
باید ها و نبایدهای بعد از شکست در روابط عاطفی
سم عاطفه مصرف نکن

برقراری ارتباط عاطفی سالم برخلاف تصور خیلی از افراد، کار آسانی نیست و نیازمند داشتن مهارت است. خیلی از دختران و پسران هیچ نوع آگاهی در اینباره ندارند و ناآگاهانه در این مسیر قدم میگذارند. بسیاری از آنها اصول ارتباطی را درست نیاموختهاند و خود را نیز آماده رویارویی با ناکامی نکردهاند و در عین حال رؤیایی فکر میکنند. همه این عوامل دست بهدست میدهد که بعد از تضعیف یا شکست یک رابطه عاطفی، افراد احساسات بسیار تلخی را با خودشان حمل کنند. در این میان متأسفانه افرادی که از لحاظ بعد شخصیتی افرادی وابسته و بیش از حد حساس هستند بیشترین لطمه را میبینند بهویژه وقتی که رابطه عاطفی طولانیمدت و عمیق باشد. بنابراین در این صفحه تلاش میکنیم به این دسته از افراد، مواردی را گوشزد کنیم تا بگوییم در مدتی که درگیر شکست رابطه عاطفی هستند چه کارهایی را نباید انجام بدهند و در عوض چه فعالیتهایی را تقویت کنند.
چه کارهایی نباید بکنیم؟
1- در روزهای ابتدایی شکست رابطه سعی میکنیم سراغ دوستانمان برویم و راجع به نقاطضعف طرف مقابل صحبت کنیم تا هرچه بیشتر در ذهنمان او را خراب کنیم. این کار شاید برای دقایقی در جمع حالمان را خوب کند اما بعد از اینکه تنها شدیم ناخودآگاه ذهن ما با یادآوری اینکه این آدم ویژگیهای خوبی هم داشته مقاومت میکند، ضعفهای خودمان را هم یادآور میشود و بعد از اینکه تنها شدیم این افکار ذهنمان را درگیر میکند.
2- گاهی میخواهیم سریعا فرد دیگری را جایگزین کنیم تا با شرایطمان مقابله کنیم یا فرد جدید باعث شود او را کاملا فراموش کنیم. به این علت دائم میخواهیم مقایسه کنیم. این موضوع نهتنها برای خودمان آزاردهنده است بلکه ظلمی هم در حق فرد جایگزین است چون بعد از مدتی بهخصوص اگر دائم از فرد قبلی سخن به میان آوریم حتی اگر منفی باشد حس خوبی نخواهد داشت و دیر یا زود رابطهمان به بنبست خواهد رسید و اشتباه بعدی را مرتکب میشویم . این کار نهتنها حالمان را بهتر نکرده بلکه بدترمان هم میکند. بسته به عمق و زمان رابطه 6ماه تا یکسال زمان باید سپری شود تا پذیرای یک رابطه عاطفی جدید شویم.
3 -سعی میکنیم کلا عینک بدبینی به چشممان بزنیم و مردها و زنها را بد و خطرناک جلوه دهیم. حتی بعد از سپریشدن مدت زیادی از اتمام رابطه، موقعیتهای خوب دیگر را نادیده میگیریم فقط به این علت که نمیتوانیم اعتماد کنیم درصورتی که در اینجا ما دچار خطای شناختی تعمیمدهی شدهایم. احتیاط و رفتار محافظهکارانه برای کسی که یکبار دچار ناکامی شده، ضروری هست اما دلیل نمیشود به همه آدمها بهرغم شایستگیشان نگاه بدبینانه داشته باشیم و پیش از شناخت درست، قضاوت کنیم.
4-از فعالیتهای شخصی و اجتماعی که داشتهایم بهطور کلی دست میکشیم و این شکست تأثیر زیادی روی شغل و تحصیلمان میگذارد. در بعضی موارد کارمان را از دست میدهیم یا ترم دانشگاهی را حذف میکنیم. در این موارد سرگرمشدن و مشغول فعالیت بهخصوص جسمی شدن موجب میشود ذهنمان کمتر درگیر شود البته توقع بیجایی است که ما به همان اندازه قبل تمرکز و انرژی داشته باشیم. تا مدتی باید با خود مهربانتر باشیم و سخت نگیریم اما کنارهگیری از فعالیت خودش به تشدیدشدن حال بدمان دامن میزند.
