سال همسایه ها
احمد محمود معروفترین اثر خود را در این سال منتشر کرد
محمد مقدسی
سالهای دهه1350سالهای مبارزه پنهان و آشکار با حکومت پهلوی بود. جشنهای دوهزاروپانصدساله با همه زرق و برق تماشاییشان برگزار شده بودند و پهلوی غرق در غرور بود. اما آنچه مردم و به تبع آن نویسندگان در باطن واقعیت روزمره میدیدند، بسیار متفاوت با چیزی بود که پهلوی تصویر میکرد. از اینرو بیشتر نویسندگان در این سالها تلاش کردند تا تصویرگر واقعیات و سرگذشت مردمان باشند؛ چه نویسندگانی که داستانهای فانتزی و خیالی آمیخته با واقعیت مینوشتند و چه نویسندگانی که با واقعگرایی در داستانشان روایتگر نسلهای مبارز زجرکشیدهای بودند که ذره ذره به بلوغ و آگاهی میرسیدند؛ همانند خالد، قهرمان داستان «همسایهها» که طی رمان هر چه پیشتر میرفت، پختهتر میشد.
همسایهها، داستانی بود که ورای همه ارزشهای ادبیاش، استعارهای از نویسندگی احمد محمود هم داشت؛ نویسندهای که در جوانی تحتتأثیر هدایت و چوبک بود و هرچه پیش آمد از آنها فاصله گرفت تا به زبان و نگاه منحصربهفرد خود رسید. در رمان همسایهها، محمود بر زبان داستان تسلط داشت و توصیفات جاندارش از جهان داستانیاش آن را خواندنی کرده بود. داستان پر از شخصیتهایی بود که در جای درست خود قرار گرفته بودند و حضور هرکدام نقشی در پیش بردن داستان داشت و زائد و بخشی از صحنه نبود. خالد در گذر از خانه پا به جامعه میگذاشت و زمانی که با عبور از رنجهای فراوان وارد مرحله بعدی زندگی خود میشد، دیگر آن نوجوان ابتدای داستان نبود و به پختگی میرسید.
ابراهیم گلستان در این سال با نوشتن «اسرار گنج دره جنی» آخرین رمان خود را منتشر و پس از آن با ادبیات داستانی ایران خداحافظی کرد. این رمان که براساس فیلمی از خود گلستان نوشته شده، با جهان آثار داستانی او به کلی متفاوت بود و داستانی پرحادثه داشت. داستان رمان، گاهی در قالب فانتزی خود را مینمایاند، اما در انتها به استعاره بزرگی از اوضاع سیاسی ایران در سالهای دهه50 تبدیل میشود و از همین رو، هم فیلم و هم کتاب تا سالها ممنوع و در محاق بودند.
جریان داستانهای اقلیمی که از دهه1340شروع شده بود تا پایان دهه1350همچنان ادامه داشت. در این سال نویسندگان این جریان آثار متعددی منتشر کردند، اما این آثار از لحاظ ماندگاری و قوت مانند سالهای پیش نبودند. محمود دولتآبادی در این سال رمان «عقیل عقیل» را چاپ کرد که درواقع ادامه مضمونی رمان «گاوارهبان» بود؛ پدری بعد از زلزله خراسان همه نزدیکانش را از دست میدهد و در پی پسر سرباز خود راهی سفری به سوی شهر بیرجند میشود؛ سفری که در آن کمکم عقل پیرمرد از دست میرود. زبان دولتآبادی در این اثر بسیار توصیفی بود و این از اثرگذاری داستان میکاست.