میراث مکتوب محمدرضا حکیمی
چند سطر درباره واکنشها به درگذشت محمدرضا حکیمی و بررسیهایی که باید جانشین ستایشها شود
مرتضی کاردر- روزنامه نگار
در چند روزی که از رحلت استاد محمدرضا حکیمی میگذرد، نوشتههای بسیاری درباره او در روزنامهها و خبرگزاریها و رسانههای آنلاین و شبکههای اجتماعی منتشر شده است.
یادداشتها آکنده است از عبارتهایی مثل «فیلسوف عدالت» و «مرزبان توحید» و.... نویسندگان اگر که خواسته باشند کمی حرفهایتر و تخصصیتر بهنظر برسند اشارهای به «مکتب تفکیک» و «مجموعه الحیاه» نیز کردهاند. اگر مجموعه نوشتههای منتشرشده در روزهای اخیر را مرور کنیم، میبینیم که بیشترشان از چند عبارت و جمله محدود فراتر نمیرود و اغلب ستایشآمیز و حتی اغراقآمیز است و بهنظر میرسد بیشترشان از روی دست هم نوشتهاند و در نهایت هیچکدام آنها منجر به شناخت محمدرضا حکیمی یا نظام فکری او نمیشود.
تعبیر «فیلسوف عدالت» بسیار درباره محمدرضا حکیمی بهکار رفته اما هنوز کسی فیلسوف عدالت را تبیین نکرده است. آیا میتوان برای دیدگاههای عدالتخواهانه محمدرضا حکیمی جایگاهی در حد یک نظام فکری تصور کرد و او را فیلسوف عدالت نامید؟ آیا محمدرضا حکیمی به همان معنا فیلسوف عدالت است که مثلا جان لاک یا تامس هابز یا جان استوارت میل؟ اصلا چگونه میشود کسی را که مشرب و رویکردی ضدفلسفه داشته و روش فلسفی را روشی موثق برای معرفت نمیدانسته، فیلسوف نامید؟ بهنظر میرسد فیلسوف عدالت نوعی ارج نهادن به عدالتخواهی محمدرضا حکیمی است و کنارهگیری او از قدرت اما بهعنوان یک تعبیر فلسفی دقیق نیست. همچنانکه مرزبان توحید هم بیشتر آمیخته با ستایش و تعارف بهنظر میرسد و تبیین نشده است.
محمدرضا حکیمی اصلیترین تبیینکننده مکتب تفکیک محسوب میشود و کسی که برای نخستینبار رویکرد شماری از عالمان را بهعنوان یک مکتب تبیین کرد. بیشتر نوشتهها درباره مکتب تفکیک هم در حقیقت حول چیزی است که او در کتاب مکتب تفکیک تبیین کرده، اما در روزهای اخیر کمتر دیدهایم که کسی بهطور جدی چیزی درباره مکتب تفکیک یا جایگاه محمدرضا حکیمی در میان اهل تفکیک نوشته باشد. عین همین پرسشها را میتوان درباره مجموعه الحیاه هم مطرح کرد. آیا تاکنون کسی آمده است که رویکرد محمدرضا حکیمی و برادران او را در انتخاب احادیث و نحوه قرائت ایشان از احادیث بررسی کند؟
علاوه بر این، آنچه از سخنان او که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میگردد نیز بیشتر ناظر به رویکردهای او در حوزه عدالت و اجتماع است و قرائت عدالتخواهانهای که از اسلام از ابتدای تاریخ تا امروز داشته است. در حقیقت بیشتر سخنانی که از او در روزهای اخیر منتشر شده، بهکار عموم مخاطبان و مواجهه با وضعیت امروز میآید و همه شخصیت محمدرضا حکیمی نیست. حتی کمتر کسی درباره نوشتههای حکیمی و سبک او در نثر و تأثیری که بر نسلهای بعد از نویسندگان داشته، سخن گفته است یا درباره تکنگاریهایی که درباره شخصیتهای نامدار تاریخ شیعه نوشته است که اگر ستایشها از مطالعه آثار او میآمد بیتردید از این وجه شخصیت او نیز سخن میرفت. با این همه، میراث مکتوب محمدرضا حکیمی آنقدر هست که بتوان درباره وجوه گوناگون کارنامه او سخن گفت؛ اگر که ستایشها و کلیگوییها درباره او کمکم پایان بپذیرد و بررسی کارنامه پربرگوبار او آغاز شود.