پایان فرار قاتل مرد میانجی
مردی که در جریان یک درگیری، جوان میانجی را به قتل رسانده و از پایتخت گریخته بود، پس از گذشت چندهفته از جنایت در جریان تصادف با موتور در شهرستان شیروان دستگیر شد.
به گزارش همشهری، نیمهشب هشتم تیرماه در جریان درگیری بین 3جوان مغازهدار در پایتخت یکی از آنها که مردی 30ساله بود به قتل رسید و یکی دیگر نیز مجروح شد و عامل جنایت از محل گریخت. با گزارش ماجرا به قاضی رحیم دشتبان، بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران، تحقیقات تیم جنایی آغاز و مشخص شد که مقتول حوالی یافتآباد مغازه مرغفروشی داشته و هنگام میانجیگری میان 2مغازهدار دیگر به قتل رسیده است.
به گفته شاهدان، عامل جنایت جوانی حدودا 25ساله و میوهفروش بود. او روز حادثه با پسر شریکش درگیر شده و مقتول (مرد مرغفروش) که در همسایگی آنها مغازه داشت برای میانجیگری به درگیری آنها وارد ماجرا شده بود اما مرد میوهفروش، با چاقو ضرباتی به پسر شریکش و مرد مرغفروش زده متواری شده بود. با این اطلاعات مأموران راهی محل سکونت قاتل شدند اما او دقایقی بعد از درگیری درحالیکه بهشدت سراسیمه بوده به خانه رفته و با جمع کردن وسایلش گریخته بود.
دستگیری در شیروان
مشخصات متهم به قتل در اختیار تمام واحدهای گشت پلیس قرار گرفت و ردیابیها برای بازداشت او ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل تصادفی در شهرستان شیروان در خراسان شمالی رخ داد. مجروح این تصادف کسی جز قاتل تحت تعقیب نبود که وقتی برای درمان به بیمارستان انتقال یافت هویتش فاش و بازداشت شد. وی که با موتور تصادف کرده و از ناحیه سر آسیب دیده بود پس از مداوا برای بازجویی به دادسرای جنایی تهران انتقال یافت. این مرد پس از حضور در دادسرا به قتل مرد مرغفروش اعتراف کرد و با قرار بازداشت موقت راهی بازداشتگاه پلیس آگاهی شد.
دعوای پیشپاافتاده
متهم به قتل دیروز در بازجوییها میگفت که بهشدت پشیمان است. او مدعی بود با مقتول هیچ اختلاف و خصومتی نداشته و وی اتفاقی به قتل رسیده است.
دعوا چطور شروع شد؟
من حالت عادی نداشتم و مشروب الکلی مصرف کرده بودم. آن روز به مغازه رفتم دیدم پسر شریکم آنجاست. گفتم تو برو خانه، من هستم. اما پسر شریکم گفت تو حالت خوب نیست، برو من هستم. میگفت مشروب مصرف کردهای و حال و روز خوبی نداری. اما من میخواستم در مغازه باشم تا سرم گرم شود. بر سر همین مسئله با هم درگیر شدیم. دعوایمان بالا گرفت و من که اصلا حال خوبی نداشتم چاقویی را که روی دخل برای بریدن میوهها بود برداشتم و ضربهای به پسر شریکم زدم.
نقش مقتول در این درگیری چه بود؟
او که مغازه مرغفروشیاش چسبیده به مغازه میوهفروشی ما بود با شنیدن صدای دعوا خودش را رساند. بندهخدا آمده بود میانجیگری کند اما من آنقدر عصبی بودم که با چاقو ضربهای هم به او زدم. واقعا دست خودم نبودم اصلا نمیفهمیدم چهکار میکنم. من با مقتول خصومتی نداشتم و حتی یکبار هم با او درگیر نشده بودم. او بیدلیل کشته شد و همین عذاب وجدان دارد خفهام میکند.
پس چرا فرار کردی؟
ترسیده بودم. ابتدا فکر نمیکردم که کسی در این ماجرا کشته شود. 2روز در تهران و شهریار و در خانه دوستانم بودم. بعد از 2روز که به یکی از مغازهداران محل زنگ زدم و متوجه شدم مرد مرغفروش فوت شده است. تازه فهمیدم که چه بلایی بر سرم آمده است. از قصاص شدن ترسیدم و فرار کردم.
کجا رفتی؟
ابتدا به مشهد فرار کردم. 15روز در مسافرخانه بودم و بعد از آنجا به شهرستان شیروان رفتم، پیش یکی از دوستانم که ساکن شیروان بود. اما از این آوارگی خسته شده بودم. تا اینکه یک روز موتوری به من زد و تصادف بدی کردم. به بیمارستان انتقالم دادند و به این ترتیب هویتم فاش شد.
متأهلی؟
متاهل بودم اما 15سالی میشود که از همسرم جدا شدهام. بهدلیل اینکه بچهدار نمیشدیم دچار اختلاف شدیم و طلاق گرفتیم. پس از آن معتاد به مشروبات الکلی شدم و زندگیام نابود شد.