علیرضا شیری میگوید کرونا خواهد رفت ولی احتمالا ما را با داستانی خطرناکتر رها خواهد کرد
همهگیری ویروس اضطراب
نیلوفر ذوالفقاری
از روزی که ویروس کرونا پایش را به زندگی مردم دنیا گذاشت، با خودش علاوه بر بیماری، چیزهای دیگری هم آورد؛ از قرنطینه و خانهنشینی گرفته تا بحران اقتصادی و تغییر در سبک زندگی چند میلیارد ساکن کره زمین. اما این، همه دردسرهایی نیست که کرونا برایمان ایجاد کرده. پیامدهای روانی همهگیری این بیماری از عوارض جسمانی آن اصلا بیاهمیتتر نیستند و هر روز روانپزشکان درباره تأثیر آن بر سلامت روان افراد صحبت میکنند. اگرچه هر نوع بیماری همهگیری میتواند باعث آسیبرسانی به سلامت روان جامعه شود، اما کرونا با ابهامات و تحمیل تجربههای جدید به انسانها، همه ما را در موقعیت ویژهای قرار داده است. علیرضا شیری، پزشک و آموزشدیده طرحواره درمانگری در لندن، با یک تقسیمبندی ساده، درباره پیامدهای روانیای که این ویروس با خود به همراه داشته، برایمان میگوید.
شما یکی از این چهار گروه هستید
کرونا پیر و جوان، فقیر و ثروتمند و ضعیف و قوی نمیشناسد و ممکن است سراغ همه برود؛ البته به همین ترتیب، پیامدهای روانی آن هم مختص گروه خاصی نیست و میتواند هر فردی را درگیر کند. اما این پیامدها بسته به اینکه فرد در برابر این ویروس در کدام نقطه ایستاده، متفاوت است؛ بنابراین 4گروه اصلی را که با کرونا مواجهه دارند به شکل زیر تقسیمبندی میکنیم:
1- کادر درمان شامل پزشکان، پیراپزشکان، پرستاران و کادرهای بیمارستانی
2- مبتلایان به کرونا که خودشان به 3دسته شدید، متوسط و ضعیف تقسیم میشوند.
3- خانوادهها و همراهان بیماران
4- عموم مردم جامعه
بعضی عوارض روانی کرونا بین این گروهها مشترک است و بعضی هم با توجه به شرایط، مختص گروهی خاص. اینکه هر کدام از این گروهها چه عوارضی را تجربه میکنند و دچار چه مشکلات روانیای میشوند، موضوعی است که قرار است درباره آن بیشتر حرف بزنیم؛ احساسی که بیشتر افراد جامعه صرفنظر از اینکه در کدامیک از این گروهها هستند تجربه میکنند ترس و اضطراب است. این مفاهیم چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟
ترس و اضطراب متفاوتند
تا به حال از خودتان پرسیدهاید که ترس چیست؟ وقتی اتفاقی واقعا نگرانکننده است و ما با آن در تماس هستیم، ترس رخ میدهد؛ مثلا قصد داریم لامپی را تعویض کنیم و میترسیم که برق ما را بگیرد یا اتفاقاتی از این دست بیفتد. این ترس و اندازه آن طبیعی و ناشی از اتفاقی است که احتمال وقوع آن وجود دارد. اما اضطراب، واکنشی است که تناسب بین میزان نگرانی با واقعیت را از بین میبرد. فردی که دچار اضطراب میشود به جای اینکه درباره موضوعی 10واحد نگران شود، ناگهان 70واحد واکنش نشان میدهد. وقتی میترسیم، روانمان آرایش دفاع یا حمله میگیرد و تکلیف مشخصی دارد. همهچیز واقعی است و فرد میداند که میتواند با آن موقعیت روبهرو شود یا نه؟ اما در موقع اضطراب، آنچه تجربه میکنیم نسبتی با واقعیت ندارد. اضطراب، دومین اختلال شایع دنیای مدرن است. مثال مشهورش بیماری ایدز است که افرادی که از ترس و فوبیای ایدز آسیب خوردهاند از خود مبتلایان به ایدز بیشتر هستند! بنابراین اضطراب میتواند بهراحتی کنترل روان ما را در دست بگیرد؛ بهخصوص وقتی که در شرایطی مبهم گیر افتادهایم، سلامت روان ما را دچار آسیبهای جدی کند.
احساسات بیفایده
درست است که ترس و اضطراب در چنین شرایطی همهگیر میشود، اما بد نیست از خودمان بپرسیم که آیا در این اوضاع باید بترسیم؟ جواب این است که بله، به هر حال پای سلامتی، عمر و زندگی ما در میان است. حق داریم که نگران شویم و بترسیم. حالا این ترس کمکی هم میکند؟ الزاما نه! وقتی ترس و اضطراب مبتلا شدن به کرونا داریم دست به رفتارهای مضطربانه و وسواسگونه میزنیم که گرفتاریهای جدید برایمان ایجاد میکند؛ مثلا در بعضی افراد به وسواس شستوشو منجر میشود، یا در بعضی دیگر بهدلیل استفاده افراطی و نادرست از مواد شوینده، آسیبهای ریوی و پوستی مشاهده میشود. از طرف دیگر وقتی کسی بر اثر اضطراب دچار وسواس شده است، روابطش با اطرافیان هم تحتتأثیر قرار میگیرد. او فکر میکند دیگرانی که به اندازه او وسواسی رفتار نمیکنند مرتکب اشتباه شدهاند و به این ترتیب، درگیری، دعوا و تنش رخ میدهد. اینجاست که تأثیرات اضطراب یکییکی خودشان را نشان میدهند. تعادلهای رفتاری از بین میرود و کنترل اوضاع از دستمان خارج میشود. طنز تلخ داستان این است که این اضطراب کمک خاصی هم به ما نمیکند تا کمتر از بقیه به بیماری مبتلا شویم و بدتر آنکه ردپای آن ممکن است تا مدتها روی روان ما باقی بماند و خودش به دردسری بزرگتر تبدیل شود.
علیرضا شیری این دوران را چطور میگذراند؟
تجربه تولید محتوا در قرنطینه
از علیرضا شیری میپرسیم که آیا خودش در این دوران، ترس و اضطراب را تجربه کرده است؟ او میگوید: «من هم در حد معمول این حسها را داشتهام و چون دیابت دارم، شاید دلیل بیشتری ترس برایم وجود داشته. اما این شرایط منجر به اتفاق پیچیدهای در روانم نشده. من هم مثل بقیه، نکات مراقبتی و بهداشتی را رعایت کردهام». اما این مدت برای شیری تجربه دیگری هم به همراه داشته است؛ تجربه تولید محتوا در قرنطینه. او میگوید: «تا به حال حدود 800دقیقه محتوای دستاول و تازه تولید کردهام. کلاسهای آنلاین برگزار کردهام و برای مخاطبانم در فضای مجازی، جلسات گفتوگوی آنلاین ترتیب دادهام. سعی کردهام خودم برای کاهش اضطراب افراد، دست بهکار کارآمدی بزنم». او معتقد است بایدها و نبایدهای اصولی برای همه ما یکسان است، اما راهحلهای شخصی برای مدیریت وضعیت روانی هر کدام از ما وجود دارد.
پادزهر بزرگ؛ قرارگیری در جایگاه حل مسئله
حالا که اضطراب کمکی به ما نمیکند، پس باید چه کنیم؟ حالا موقع قرار گرفتن در جایگاه حل مسئله است؛ این راهحلی برای مواجهه با انواع اضطرابهاست. مثلا تصور کنید که شما دچار اضطراب برای از دست دادن شغلتان شدهاید. به جای اینکه به نشخوار موضوع، کز کردن و غصه خوردن بپردازید، شروع میکنید به تماسگرفتن با مدیران ارشد خود برای حل مسئله یا فرستادن رزومه برای شرکتهای جدید. اینجاست که میگوییم سراغ «کار کارآمد» رفتهاید. واکنش درست موقع اضطراب این است که کار درستی را در راستای حل آن مسئله انتخاب کنیم و انجام دهیم. وقتی در حال تجربه اضطراب هستیم، باید ببینیم که انجام چه کاری برای ما کارآمد است و به ما کمک میکند؟
مثلا در این شرایط، کار کارآمد میتواند رعایت بهداشت به اندازه لازم و اصطلاحا حرفگوشکنبودن باشد؛ یعنی به توصیههایی که کارشناسان میگویند توجه و عمل کنیم. کار کارآمد بعدی این است که به شرط داشتن توانایی تحلیل، به آمارها مراجعه کنیم. احتمالا بسیاری از ما هر روز آمار مبتلایان و درگذشتگان را مرور میکنیم. اگرچه درگذشت هر یک نفر دردناک است، اما باید با نگاهی واقعی و تحلیلگر آمار را بررسی کنیم و واکنش ما متناسب با آن باشد. تنها در این صورت است که دانستن آمار به ما کمک میکند.
وقتی بیاعتماد میشویم
یکی دیگر از پیامدهای روانی که این روزها تجربه میکنیم، بیاعتمادی است. این بیاعتمادی لایهها و جنبههای مختلفی دارد. مثلا ممکن است عدهای به علم و کادر درمان بیاعتماد شده باشند. چنین افرادی احتمال دارد سراغ راههای عجیب و غریب برای درمان و پیشگیری بروند؛ درست مانند خانوادههایی که به جای رفتن سراغ مشاور و روانشناس، سراغ فالگیر میروند. وقتی ذهن به ناتوانی میرسد ممکن است فرد دست به چنین انتخابهای بدی بزند. افراد بیاعتمادی که اضطراب را هم تجربه میکنند، میتوانند به هر کاری دست بزنند و برای شیوههای نادرست و نامشخص، اعتبار قائل شوند. گروه دیگری هم هستند که به دیگران بیاعتماد میشوند؛ یعنی تصور میکنند تنها خودشان در حال رعایتکردن نکات بهداشتی هستند و بقیه با سهلانگاری ویروس را منتشر میکنند. عده دیگری هم هستند که اعتمادشان را به زندگی و آینده از دست میدهند. آنها با ساختن فلسفههایی اختراعی، معتقدند این مجازاتی برای انسانهاست و مثلا اکوسیستم در حال گرفتن انتقام است، در حالی که بر هم زدن تعادل طبیعت همیشه تبعات خود را داشته و پیش از این هم با استدلالهای علمی مشاهده شده است. بیاعتمادی باعث میشود اضطراب افزایش پیدا کند و اینجاست که چرخه معیوب اضطراب و بیاعتمادی، حال فرد را بد و بدتر میکند.
فضای مجازی و اضطراب ضربدر2
نقش رسانهها و فضای مجازی در بروز پیامدهای روانی بیماری غیرقابل انکار است. گاهی این فضاها میتوانند اضطراب ما را چندبرابر کنند. فضای مجازی در برهههایی از این دوران، به تریبون جهالتها و نادانستهها تبدیل شد و هر فردی از آنجا که تریبونی برای زدن حرفهایش داشت، هر اطلاعاتی که خواست منتشر کرد و افراد فکر کردند که درست میگوید. در این شرایط و با بمباران اطلاعاتی موجود، طبیعی است که کسی نتواند صحت و سقم حرفها را کاملا بررسی کند. این حرفها به معنای حذف رسانهها نیست. قرار نیست به عقب برگردیم و جریان اطلاعات را متوقف کنیم، اما مهم است که مراقب سلامت ذهنمان باشیم و اگر چیزی به جای بهتر کردن حالمان، ما را بیشتر به هم میریزد، به سرعت آن را حذف کنیم. بسیاری از گردشهای ما در فضای مجازی و اطلاعاتی که در معرض دانستن آنها قرار میگیریم، در واقع در مسیر پیدا کردن آن کار کارآمد نیستند و کمکی به حل مسئله ما در مواقع بحرانی نمیکنند. بنابراین باید با مدیریت استفاده از رسانه و فضای مجازی، خودمان را در برابر آسیب روانی احتمالی مصون کنیم.
همراهان بیمار و نگرانی بیپایان
در خانوادههایی که از نزدیک با این ویروس همهگیر مواجه بودهاند، احساس اضطراب و نگرانی با دلتنگی شدید گره خورده است. بسیاری از آنها در جریان بیماری عزیزانشان، شروع کردند به دعا و نیایش برای بهبود حال بیمار. اما بعضی بیماران جانشان را بر اثر این بیماری از دست میدهند و این اتفاق ممکن است چنان ضربه روحی بزرگی به خانوادههایشان وارد کند که اعتقادات آنها را هم تحتتأثیر قرار دهد. بعضیها ناامیدی و بیاعتقادی را تجربه میکنند و این موضوع ناشی از تصورات اعتقادی اشتباه است. بسیاری از ما توقع داریم خداوند ترسهای ما را جبران و گلهای نزده ما را به گل تبدیل کند. این دوران فرصتی برای بازسازی ایمان هم محسوب میشود؛ زمانی برای کنار گذاشتن وهمیات و رسیدن به ایمان واقعی. اگر افرادی در جریان بحرانهایی مثل سیل، زلزله و بیماری، ناامیدی فلسفی و اعتقادی را تجربه میکنند، این موضوع ربطی به اتفاقات رخداده ندارد و نشان میدهد که پیش از این هم اعتقادات آنها تَرَک داشته است، در حالی که نباید اگر دعایی محقق نشد، ایمانمان را از دست بدهیم. با از دست رفتن ایمان، امنیت روانی ما هم از بین میرود و احساس ناامنی، همان چیزی است که باعث بروز اضطراب میشود.
بیماران کرونایی و اضطراب دروغین
در دستهبندی گروههایی که در معرض آسیب روانی ناشی از کرونا هستند، گروهی از مردم هستند که به این بیماری مبتلا شدهاند و علاوه بر عوارض جسمی، دچار پیامدهای روانی هم میشوند؛ هرچند بیماران کرونایی هم در 3سطح شدید، متوسط و ضعیف دستهبندی میشوند. درباره آنها که بیماریشان شدید است، اولویت با حفظ جان آنهاست و از آنجا که همه اقدامات درمانی ازجمله بستری شدن در بخش مراقبتهای ویژه، اولویت اصلی کادر درمان است، کار به مراقبتهای روانی نمیرسد. اما خوشبختانه تعداد این بیماران در مقایسه با کل مبتلایان زیاد نیست. گروه دیگر، بیمارانی هستند که در سطح متوسط و ضعیف بیماری را تجربه میکنند. اضطراب این گروه بسیار بیشتر است و مدام فکر میکنند که قرار است حالشان بدتر شود. شنیدن خبرهای متناقض و پیدا نشدن درمان قطعی باعث شده بیماران بیش از حد طبیعی نگران باشند و میدانیم که اضطراب تا چه اندازه میتواند بر سیستم دفاعی بدن تأثیرگذار باشد.
قدم مهم؛ حل و هضم مسئله
حالا که همه پیامدهای روانی کرونا را مرور کردیم، میخواهیم بدانیم راهحل مواجهه با این وضعیت چیست؟ برای حل مسئله، به کادر درمان مورد اعتماد مراجعه کنیم، توصیههای کارشناسان را رعایت کنیم، سراغ خرافات، شبهعلم و راهحلهای مشکوک نرویم و در نهایت یک تکنیک خودآرامیدگی برای خودمان انتخاب کنیم. این تکنیک برای هر فرد متفاوت است؛ یکی به دعا و عبادت میپردازد و دیگری سراغ یوگا میرود. در مرحله هضم مسئله هم باید خودمان را برای پذیرش موضوع قانع کنیم. بپذیریم که این شرایط ناگزیر است و درست مثل هر خطر دیگری، مثل خطر تصادفات جادهای، ناگزیر جان عزیز عدهای از دست خواهد رفت. یکبار برای همیشه بپذیریم که قرار نیست ما همهچیز را در زندگی بدانیم و بعد غصهخوردن را کنار بگذاریم. در همه تاریخ، انسانها شاهد اتفاقات سخت و بزرگ بودهاند و باید بدانیم ما تنها موجوات عالم نیستیم که این اتفاقات را میبینیم. باید سعی کنیم از نظر ذهنی خودمان را آماده کنیم و با واقعنگری، به افکار منفی و ناامیدکننده دامن نزنیم. پذیرفتن، گام مهمی برای رسیدن به آرامش روانی و کاهش اضطراب است.
پیامدهای روانی برای کادر درمان
از همان ابتدای شیوع کرونا، پزشکان و کادر درمان بیش از همه تحت فشار قرار گرفتند، چرا که مسئولیت سنگینی بر دوش دارند. آنها در خط اول ماجرا ایستادهاند، شاهد بدحالی و از دست رفتن جان عدهای هستند و طبیعی است که ترس و اضطراب را تجربه کنند. حجم اتفاقات بیش از توان جسمی و روانی آنها بوده و این فشار مضاعفی بر آنها وارد کرده است. هرچند کار کادر درمانی همیشه سخت است، اما نامشخص بودن زمان بحران کرونا و طولانیشدن آن، باعث شده بیش از حد توانشان سختی بکشند. از طرف دیگر آنها نگرانیهای مختلفی را تجربه میکنند؛ مثلا نگران به خطر انداختن جان خانوادهشان هستند و بر اثر خستگی جسمی و روحی، درگیری و خطا را تجربه میکنند. در این شرایط عدهای تصمیم گرفتند با روشهای نادرست، از تلاش کادر درمان قدردانی کنند؛ مثلا در لندن تعداد زیادی از شهروندان بدون رعایت استانداردهای توصیه شده پزشکان، روی پل رودخانه تایمز جمع شدند و دست زدند و پلاکارد تشکر بالا بردند، درحالیکه این کار خلاف پروتکلهای بهداشتی بود و عامل ابتلاهای جدیدتر! احتمالا کادر درمان از رفتارهای نمادین و هیجانی چنین مردمی بیشتر عصبی میشوند. از طرف دیگر نسبت به افرادی که نکات بهداشتی و توصیهها را رعایت نمیکنند و به این ترتیب جان خودشان و دیگران را به خطر میاندازند، چه بسا احساس خشم را تجربه کنند.