من عروس کشورم ایرانم
یک زوج جوان، چشم و گوش مردم در دورافتادهترین نقاط کشور هستند
معصومه حیدری پارسا | خبرنگار :
وارد صفحهاینستاگرامش که میشوی، نوشتهای نظرت را جلب میکند: روستابه روستا ایران را میگردیم!پایین تر میرویم عکسهایش نشان از روزمرگیهای ساده ندارد، شیک و پر از لبخد هم نیست. زیر عکس یک مرد جوان در بستر بیماری نوشته شده بود: «علیرضا از جازموریان کرمان که سرپرست خانوار بود و زن و بچه داشت، حالا مشکل چشمهایش حل شده است، آن هم فقط با یک میلیون تومان...» یا زیر یک عکس دیگر این توضیح آمده بود: «پارسا اهل مادوان یاسوج ازکهگیلویه وبویراحمد با مشکل انسداد چشم که هزینه عملش 500هزار تومان شده بود به لطف شما مردم و واریز این مبلغ به حساب مادرش درمان شد. حتی پدرش هم که معتاد بوده الان 2 ماه است که به لطف کمکهای شما مردم ترک کرده است»؛ ... اینها بخشی از اتفاقاتی است که در شبکههای اجتماعی آیدا پوریانسب و همسرش، آزاد مطهری به تصویر کشیده شده است؛ تصاویری که نشان میدهد در این چند سال اخیر بخشی از مشکلات این افراد حتی در دورافتادهترین نقاط کشور حل شده است. آیدا پوریانسب میگوید: «بیشتر فعالیتهایی را که در این مدت انجام دادهایم مدیون شبکههای اجتماعی هستیم. ما در واقع به تصویر میکشیم تا دردی درمان و مشکلی حل شود و دست یاری به سوی نیازمندان دراز شود». با ما همراه شوید تا درباره این زوج کم سن و سال اما خیر بیشتر بدانید.
آیدا پوریانسب82 سال دارد و دوره دکتری خود را در رشته مدیریت میگذراند. سال قبل با همسرش، آزاد مطهری که خواننده و آهنگساز است، تصمیم به ایرانگردی و سفر به مناطق مختلف کشور گرفتند؛ سفری که به قول خودشان، مسیر زندگیشان را حسابی تغییر داد.
آزاد مطهری میگوید: «ابتدا به قصد گردشگری و آشنایی با آداب و رسوم مردم کشورمان سفر را شروع کردیم اما وقتی با محرومیتها و گاهی بیماری مردم بهخصوص در روستاهای بسیار دورافتاده روبهرو شدیم تصمیم گرفتیم برای آنها قدمی برداریم. کمکها ابتدا از طریق دوستان و اقوام نزدیک انجام میشد اما وقتی عکسهای این دیدارها را در شبکههای مجازی منتشرکردیم با استقبال مردم و خیرین روبهرو شدیم. خیلیها پیام میدادند و دوست داشتند هر طور شده به این خانوادهها کمک کنند. همین استقبال مردم و ابراز علاقهمندی برای کمک باعث شد که ما این سفرها را سازمان یافتهتر کنیم و اولویت سفرهایمان را به سمتوسوی مناطق محروم و کودکان، بیمار و زنان ببریم. باورتان نمیشود اما حالا همه روزهای زندگی ما به ایرانگردی برای خدمت به مردم میگذرد. سالهاست که چشم و گوش مردم در دورافتادهترین نقاط این مرز و بوم شدهایم و لذتی که از کمک کردن به مردم میبریم با هیچچیزعوض نمیکنیم. شما فکر کنید ما توانستیم در زلزله کرمانشاه در کمتر از چند ساعت، 217 میلیون تومان از طریق محبتهای مردم جمعآوری کنیم که به علی دایی تحویل دادیم تا صرف ساخت و ساز منازل مسکونی زلزلهزدهها شود ».
