• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 16 دی 1399
کد مطلب : 120935
+
-

«گربه پایتخت»

«گربه پایتخت»

کتاب پیشنهادی برای مطالعه در پایان این هفته، اثری داستانی با عنوان «گربه پایتخت» نوشته سید هاشم حسینی است که انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است.
داستان این کتاب، از زبان گربه‌ای است که از گوشه‌ای، به شلوغی جمعیت، بی‌توجهی افراد به یکدیگر، بی‌عاطفگی آدم‌ها می‌نگرد و آن را روایت می‌کند. این داستان که با رگه‌های طنز همراه است در اصل استعاره‌ای از مشکلات شهرنشینی، شلوغی و بی‌توجهی آدم‌ها به یکدیگر است که از دید یک گربه روایت شده است. سید هاشم حسینی در این رمان مسائل اجتماعی را از نگاه داستانی به تصویر کشیده‌ است.
نویسنده در کتاب گربه پایتخت به مضمون آشنایی در زندگی امروز شهری تأکید دارد و معتقد است، مشکلات شهرنشینی اجازه نمی‌دهد انسان‌ها به مسائل واقعی خود نگاه کنند، به همین دلیل، به سادگی از کنار واقعیت‌ها می‌گذرند. در بخشی از کتاب گربه پایتخت می‌خوانید: «در قصابی باز بود. چشم‌ عسلی وسوسه شد برود تو و از گوشت تازه بدزدد. استخوان کهنه کنار جوی نه به درد خودش می‌خورد نه پسر بیمار و رنجورش. پیاده‌رو را پایید. مغازه را پایید. دوید و بی‌صدا خزید زیر یخچال بزرگ. به بالا نگاه کرد. گوشت سرخ آویزان، آب دهانش را جاری کرد. گوشت‌های پهن‌ شده روی میز اشتهایش را برانگیخت و به شدت گرسنگی‌اش افزود.
با نوک پنجه زیر میز رفت. دو آدم ایستاده بودند کنار میز؛ چهار پا نزدیک هم قرار داشتند و صدای حرف زدن دو آدم در مغازه می‌پیچید. دو پای دیگر هم وارد مغازه شدند. چشم‌ عسلی ترسید و نا‌امید شد. قصد گریز داشت اما ناگهان چیزی از بالا افتاد به زمین؛ افتاد جلو روی او. یک تکه گوشت لخم قرمز بود. چشم‌ عسلی همین را می‌خواست. هول نکرد. گوشت را به دهان گرفت و دوید. قاپید و دوید. دزدید و دوید. آن گوشت به درد پسرش می‌خورد. بدون مشکل از مغازه خارج شد. در پیاده‌رو می‌دوید. کسی دنبالش نبود. از بوی گوشت تازه سرمست شد. ثانیه‌ای درنگ نکرد و مستقیم رفت توی مخفیگاه امنش، رفت توی لانه‌اش. گوشت سرخ را گذاشت کنار پسرش...»
 

این خبر را به اشتراک بگذارید