• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
سه شنبه 11 آذر 1399
کد مطلب : 117468
+
-

کلاه بگذاریم

میثم قاسمی_دوچرخه‌سوار


 در خبرها خواندم که یک دوچرخه‌سوار به‌دلیل تصادف با خودرو، فوت کرده است. درباره نحوه رانندگی و البته دوچرخه‌سواری در شهر بسیار نوشته شده و باز هم نوشته خواهد شد؛ اما نکته جای دیگری است.
وقتی دوچرخه خریدم، مثل تمام مردم سهل‌انگار این دنیا، تا مدتی‌ بدون لوازم ایمنی در شهر تردد می‌کردم و در برابر کسانی که می‌گفتند: «کلاه بخر، دستکش دست کن و...» می‌گفتم: «بله، بله همین روزها می‌روم و می‌خرم»، اما همین روزها معلوم نبود چه زمانی از راه می‌رسند. توجیهم این بود که من آرام می‌روم و احتیاط زیادی دارم و امکان ندارد خودم را در موقعیت خطرناک قرار دهم.
یک روز از کوچه نه چندان باریکی عبور می‌کردم که تقریبا مسیر هر روزه‌ام بود. کارگران پیمانکار شهرداری هم در وسط کوچه، سرگرم تعویض بلوک‌های سیمانی و بازسازی جوی آب بودند. کارگران در فاصله‌ای ۵۰متری مشغول کار بودند و یکی از آنها با فرغون، آسفالت‌های کنده شده را به محل دپو می‌برد که سمت چپ من بود. جوی آب هم سمت راست. 
کارگر به سمت من می‌آمد و من هم محاسبه کردم او به سمت راست خودش (چپ من) خواهد رفت که ناگهان بدون هیچ دلیلی به سمت چپ خودش (راست من) چرخید. فاصله کم بود و مجبور شدم ترمز شدید بگیرم. با اینکه سرعتم واقعا کم بود؛ اما خاک روی آسفالت باعث شد چرخ عقب لیز بخورد و من روی زمین ولو شدم. سرکارگر به کارگرش داد و بیداد ‌کرد که چرا در مسیر اشتباه پیچیده و باعث شده من زمین بخورم. عابران هم ایستاده بودند به تماشا. از جایم بلند شدم، فقط کف دست هایم زخمی شده بود. خودم را تکاندم، زین کج شده را صاف کردم و به راهم ادامه داد. روز بعد، رفتم کلاه و دستکش خریدم.
ضربه به سر، شایع‌ترین علت مرگ‌ومیر دوچرخه‌سواران و موتورسواران است. هرچقدر هم آرام برویم، باز هم ممکن است اتفاقی پیش‌بینی نشده رخ دهد. یک کلاه، ارزش‌اش را ندارد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید