• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
چهار شنبه 10 بهمن 1397
کد مطلب : 46532
+
-

یک هبوط الکی

یک هبوط الکی

موسیقی 90
سحر سخایی

دهه90 شمسی، آغاز پایان‌ها و شروع‌های بسیاری‌ است. این شروع و پایان، هم به جان زندگی بسیاری می‌افتد و هم به جان هنر بسیاری دیگر و رستگارتر آن که زندگی‌اش به پایان برسد و هنرش آغاز شود. آن مرد مهربانی که کلاغ‌ها را از مدرسه به خانه هدایت می‌کرد، غروب‌ها، در ۱۳۹۰ زندگی را به پایان برد. همراهان دیگرش در ۱۳۹۰، ناصر حجازی، هاله سحابی، جلال ذوالفنون و آن فاتح قله‌های زندگی لیلا اسفندیاری بودند. مرد دیگری نیز گرچه به پایان رسید، به من یاد داد پریدن از ارتفاع پست جرأت نمی‌خواهد بلکه فقط باید خسته شد؛ نامش سیامک پورزند بود.

سال ۱۳۹۰ چند ترانه محبوب داشت. اول صدای تازه شهرام شکوهی بود با قطعه مدارا...: بیا با من مدارا کن/ که من مجنونم و مستم. صدای گرفته‌ای داشت شکوهی و تحریرهای اغراق‌شده‌ای همراه صدایش می‌کرد اما به هر‌روی ترانه‌اش گل کرد و شنیده شد. رضا صادقی نام آلبوم تازه‌اش را « دیگه مشکی نمی‌پوشم» گذاشت، ولی گمان نمی‌کنم تا امروز از مشکی‌پوشیدن دست برداشته باشد. همان زمانی که مردمان خشمگین لیبی معمر قذافی خودکامه را می‌زدند و می‌کشتند، سریال «وضعیت سفید» از تلویزیون پخش می‌شد و علیرضا قربانی خواننده تیتراژ سریال، نوید دورانی تازه را می‌داد که در آن بخشی از محبوب‌ترین موسیقی‌های هر سال از راه سریال‌های تلویزیونی قرار بود به قلب مخاطبان‌شان نفوذ کند؛ البته پیش‌تر قربانی، با تجربه‌ای موفق و با شعری درخشان از افشین یداللهی در «مدار صفردرجه» نشان داده بود که از باقی همکارانش در این مسیر موفق‌تر است. همایون شجریان در این سال کنسرت‌هایی را همراه با گروه سیمرغ و به آهنگسازی حمید متبسم روی صحنه برد که همه اشعار فردوسی بود و البته در سال انتشار آلبوم از آن بیشتر خواهم نوشت.

بین این پایان‌ها و شروع‌ها ولی حال و روح ۱۳۹۰ کجا بود؟ 

شهرام ناظری خواننده توانای موسیقی کلاسیک ایرانی در این سال آلبومی تصویری منتشر کرد همراه با لوریس چکناواریان. ناظری با آن صدای گرم و گیرا چند قطعه محبوب و ماندنی در این مجموعه اجرا کرد. شیرین شیرین ترانه‌ای کردی است. پیدا شدم/ پیدا شدم/ پیدای ناپیدا شدم، براساس شعری از مولوی و خلاصه ترکیب ارکستری سمفونیک و جناب لوریس و شهرام ناظری این اثر را محبوب زمانه کرد.

ولی آن سوی آب‌ها جریان موسیقی‌های تازه‌ای پا گرفته بود و در مسیر تثبیت و شکفتن بود؛ موسیقی‌هایی نه یکسره مردم‌پسند که چندرگه، با فضاهایی تلفیقی و غربی و شرقی. حامد نیک‌پی خواند که حلقه دل زدم شبی/ در هوس سلام دل. نیک‌پی با این ترانه خود را به‌عنوان یک خواننده محبوب تثبیت کرد. همان سوی آب‌ها بود که مردی در آلبوم «نتیجه مذاکرات» برای مرتضی‌نامی خواند: اینجا بارون نمیاد مرتضی/ و چقدر درست می‌گفت او. مرتضی!

روح ۱۳۹۰ دست‌کم برای من یا برای همچو من‌هایی که از پیچی تند گذشته بودند و خسته بودند و حالشان حال این بیت اخوان بود که دیدی دلا که یار نیامد/ گرد آمد و سوار نیامد، رسیدن به یک پوچی و خالی‌شدن عجیب بود. دوستان بسیاری را هر روز و هرشب تا فرودگاه امام(ره) بدرقه می‌کردیم. تا بودند لبخند می‌زدیم و وقتی هواپیما می‌پرید تمام اتوبان خلیج‌فارس را تا خانه وقت داشتیم برای گریستن. وقت برای فکر کردن به گذشته و فکر نکردن به آینده. سال فیلم «قلاده‌های طلا» و «گشت ارشاد» بود، ولی ما نه حال خنده داشتیم و نه حال گریه. روح ۱۳۹۰، برای این آدم‌هایی که من می‌شناختم و نه بی‌شک برای تمام ایران، حال شعر الکی بود از آلبوم الکی. هربار نامجو می‌خواند الکی، انگار کن که پتکی سرمان را کمی بیشتر فرو می‌کرد در گریبان. انگار ما همه آن مرد بودیم که از بالکن خانه‌اش پریدن را انتخاب کرد. شعر الکی را با هم بخوانیم:

از آمدنم، هیچ معلوم نشد/ این جان نزارم هیچ پالوده نشد/ از آمدن و رفتن ما سودی کو؟/ یک فضای الکی/ یک هوای الکی/ لحظه‌های الکی/ سرفه‌های الکی/ مزه‌های الکی/ سبزیای الکی/ دانشای الکی/ یک هبوط الکی/ یک سقوط الکی/ الکی.

اسلاید 90

بانوی عمارت

عبدالرضا نعمت‌اللهی


احمدشاه قاجار دامادی دارد به اسم جعفر پناهی! پسرش ایرج پناهی نوازنده پیانو است و موسیقی فیلم می‌سازد. مادر ایرج که همسر جعفر پناهی باشد، می‌شود دختر احمدشاه. اسمش همایون‌دخت است؛ همایون‌دخت قاجار. در میان خبرهای سال 90، خبر درگذشت دختر احمدشاه قاجار شبیه افتادن از پله‌ای بود که فکرش را نمی‌کنی زیر پایت باشد! او از آخرین بازماندگان نسل دوم قاجار بود. شاهزاده قاجار مثل دیگر بستگان وطن پرستش بیشتر عمر را در اروپا گذراند. همان‌جا هم از دنیا رفت و به خاک سپرده شد. 

احمدشاه، یک سهم از همه اموالش در لندن، لوزان و نیویورک را به همایون‌دخت بخشیده بود. شاه قاجار در وصیت‌نامه اش نوشته بود از آنجا که بچه‌هایش «صغیر»اند و کارت شناسایی ندارند در پاکت وصیت‌نامه عکسی می‌گذارد که خودش در 1926 گرفته و پشتش می‌نویسد:«این عکس فرزندان من است». تا از روی این عکس مجری وصیت نامه «بلافاصله» فرزندانش را بشناسد و به وصیتش عمل کند!
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :