خانهتکانی دل
هرمز هدایت | بازیگر سینما و تئاتر
میگویند «خانه تکانی» و نمیگویند «خانهروبی!» انگار میخواهند خانه را چون خاک باغچهاش زیر و رو کنند، کرَش بدهند! از هرچه زشتی و سیاهی است پاکیزهاش سازند، نوسازیاَش کنند. براستی چه آیین پُرمغز و فرخندهای. نوجویانه و تا چهاندازه پارسی. شاید از همین است که پایدار مانده تا به امروز.
میگویند «نوروزَت پیروز، هر روزَت نوروز»، به راستیکه گُل گفتهاند. که هر روزَت بکوشی به پاکیزگی، درستی، نوسازی و پرهیز از دروغ، بددلی، بداندیشی و هرگونه پلیدی. میگویید مگر میشود؟! تاکنون که نشده! میگویم نه اینکه هیچ نشده، شده! اگرچه کمرمق، آری پیوسته زورِ کژروان بر راستپیمایان چربیده است. که این روبنای داستان است. فرجامش در زیربنا، بهسودِ راستی و درستیاست. این از سرِ خاماندیشی نیست. این بازتابِ نگاهیاست به چرخشِ روزگار که پیشرونده است و خیالِ پسروی ندارد. اگر خویش را در کانونِ گیتی نَپنداریم، میپذیریم که فرجامِ ستیزِ نیک و بد، سرانجام رو به جلو دارد.
روزهای واپسین سالی را به پایان میبریم که شوربختانه کارنامه تیرهای را پشتِسَر دارد. بهویژه در میهن. سالی پُر از رخدادهای ناگوارِ خواسته و ناخواسته.
هنوز نسیم و نویدِ آمدنِ بهار، با همه نرم و نازکیاَش، میتواند انگیزه و امیدِ رویارویی با این همه آلودگی و پلشتی را در ما زنده سازد. همین است که آیینهای نوروزی را سرآمدِ باورهای پارسی ما میکند. همیناست که بهروانی میتواند کودکی درونمان را شکوفا کند. همین است که به سادگی یادمانهای گذشته را در پیشِ چشمهایمان باز میتاباند.
به هر روی، بارِ دیگر در آستانه دیدارِ بهاری نو، جای گرفتهایم. باشد که باز هم بهانهای شود برای نوآوری و تازگی. باشد که نسیمِ خوشِ بهاری، دگر بار با وزیدنی خوش بر سینههامان جانی تازه ببخشاید. باشد در پِی خانهتکانیِ چهاردیواریمان، دلمان را از کینهجویی و دشمنتراشی بروبیم و به پاکی و مهر بیاراییم. چشمهایمان را به رنگارنگی بهار بشوییم و لبخندمان را بر روی جهان و مردمانش بگشاییم.