مطهری اضافه میکند: «راستش را بخواهید وقتی که سفرهایمان را شروع کردیم قصدمان این بود که صرفا ایران را بگردیم؛ چون یکی از کارهایی که ما به آن مشغول بودیم آشپزی و شیرینیپزی بود؛ بهخاطر همین میخواستیم از طریق این سفرها با غذاهای محلی و آداب و رسوم شهرهای مختلف آشنا شویم. هدفمان هم این بود که برای آشنا شدن با فرهنگ مردم از جاهای بکر دیدن کنیم؛ برای همین هم تصمیم گرفتیم ایران را روستا به روستا بگردیم اما در هر بار گشت زدن با مردمی روبهرو میشدیم که نه فقط فرهنگ بومیشان که حتی خودشان هم در محرومیت گم و فراموش شدهاند».
میخواهیم هنر مردمان سرزمینمان را گسترش دهیم
آیدا پوریانسب و همسرش آزاد مطهری با سفر به روستاهای دورافتاده و محروم نهتنها توانستهاند درد و رنج مردم محروم را در فضای مجازی به تصویر بکشند بلکه توانستهاند با جذب کمکهای مردمی، بخشی از نیازهای آنها را تامین کنند. این زوج جوان با راهاندازی سه کارگاه تولیدی در استانهای سیستان و بلوچستان، کهگیلویهوبویراحمد و خوزستان اشتغالزایی کردهاند. آیدا پوریانسب بیشتر توضیح میدهد: «شبکه مجازی مهمترین راه ارتباطی ما با مردم شده است. میخواهم بگویم از هر امکاناتی میشود بهترین بهره را برد. شبکههای مجازی دریچههایی جدید برای ارتباط با انسانهای واقعی پیش روی ما باز کردهاند. شما میتوانید از طریق همین شبکههای مجازی به سراغ افرادی بروید که میخواهند نیازمندان را یاری کنند. باورتان نمیشود اما بخش مهمی از هزینههای مردم نیازمند از طریق همین دوستان ما در شبکههای مجازی تهیه میشود یا همین موضوع راهاندازی کترینگ برای بانوان بهخصوص یکی ازکارهایی است که به همت شبکه مجازی برای افراد نیازمند و کسانی که میخواهند کار مستقل داشته باشند راه افتاد. امروز ما در ۱۱استان کشور با حضور زنانی که سرپرست خانوار یا خانهدار هستند شعبههایی دایر کردهایم.
از گلدوزی گرفته تا شیرینیپزی و آشپزی و صنایعدستی توسط این زنان انجام میشود و تولیداتشان از طریق همین شبکههای مجازی به فروش میرسد. ما به هر شهر و روستای دور افتادهای که میرویم از هنرهایی مانند خیاطی، بلوچیدوزی، آینهدوزی، سکهبافی، حصیربافی، زیورآلات دستی، گلیمبافی و فرشبافی استقبال میکنیم. درواقع هر فردی در هر جایی هنری داشته باشد و نتواند هنرش را عرضه کند، مورد حمایت قرار میدهیم و در کنار ما میتواند هنر خود را عرضه کند و بفروشد. ما میخواهیم هنر زنان و مردان سرزمینمان را گسترش دهیم. ما در این این سفرها ضمن لذت بردن و کمک کردن، با هنرهای مختلف زنان و دختران سرزمینمان آشنا میشویم. حتی در طول این سفرها رفته رفته به این فکر افتادیم برای اینکه بتوانیم به رفع نیازهای مناطق محروم توسط خود مردم سرعت بدهیم سیستمی آنلاین طراحی کنیم؛ یکی از کارهایی که کردیم این بود که ابتدا برای زنان سرپرست خانوار دورههای آموزش آشپزی ترتیب دادیم و بعد سفارش آنلاین گرفتیم و به آنها واگذار کردیم تا آن را به مشتری تحویل بدهند. هماکنون این سیستم آنلاین را گسترش داده و در شهرهای مختلفی مثل کرمان، کرمانشاه، بندرعباس، شیراز و … شعبه داریم.
