رسول بهروش، روزنامهنگار
همین اول کار یک نکته را روشن کنیم؛ اینکه بخش بزرگی از تردیدها در مورد صلاحیت دراگان اسکوچیچ برای هدایت تیم ملی ایران در جامجهانی، بجا و قابل تامل است. همه کسانی که این روزها دم از تغییر مربی میزنند، لزوما اهل حب و بغض نیستند. تیم ملی مهیای حضور در بزرگترین تورنمنت فوتبالی جهان میشود و قرعه متعادلی هم دارد که شاید به ما شانس صعود بدهد. همه ما ایرانی هستیم و بیش و کم دغدغه سرافرازی تیم ملی را داریم. در این میان هر کسی حق دارد نظرش را بگوید. شاید راه درستتر این باشد که اسکو جای خودش را به یک مربی بزرگتر بدهد، شاید هم نه. این یک بحث دیگر است، اما چیزی که آدم را آزار میدهد تحقیر، تحقیر و باز هم تحقیر است؛ حملات بیامان و تقبیح و تمسخر سرمربی فعلی تیم ملی، درحالیکه روشن نیست او به چه جرمی باید این همه فشار و سرزنش را تحمل کند.
داستان این است که یک روز یک نفر در فدراسیون فوتبال به اسکوچیچ پیشنهاد هدایت تیم ملی را داد و مربی کروات هم پذیرفت؛ همین. مگر او با توپ و تانک نیمکت تیم ملی را تسخیر کرده که چنین بیرحمانه مورد سرزنش قرار میگیرد؟ اگر اسکو در این قوارهها نبوده، اشتباه اصلی را کسی مرتکب شده که به او پیشنهاد داده است. داستان از اینجا به بعد بامزهتر هم میشود. در شرایطی که همه کشور در هراس از حذف تیم ملی بودند، اسکوچیچ مرحله دشوار پیشمقدماتی را با اقتدار پشت سر گذاشت، آن هم درحالیکه میزبانی متمرکز به شکل غیرمنصفانه به بحرین سپرده شده بود. بعد هم در مرحله آخر انتخابی نتایج درخشانی گرفت و تیم ملی را به جامجهانی رساند. در سراسر این فرایند، قصور و گناه اسکوچیچ چه بوده که اینطور باید شخصیتش خرد شود؟ گروهمان آسان بود؟ شما به بزرگی خودتان ببخشید. مگر در دو دوره قبلی مقدماتی با آلمان و ایتالیا همگروه میشدیم؟ طی 10سال گذشته از بین ژاپن، عربستان و استرالیا فقط یکبار با ژاپن بازی کردیم و با 3گل باختیم. بازیکنان خوبی در اختیار داشتیم؟ ببخشید که ویلموتس 8میلیون دلاری با همینها به عراق و بحرین باخت. تیم ملی «جادوگر» داشت؟ اگر کار جادوگر اینقدر خوب است، حتما او را با خودتان به جامجهانی هم ببرید تا انگلیس و آمریکا را له کنیم!
حکایت اسکو، حکایت تحقیر بیدلیل است. روزی دهها مصاحبه علیهاش انجام میشود، صدها شوخی و هزاران کامنت خردکننده در مورد او به نگارش در میآید، بیآنکه چراییاش روشن باشد. روزنامه رسمی مملکت تیتر یک متری میزند که: «با یک خداحافظی خوشحالمان کن.» خداوکیلی بین 8میلیارد ساکن کره زمین کدام آدم احمقی پیدا میشود که یک تیم را از مرز سقوط و حذف به جامجهانی برساند و بعد خودش بگوید «ببخشید، من در حد تیم شما نیستیم. وقتش شده مربی بهتری بیاورید»؟ هر چه میگوید مسخرهاش میکنند. یک روز سطح تاکتیکی بازیکنان ایرانی را «قابل پیشرفت» میخواند، همه به او یورش میبرند که ما ایرانیها فلانیم و بهمانیم. حالا هم که گفته بازی با انگلیس فقط یک مسابقه است و شاید اصلا ایران برنده آن باشد، فلان مربی بومی ایراد گرفته که: «حرف اسکوچیچ بچگانه بود.» خب چه انتظاری داشتید؟ توقع دارید سرمربی تیم ملی بعد از قرعهکشی بگوید ما اصلا در سایز انگلستان نیستیم و صددرصد به سختی از این تیم شکست خواهیم خورد؟ چه بگوید که دستش نیندازید؟ چه کار کند که مسخرهاش نکنید؟
شاید اسکوچیچ مناسبترین گزینه برای هدایت تیم ملی نباشد. در بدترین حالت حتی شاید برخی شایعات در مورد پشت پرده دعوت او از چند بازیکن به اردوی تیم ملی یا روابط خاصش با بعضی اهالی رسانه درست باشد، اما تحت هیچ شرایطی نباید «انصاف» را ذبح کرد. جامعهای که عادت به بیانصافی پیدا کرد، جای خطرناکی برای زندگی خواهد بود. همین آدم با همه معایبش ما را از برزخ نجات داد و به مسابقاتی رساند که ایتالیای بزرگ در حسرت صعود به آن ماند. اگر هم جمعبندی نهایی بر این شد که در راستای منافع تیم ملی قبل از جامجهانی با اسکوچیچ وداع کنیم، این کار باید در کمال ادب، احترام و قدرشناسی صورت بگیرد. این همه توهین و تحقیر و تمسخر، فقط مایه تأسف است؛ افسوس به حال جماعتی که شاید مرد رویاهایشان، یکی مثل مارک ویلموتس شیاد و بیتعهد باشد.
این همه تحقیر؛ چرا؟
شاید اسکوچیچ بهترین گزینه برای هدایت تیم ملی نباشد، اما آیا کسی میداند «جرم» او چیست؟
در همینه زمینه :