امیرحسین جلالی- روانپزشک
با شیوع ویروس کرونا و با شرایط پاندمی که این بیماری در کل جهان پیدا کرده، ما چیزهای زیادی را در زندگی عادی خود از دست دادهایم. این از دست دادن الزاما بهمعنای تجربه مرگ نیست. اگرچه مرگ اطرافیانمان بهخودی خود باعث ایجاد سوگ میشود، اما در عین حال ما به ناچار و کمکم روابط اجتماعی خود را از دست میدهیم، کودکان که نیاز به آموزش اجتماعی دارند بهدلیل شرایط ویژهای که در جامعه حکمفرما شده، از این روابط کمتر بهرهمند میشوند و از سوی دیگر رفتهرفته شرایط مالی که بر اثر محدودیتها ایجاد شده، باعث میشود انسانها از شادمانی، تغذیه مناسب و تفریح محروم شوند. افراد زیادی ماههاست که بهدلیل شیوع این بیماری با ترس زندگی خود را میگذرانند؛ درحالیکه زندگی بدون ترس از حقوق اولیه انسانهاست. برخی افراد ناچارند در محل کار خود حاضر شوند و همین مسئله ترسی را به آنها القا میکند که مبادا ناقل بیماری شوند و این بیماری را به اطرافیان خود سرایت دهند.
این روزها همه ما در حال از دست دادن هستیم؛ از دست دادن عزیزانمان، از دست دادن آزادی بدون قید و شرط، منع تردد و ماندن در خانه از ساعت21 به بعد، تعطیل شدن مشاغل از ساعت 18 و... . همه این موارد که البته برای سلامتی افراد جامعه تدوین شده باعث نوعی از دست دادن شده است. امروزه با طولانی شدن پاندمی کرونا همه در سوگ جمعی بهسر میبریم، شاید در ماههای ابتدایی شیوع این ویروس، سوگ اینقدری که حالا به همه ما نزدیک است، نزدیک نبود و تعداد خانوادههایی که فردی از اعضایشان درگیر بیماری بود، اینقدر زیاد نبود. فرق سوگ جمعی که در کرونا با آن روبهرو هستیم با سوگی که مثلا در زمان وقوع سیل یا زلزله اتفاق میافتد، این است که افراد در سوگ از دست دادن اعضای خانواده خود بر اثر کرونا نمیتوانند سوگواری جمعی داشته باشند و مراسم ترحیم برگزار کنند و بعضا خودشان نیز درگیر بیماری و قرنطینه هستند. همین مسئله در کنار از دست دادن یا کم شدن درآمد و ناامنی ناشی از ندانستن این مسئله که چه زمانی اوضاع عادی و روبهراه میشود، باعث شده که این سوگ ماندگارتر شود. از سوی دیگر، ما الان در شرایطی هستیم که مجموع اقدامات، حس رهاشدگی را به مردم القا میکند. شهروند رهاشده همانند کودکی است که یا والد ندارد یا والد بیکفایتی دارد که در مقابل کرونا دستپاچه شده و مردم را رها کرده است و همین مسئله در کنار سوگ از دست دادن عزیزان، جریان را پیچیده و بغرنج میکند. با شرایط فعلی بیم آن میرود که یکماه دیگر حسرت این روزهایمان را داشته باشیم؛ بنابراین تنها راهحل عزم و اراده عمومی برای کنترل این بیماری است. براساس یافتههای مجله نیچر بیشترین تأثیر در کنترل این بیماری جمع شدن دورهمیهای کوچک در خانهها و ادارات است و اگر نتوانیم چرخه انتقال این بیماری را کنترل کنیم، این غم بسیار بزرگتر میشود. در این زمان است که باید از سوی حاکمیت و مردم شاهد یک صدای واحد باشیم؛ چراکه پیام روشن سیاسی اجتماعی مردم به وضعیت فعلی و رفتار کنونی مردم درمقابل این ویروس نوعی خودکشی و خودآزاری است که اگر سلامت روان مردم مورد توجه قرار نگیرد، خشم انباشته درون مردم بهزودی فوران کرده و جامعه را دچار بیقراری و ناآرامی میکند که عواقب جبرانناپذیری را بهدنبال خواهد داشت.
همه آنچه از دست دادهایم
در همینه زمینه :