5- به توصیه برخی دوستان بهاصطلاح ناباب که در اینگونه موارد بهخصوص بیشتر در آقایان هستند به انواع مخدرها اعم از صنعتی و سنتی روی میآوریم. خیلیها نخستین سیگار را بعد از نخستین شکست عاطفی کشیدهاند و کمکم به مواد هم برای تسکین روحیهشان پناه بردهاند. ما اجازه داریم تا مدت کوتاهی سوگواری، گریه و زاری کنیم اما پناهبردن به مواد، بدترین تصمیمی است که در این شرایط ممکن است گرفته شود ؛ چون فقط و فقط خودمان دچار آسیب و گرفتاری بیشتر میشویم.
حالا درباره مواردی میگوییم که انجام دادنشان در این شرایط به روند بهبود حال روحیمان کمک شایانی میکند.
چه کارهایی باید بکنیم؟
1- بعضی اتفاقهای زندگی در ظاهر تلخ و کاملا منفی بهنظر میآیند اما اگر به اکثر آدمهایی که دچار شکست عاطفی شدهاند نگاه کنید معمولا آن مسیرهای اشتباهی که گفتیم را نرفتهاند و با انتخاب راه درست به ریتم زندگی برگشتهاند و به قول خودشان بسیار باتجربهتر و عاقلتر از قبل شدهاند و حتی این اشتباه بزرگترین تلنگر زندگیشان بوده تا زندگیشان را بازنگری کنند و بدانند کجاها اشتباه عمل کردهاند وچه تغییراتی باید در رفتارشان داشته باشند. حتی دنبال یادگیری مهارت ارتباط عاطفی صحیح رفتهاند و در این زمینه مطالعه داشته و تغییرات لازم را اعمال کردهاند.
2 -خشم را به جای انتقام به قدرت تبدیل کنید. بهترین راه برای انتقام از کسی که به قول شما در حقتان بیانصافی کرده رشد و پیشرفتتان است. باید ببینید غیراز این رابطه چه اهداف شخصی دیگری داشتید که با تلاش میتوانید به آن برسید. این موارد انگیزه خوبی است تا شایستگی خودتان را در درجه اول بهخودتان و بعد به طرف مقابل ثابت کنید. به این علت که معمولا کسی که کنار گذاشته میشود اعتماد به نفسش دچار خدشه میشود و این تلاش و رسیدن به هدف به نوعی بازپسگیری حس اعتماد به نفس است. اینگونه انتقام گرفتن از همه جهات به نفع شماست.
3- موضوع را بپذیرید؛ یعنی همهچیز را همانگونه که بوده اعم از جنبه مثبت و منفی طرف مقابل قبول کنید.همین امر باعث میشود ذهن ما کمتر مقاومت به خرج دهد و در ذهنمان جنگ و جدالی صورت نگیرد چون این موضوع بعد از مدتی فرسایشی و غیرقابل تحمل میشود. اصرار به فراموشکردن کار نادرستی است. ما فراموشی نداریم بلکه فقط خاطرات و حضور آن آدم را در ذهنمان کمرنگ میکنیم و میگوییم که دیگر جزو اولویتهای ما نیست.
4-تا مدتی به مکانهایی که خاطرهساز بوده یا جمع دوستانی که دائم پیگیر علت اتمام رابطه عاطفی شما هستند و هربار این موضوع را وسط میکشند، ترجیحا نروید. شماره تلفن، پیامکها، یادگاریها را دور بیندازید. نشخوار خاطرات فقط روند بهبودتان را به تعویق میاندازد. در اینگونه موارد آدم احتیاج به برونریزی و تخلیه هیجانی دارد. بهتر است درصورت توان مالی به روانشناس مراجعه کنید که حداقل بازخورد درست بگیرید. در غیر اینصورت سفره دلتان را پیش یک دوست صمیمی عاقل و رازدار بازکنید.
5 -تلاش کنید به جای اینکه از طرف مقابل یک آدم نمکنشناس و بیچشم و رو بسازید ببینید که چه مسائلی باعث شده آن وضعیت عاطفی خوبی که در پیش گرفته بودید به اینجا برسد. گاهی به جای تحمیل خودتان، اگر درست فکر کنید میبینید که اصلا کنار رفتنتان بهترین راه است و اگر خودتان به این نتیجه برسید دیگر هیچ جدل بیهودهای در ذهن و خیالتان با طرف مقابل پیدا نمیکنید و اتفاقا برای آینده تصمیمهای درستتر و بهتری میگیرید.