کشاورز بخشنده
الهه صابر:
مزرعهاش را که درو میکرد ابتدا چند کیسه را برای نیازمندان کنار میگذاشت. بعد انبار خانهاش را پر میکرد و مابقی را میفروخت. پول محصولاتش را هم که میگرفت باز به فکر همسایهها بود. دیگر همه میدانستند دهقان، دستودلبازترین مرد روستاست. جوان بود اما معرفت دنیادیدگان را داشت. فهمیده بود دنیا ارزش مالاندوزی ندارد.
آوازهی دهقان به روستاهای اطراف هم رسیده بود. یک روز، دزدی بدطینت تصمیم گرفت از سخاوت او سوءاستفاده کند. دزد پشت سر دهقان به راه افتاد. به دروغ اظهار پشیمانی میکرد و از دهقان میخواست دست او را به کار بند کند تا دیگر مجبور نباشد دزدی کند. دهقان باورش شد و دزد را به مرزعه برد. دزد مدتی کار کرد تا اعتماد دهقان را جلب کرد اما کمکم شروع کرد به دزدی از محصولات مزرعه. دهقان متوجه رفتارش شده بود و چون به خیال خودش میخواست او را هدایت کند، فقط غیرمستقیم به او میگفت: «نمیدانم چرا محصولات مزرعه اینقدر کم شده. انگار ملخ زده به گندمها.» بعد هم میخندید.
تا اینکه یک روز دزد تصمیم گرفت از صندوقخانهی دهقان، طلاهای همسر او را بدزدد و برای همیشه فرار کند. آن روز، کسی در خانهی دهقان نبود، دزد سراغ کیسهی طلاها رفت و به سرعت آن را برداشت اما جلوی در دهقان را دید. دهقان که خواست کیسه را از دست دزد بیرون بکشد، دزد چاقویش را درآورد و به صورت دهقان کشید. بعد هم به سرعت غیبش زد.
دهقان با چهرهای خونآلود به کنار جوی رفت تا صورتش را بشوید که ناگهان حکیم روستا دست روی شانه او گذاشت. حکیم به صورت او نگاه کرد و گفت: «روزی روزگاری، در دهی دور، کشاورز بخشندهای بود که به همه لطف میکرد، حتی به حیوانات. همیشه تهماندهی غذایش را جلوی لانهی ماری زهرآلود میریخت. یک روز در زمستانی سرد مار را، درحالیکه یخ زده بود، پیدا کرد. دلش به رحم آمد. او را برداشت و در کیسهای دور دهان الاغش گذاشت تا بلکه از دم و بازدم الاغ دوباره زنده شود. همین که مار زنده شد، تکانی به خودش داد. با یک حرکت، الاغ کشاورز را نیش زد و آن حیوان زبانبسته جانش را بهخاطر محبت نابهجای کشاورز از دست داد.
همیشه یادت باشد به کسی که ذات او خراب است و میدانی که ممکن است نقشههای شومی در سرش داشته باشد نباید بیپروا محبت کنی. حد و حدود مهربانی را نگهدار که محبتکردن هم راه و رسمی دارد.»
* بازآفرینی داستان «برزیگر با مار» از مرزباننامه.
خداوند در آیهی چهارم سورهی منافقین میفرماید: «هُمُ العَدُوّ فَاحْذَرْهُمْ: منافقان دشمنان واقعی هستند، پس از آنان بر حذر باش».