داستایوفسکیخوانی در تهران
در این عصر بیحوصلگی، کتاب صوتی فرصتی است مطلوب و مغتنم
مهرنوش سلماسی
این را اول بگویم که هیچچیزی نمیتواند جای کتابخواندن را بگیرد. مطالعه برای من یعنی در دستگرفتن کتاب و لذتبردن از نسخه کاغذی. خواندن نسخه پیدیاف روی مونیتور هیچ توجیهی ندارد مگر اجبار و دسترسی نداشتن به نسخه کاغذی. اما کتاب صوتی؛ این یک رسانه دیگر است و قرار نیست دقیقا همان کارکردی را داشته باشد که مطالعه دارد.
خوب یا بد صدا و لحن راوی، موسیقی و صداهای افزوده بر صحنه، حکم بازآفرینی کتابی را دارند که تجربهاش تفاوتهای قابل توجهی با مطالعه همان اثر دارد. بدیهی است که درباره شنیدن نسخههای صوتی «بیشعوری» و «چگونه ثروتمند شویم» حرف نمیزنیم و شاید میان شنیدن و خواندن هزار و یک کتاب نه الزاما زرد و نازل که کاربردی و آموزشی، تفاوت چندانی وجود نداشته باشد. اما میان خواندن «جنایت و مکافات» و شنیدن نسخه صوتی شاهکار داستایوفسکی، تفاوتهای مهمی وجود دارد. نخستین نکته برای مخاطب اهل مطالعه، انتخاب ترجمه مناسب از میان ترجمههای موجود در بازار است. مثلا یکی از دوستان میگفت هر شب قبل از خواب حتما باید بخشهایی از «صد سال تنهایی» را گوش بدهد. نسخه صوتیای که این دوست ما را شیفته صد سال تنهایی کرده بود براساس یکی از بدترین ترجمههای فارسی تهیه شده بود، درحالیکه از همین صد سال تنهایی دستکم یک نسخه صوتی با ترجمه خوب در دسترس است. البته وقتی برای مخاطب ترجمه بهمن فرزانه یا کاوه میرعباسی با فلان ترجمه آشفته و پرغلط تفاوتی نداشته باشد، خیلی هم نمیشود کاری کرد. مخاطب غیرحرفهای مشتری همین ترجمههای پرغلط و ضعیف است و فرقی نمیکند نسخه کاغذی را در دست بگیرد یا به نسخه صوتی گوش بسپارد.
اینکه بازیگران و کلا چهرههای مشهور سراغ خواندن کتابها و ارائه نسخه صوتی رفتهاند الزاما نه خوب است و نه بد. همهچیز بستگی به موردش دارد. از مثالهای بدش بگذریم نمونه خوبش کتاب صوتی صد سال تنهایی با صدای مهدی پاکدل است؛ نمونهای مثالزدنی از درک درست متن و صدا و لحن مناسب با انتخاب ترجمهای روان و دقیق.
و دست آخر یک تجربه شخصی. جنایت و مکافات داستایوفسکی را سالها پیش خوانده بودم و دوست داشتم آن را دوباره بخوانم که فرصتش پیش نمیآمد. مشغله کاری و وسوسه خواندن کتابهای تازه دائم بازخوانی شاهکار داستایوفسکی را عقب میانداخت تا اینکه تصمیم گرفتم کتاب صوتیاش را گوش بدهم. به پیشنهاد یک دوست از کتاب صوتیای که براساس ترجمه اصغر رستگار تولید شده بود را انتخاب کردم. ترجمه اصغر رستگار شهرت ترجمههای مهری آهی، حمید رضا آتش برآب و احد علیقیان را ندارد ولی روان، جذاب و وفادار به جهان پرآشوب داستایوفسکی است. راوی هم در خوانش درست متن موفق عمل کرده. خیلی از ماها دوست داریم کتابهایی را بخوانیم ولی حجم زیادشان در این عصر بیحوصلگی و گرفتاری، مانع تحقق خواستهمان شده. گوشدادن به نسخه صوتی کتابها، درصورت انتخاب درست، که خیلی هم کار سختی نیست، میتواند به همه بهانهها و بیحوصلگیها پایان دهد.