گوش شنوای افرادی شدهایم که نیازمند هستند
آیدا همچنین می گوید:« ما گوش شنوای افرادی شدهایم که نیازمند هستند و هر کاری انجام شده به لطف مردم خوب بوده؛ مثلا وقتی عکسهای مردم روستاها را در صفحاتمان منتشر میکنیم مردم بلافاصله همراهمان میشوند و میخواهند کمکهایشان را به نیازمندان برسانیم. البته هدف ما جلب اعتماد مردم برای ارسال کمکها نبود بلکه این مردم بودند که خودجوش به ما اعتماد کردند، پیشقدم شدند و پیشنهاد دادند کمکها را بهدست ما برسانند تا بتوانیم به نیازمندان کمک کنیم، چون ما ابتدا خودمان برای برطرف کردن نیازهایشان شروع کرده بودیم اما خدا خواست تا راهی باز کنیم برای کسانی که دستشان به خیر است».
آیدا درباره برخی کارهایی که در این چند سال به همت مردم انجام شده است میگوید: «بهطور مثال مردی در روستایی پایش را از دست داده بود که برایش ماشین تهیه شد. فرد دیگری بود که میگفت اگر نانوایی داشته باشد شاید بتواند امرار معاش کند که با کمک مردم برایش نانوایی راهاندازی شد. فرد دیگری نیازمند موتور بود که بتواند دورتر از روستا برود و کار کند که موتوری برایش تهیه شد. عدهای که بیماری داشتند تحت درمان قرار گرفتند. تعدادی از مردم روستا که مسکن مناسبی نداشتند به همت مردم برای آنها خانه ساخته شد؛ خانوادههایی را سراغ دارم که مار و عقرب بچههایشان را نیش زده بود که بهطور کامل آن خانهها را تخلیه و جای دیگری برای اهالی رهن کردیم. از ۶ماه گذشته 4 تا 5 مسکن رهن کردهایم. در استان کهگیلویه و بویراحمد خانههایی ساخته شد. با کمک مردم یک زن دارای 3 فرزند که بهخاطر مشکل بدهی در زندان بود آزاد شد. مشکلات بچههای دارای سوءتغذیه برطرف شد،
بچههایی که مشکل کار درمانی و گفتار درمانی داشتند هزینه درمان دریافت کردند. برخی خانهها در سیستان و بلوچستان یا اهواز کولر نداشتند، حالا کولردار شدند یا افرادی که نیازمند ویلچر بودند حالا ویلچر دارند. 2 مدرسه از طرف خودمان و یک مدرسه با همکاری مردم ساخته شد. چندین عمل ستون فقرات با هزینه ۲۵ میلیون تومان باید انجام میشد که صورت گرفت. برخی درگیر اعتیاد بودند که به کمپ فرستاده شدند و الان به کانون خانواده بازگشتهاند. برخی افراد را دیدیم که حتی خانه نداشتند و در کپر، چادر یا حتی غار زندگی میکردند و از اولیهترین امکانات زندگی به دور بودند که با کمک مردم به آنها علاوه بر کتاب، تلویزیون و سایر امکانات لازم اهدا شد و در نهایت اینکه قریب به 600خانوار معادل بیش از یک هزار نفر تحت حمایت محبتهای مردم هستند. جمعیت این خانوادهها بین 4 تا 8 نفر است».
من عروس ایرانم
پوریانسب میگوید :«شاید برایتان جالب باشد که بدانید ما بعد از عقدمان تصمیم گرفتیم برای ادامه سفرهایمان جشن عروسی نگیریم. اطرافیان میگفتند روزی پشیمان میشوید ولی خدا را شکر ما در طول این مدت به هرجای ایران که سفر کردیم با لباسهای محلی خودشان به آنجا رفتیم و مردم آنجا به گرمی از ما استقبال و برای ما جشن کوچکی بر پا کردند؛ آن قدر که میتوانم بگویم من در همه ایران جشن عروسی گرفتهام و عروس مردم ایران هستم».