پیشنهادی برایآموزشو پرورش
یک گام به پس، دوگام به پیش
حمیدرضا اسلامی-عضو شورای سردبیری
وزارت آموزش و پرورش احتمالا هفتههای سختی را پشتسر گذاشته و روزها و هفتههای سختتری را در پیش خواهد داشت. رسیدن به تصمیم بازگشایی مدارس به خودی خود دشوار بوده و هماهنگیهای لازم برای این امر خطیر هم بهسادگی امکانپذیر نبوده است. این فعالیتها مهم بوده و مهمتر از آن در جامعهای چون جامعه ایران همراه کردن نهادهای مؤثر در اجرای درست این تصمیم از یک سو و از سوی دیگر همدل و همراه کردن مادران و پدران دانشآموزان، معلمان و البته خود دانشآموزان بوده که در مورد اخیر این وزارتخانه بزرگ نمره قبولی نگرفته و احتمالا مردود است.
عدمهمراهی بخش قابل توجهی از والدین و از آن بدتر عدمهمراهی بخشی از کادر آموزش و مدیریت مدارس نشانه بیتوجهی مدیران ستادی آموزش و پرورش به مفهوم مهم و تأثیرگذار توجیه و اقناع عمومی است. چطور ممکن است از چنین موضوع مهمی بهعنوان مهمترین کار در شرایط بحران غفلت شده باشد؟ این پرسشی است که نیاز به بررسی جدی از سوی بالاترین مقامات دولتی و رئیسجمهور دارد و هدف این نوشته پاسخ به آن نیست.
از همان زمان که نامهها، نوشتهها و دیدگاههای افراد موجه در انتقاد از تصمیم بازگشایی (صرفنظر از درستی آن انتقادها) منتشر شد، عموم والدین، صاحبنظران و رسانهها منتظر پاسخهای مستدل مدیران آموزش و پرورش ماندند ولی بهجای پاسخ با دستورالعملها و اطلاعیههای متفاوت و گاه متناقض مواجه شدند. هدف بازگشایی در مقایسه با هدف اقناع عمومی قطعا کماهمیتتر و برای جامعه ایران کمسودتر است. مردم هم صحبت وزیری را شنیدند که یک روز از راهحلهای مختلف بسته به وضعیتهای مختلف سخن میگفت و چند روز بعد، از بازگشایی در همه شهرها دفاع میکرد و در همان حال نامه رئیس نظام پزشکی و وزیر سابق را در مخالفت با این امر خواندند و شنیدند. آنقدر وضع اطلاعرسانی و زمینهسازی برای بازگشایی از سوی وزارتخانه نابسامان بود که رئیسجمهوری خود در جلسه ستاد مقابله با کرونا وظیفه توضیح دادن در مورد لزوم ارتباطات اجتماعی کودکان را بر عهده گرفت و اینکه در انجام این وظیفه چه مقدار موفق بود، موضوع دیگری است. این اتفاق بار دیگر وضعیت بسیار نامناسب ارتباط نهادهای دولتی با مردم را نشان داد. ناکارآمدی فقط در انجام یک کار خود را نشان نمیدهد بلکه میتواند در اطلاعرسانی در مورد آن و جلب مشارکت اجتماعی در مورد آن هم خود را نشان دهد.
ماجرا تمام نشده است
مشکلات سال تحصیلی و آموزش حضوری با بازگشایی تمام نشده است. نگرانیها در بین دانشآموزان، والدین آنها و معلمان وجود دارد و کاهش نیافته است. شاید برای نخستینبار در نظام دولتی شاهد استنکاف بخشی از کارکنان دولت از دستورالعملها هستیم. این نارضایتیها میتواند به پدیدههایی از ترک شغل گرفته تا عدمانجام وظایف به نحو مطلوب منجر شود. در چنین شرایطی چاره چیست؟
بحران همهگیری بیماری و تبعات پس از آن در آموزش و پرورش میتواند و باید منجر به اتفاقی خوب در این حوزه شود. مدارس ایران سالهاست نهادی به نام انجمن اولیا و مربیان دارند. این نهاد در سالهای پیش و در اغلب مدارس نهادی نمایشی و تزئینی بوده است. گاه از آن برای جبران کسری بودجه مدارس استفاده میشده و بهندرت از تخصصها و مهارتهای والدین برای آموزشهای فوق برنامه یا رتق و فتق امور مدرسه بهره میبردهاند.
