• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
سه شنبه 20 آبان 1399
کد مطلب : 115297
+
-

سال آتش زیر خاکستر

آثار داستانی کم‌کم بازتاب آتشفشان درونی جامعه شدند

داستان
سال آتش زیر خاکستر

  محمد مقدسی

 آغاز دهه۱۳۵۰ بود، همه خبر داشتند که اوضاع سیاسی جامعه بر وفق مراد حکومت نیست، اتفاقات سیاهکل و دیگر مبارزات مسلحانه شعله‌های کوچکی از آتش زیر خاکستر بودند. جامعه ادبیات داستانی هر چند در حصار سانسور و زندان گرفتار بودند، اما مانند دهه۱۳۴۰ دیگر فقط از لزوم مبارزه نمی‌نوشتند؛ قهرمان‌هایی وارد داستان‌ها می‌شدند که مبارزه را جزء جدانشدنی تغییر جامعه می‌دانستند. هر چند در نهایت بیشتر این مبارزات به شکست می‌انجامید، اما اثری هر چند کمرنگ بر ناخودآگاه جامعه می‌نهاد. رضا براهنی در دهه۱۳۴۰ بیشتر شعر می‌گفت و نقد می‌نوشت؛ نقدهایی تند که چون تازیانه بر سر شاعران و نویسندگان فرود می‌آمد و خاطر لطیفشان را آزرده می‌کرد. در انتهای دهه 40 او نخستین رمان خود را با نام «روزگار دوزخی آقای ایاز» نوشت، اما چاپ آن چندین سال به تأخیر افتاد تا اینکه در سال۱۳۵۱ منتشر شد. کتاب به‌سرعت توقیف شد، اما چند نسخه از آن به خارج ارسال شده بود و از گزند نابودی کامل نجات پیدا کرد. در نتیجه چاپ این رمان، نویسنده در سال بعد به‌مدت 3ماه زندانی شد. در روزگار دوزخی آقای ایاز، رمان مهم و جریان‌سازی که از زمانه خود جلوتر بود، نویسنده کوشش داشت به روان‌کاوی تاریخی رابطه حاکم و محکوم بپردازد و در نهایت اثری ضد‌سلطنت پدید آورده ‌بود. در این دوره نویسندگان تقریبا به 2 دسته تقسیم می‌شدند؛ آن‌هایی که درباره مرکزنشینی و شهرنشینی می‌نوشتند و آنها که در گستره ایران پراکنده بودند و از اقلیمشان می‌نوشتند. این دوگانگی سبب پدید آمدن آثار متنوعی در ادبیات داستانی ایران شد. در این سال محمود دولت‌آبادی، نویسنده بزرگ اقلیم خراسان، داستان بلند «سفر» را بازنویسی و منتشر کرد. خلاقیت ادبی دولت‌آبادی در اوج بود و او در این داستان به سراغ مردمان نادیده رفته و محور اصلی داستانش را بر وجود خانه و آوارگی قرار داده بود. کشاورز بیکار و از زمین رانده‌ای برای کار به کویت می‌رفت و پس از چند سال معلول و شکست‌خورده به خانه بازمی‌گشت تا بحرانی آغاز شود. مهارت دولت‌آبادی در کاویدن این درد در دل داستان چشمگیر بود.
از دیگر نویسندگانی که خاستگاهی روستایی داشتند، بهروز دهقانی (تبریزی) بود. او روستا را به‌‌خوبی می‌شناخت و در داستان ملخ‌ها به‌خوبی توانست مشکلات ناشی از خرافات، فقر و سختی‌های طبیعت روستاییان را که بار بوروکراسی ادارات دولتی هم بر آن افزوده شده بود، به‌خوبی بازتاب دهد. او نشان می‌داد که توسعه نامتوازن دستوری چگونه یکی از طبقات مولد ایران را به تباهی ‌کشاند. جواد مجابی نویسنده‌ای بود که با زبانی طنز از زندگی شهری می‌نوشت. او در این سال به سراغ روستا رفت و با مجموعه‌داستان «من و ایوب و غروب» با نثری شاعرانه به شیوه اول شخص مفرد، خاطرات دوران کودکی خود در روستا را روایت کرد و پناه گرفتن در طبیعت را ستود.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید