنج شنبه 22 اردیبهشت 1401
کد مطلب :
160464
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/J644J
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved