سعید مروتی _ روزنامهنگار
بعد از توقف اکران «ما همه با هم هستیم» در کرمان به دلیل لهجه کرمانی یکی از شخصیتها، حالا خبر رسیده فیلم «شبی که ماه کامل شد» هم در استان سیستان و بلوچستان امکان نمایش ندارد. ظاهرا نگرانیهای امنیتی باعث شده فیلم نرگس آبیار در زاهدان اکران نشود. اینکه با رایزنیهای صورت گرفته ممکن است مشکل فیلم حل شود، اهمیت چندانی ندارد. حتی اینکه شبی که ماه کامل شد چه کیفیتی دارد و به نگرانیهای امنیتی منطقه دامن میزند یا آن را کاهش میدهد هم خیلی مهم نیست. همانطور که خوب یا بد بودن فیلم ما همه با هم هستیم هم که در حال ثبت رکورد نقد و نظر منفی عارف و عامی است اهمیتی در این داستان ندارد. نکته اینجاست که در حوزه فرهنگ، گویی هر استان نه تنها هیچ الزامی برای تبعیت از تصمیمات دولت مستقر در پایتخت ندارد که اساسا برای خود نهادهای نظارتی موازی هم تشکیل داده است. اتفاقی که از استانهایی چون خراسان مرکزی شروع شده حالا در حال تسری به دیگر نقاط کشور است. مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد سیستانو بلوچستان درباره شبی که ماه کامل شد گفته هنوز پروانه نمایش این فیلم برای نمایش در استان صادر نشده است. این یعنی فیلم نرگس آبیار برای اکران در سیستان و بلوچستان نیاز به پروانه نمایش جداگانه و مختص این استان دارد. باید دید شورای صدور پروانه نمایش وزارت ارشاد چه ماموریتی دارد و پروانههای صادرشده چقدر معتبرند که هر استانی میتواند راسا برای خود مقررات نظارتی وضع و در مورد اکران یا عدم اکران فیلمها تصمیمگیری کند.
شاید اگر همان روزی که حوزه هنری تصمیم به تحریم فیلمهایی که به هر دلیل نمیپسندید گرفت، با ماجرا برخورد میشد، کار به اینجا نمیکشید؛ بدعتی که با سیاسیکاری محض آغاز شد و همچنان ادامه دارد و گسترش یافته است. بعد از خانهنشینی معروف محمود احمدینژاد در سال90 که اصولگرایان تصمیم گرفتند از او فاصله بگیرند، حمایت همهجانبه جای خودش را به انتقاد در برخی حوزهها داد. یکی از این حوزهها هم حوزه فرهنگ و به خصوص سینما بود. پروژه تحریم فیلمها توسط حوزه هنری اینگونه کلید خورد. اسم رمز «خیانت» که اولین بار بلافاصله بعد از برگزار سیامین جشنواره فیلم توسط تهیهکننده بانفوذ مطرح شد، کار را به جایی رساند که در نوروز91 فیلم «خصوصی» و «گشت ارشاد» از پرده پایین آمدند. داستان تحریم با استدلال مخالفت با جواد شمقدری -رئیس وقت سازمان سینمایی- پیگیری و اجرا شد. دولت عوض شد و شمقدری هم رفت ولی بدعتی که در آن دوران گذاشته شد همچنان پا بر جا ماند و حالا مخالفت با اکران فیلمهای دارای پروانه نمایش اتفاقی عادی است.
حالا در هر استان و شهرستانی میشود جلوی نمایش فیلمها را گرفت. حتی میشود هیات نظارت جداگانه تشکیل داد و پروانه نمایش جداگانه صادر کرد. وقتی میتوان جلوی اجرای کنسرت در مشهد را گرفت چرا نباید بتوان اکران فیلمی در کرمان یا زاهدان را منتفی کرد؟
سالهاست ایران در حوزه فرهنگ به صورت فدرال اداره میشود و در سکوت و خونسردی و انفعال نهادی که ظاهرا متولی فرهنگ است هرکس در هر مقامی میتواند هر مجوزی را باطل کند، بیآنکه پاسخگوی جایی باشد. حالا اداره کل ارشاد هر شهرستانی میتواند دستگاه ممیزی خود را داشته باشد و هر مدیر منطقهای و محلی، در مقام کارشناس و مسئول درباره فیلمها اظهارنظر و سرنوشت اکرانشان را تعیین کند. این داستان پروانه نمایشهایی است که سالهاست اعتبارشان را از دست دادهاند؛ داستان غمانگیز پروانههای سوخته.
پروانههای سوخته
در همینه زمینه :