اینک موقعیتی پیش آمده تا بهطور واقعی و جدی والدین و معلمان در مدیریت مدرسه شریک و سهیم شوند. اگر از روز اول وزارت آموزش و پرورش مدارس را موظف به ارتباط با والدین میکرد و این نهاد را تقویت و به آن مسئولیت و اختیار لازم را تفویض میکرد احتمالا تاکنون بخش مهمی از مشکلات بازگشایی حل شده بود. هیچکس به جان و سلامتی دانشآموزان علاقهمندتر از والدین و معلمان نیست. اگر پدر و مادرها در برنامهریزی برای شروع سال تحصیلی و چگونگی حضور یا عدمحضور کودکان دخیل و شریک بودند با بررسی جمیع جوانب و امکانات مدرسه و درنظرداشتن سلامت فرزندان خود به راهحلهای متناسب با وضعیت منطقه و محل خود میرسیدند. این فرایند البته در یک روز و یک هفته امکانپذیر نیست و به ممارست در گفتوگو و پیشبرد هدف نیاز دارد اما به واقع بهترین راهحل است.
هنوز دیر نشده است
اینکه مشکل، یا به تعبیر برخی از افراد بحران، فرصت حاضر را به فرصتی برای تغییر در رویکردها بدل کنیم در بعد نظری امکانپذیر مینماید. همین احتمال اندک کافی است تا آن را مطرح کنیم چرا که مخالفتها با بازگشایی تمام نشده و افراد موجه بیشتری بهطور علنی و جدی این اقدام را عجولانه و بدون تمهید بسترهای ضروری برای آن دانستهاند. پیشنهاد میکنم بازگشایی دیروز را امری نمادین تلقی کنیم و مجددا آموزش حضوری را بهمدت چند هفته (2 تا 4هفته) به حالت تعلیق درآوریم و این فرصت را صرف تقویت مشارکت مدرسه و نهاد انجمن اولیا و مربیان کنیم. آنچه قرار است در طول سال تحصیلی و حین آموزشهای حضوری و غیرآن اتفاق بیفتد در انجمن اولیا و مربیان با دقت مورد بحث و بررسی قرار گیرد و هنگامی که این انجمنها به این نتیجه رسیدند که شرایط برای کلاسهای حضوری مهیاست برای بازگشایی مجدد اقدام کنند. در چنین حالتی اقناع خانوادهها به نحو عالی و با طلب مشارکت از آنها اتفاق افتاده است و نیز مسئولیت دشوار برنامهریزی برای آموزش و سلامت کودکان بر عهده خرد جمعی خانوادهها و کادر آموزشی، که یقینا بهتر از مدیران مدارس به تنهایی عمل میکنند، خواهد بود. طبیعتا عقبماندگی احتمالی آموزشهای مدرسه در این میان هم قابل جبران است و هم در مقابل سلامت بچهها و رفع نگرانی خانوادهها از اهمیت کمتری برخوردار است. دکتر محمدرضا سرکار آرانی، استاد تعلیم و تربیت دانشگاه ناگویا در یادداشت دیروز خود در همشهری جملهای طلایی دارد: «راهحلهای بهبودی درون مسئلهها نهفتهاند» و به گمان نگارنده اگر کرونا و تبعات اجتماعی آن باعث شود که مردم بهمیزان بیشتری در تصمیمگیری درمورد مسائل خود و ازجمله در حوزه آموزش و پرورش شریک شوند آنگاه ممکن است که بعدها از کرونا فقط بهعنوان یک بلیه بزرگ یاد نکنیم.