تهرانیها ضربالمثلها و اصطلاحهای جالب و منحصربهفردی داشتند که متأسفانه بسیاری از آنها در گذر زمان از بین رفته است. از جمله این مثلها که «صنار جگرک سفره قلمکار نمیخواد»، «آفتابه و لولئین هر دو یک کار میکنند اما ارزششان وقت گرو گذاشتن معلوم میشود»، «جایی که شتر بود یک غاز، خر قیمت واقعی ندارد» و...
اما تهرانیها در کنار این اصطلاحها و مثلها اعتقادات و باورهای دیگری هم داشتند که هنوز بسیاری از ما در مراودات روزمره و شوخیهایمان از آنها استفاده میکنیم؛ غافل از اینکه بدانیم روزی این شوخیها، باورهای پایتختنشینها بود.
«سمانه سمندریان» که در کتاب «طهرانیها» به آداب و رسوم اهالی تهران قدیم پرداخته است درباره باورهای مردم پایتختنشین در روزگار حکومت قاجار نوشته تهرانیها اعتقاد داشتند که اگر کف پایشان بخارد یعنی کفش نو میپوشند، اگر کف دستشان بخارد یعنی پولی به دستشان خواهد رسید و اگر نوک بینیشان خارش داشته باشد یعنی بهزودی پلو میخورند! همچنین در باور تهرانیهای قدیم وجود تفاله ایستاده در چای یا ردیف شدن پشت سر هم ظروف سر سفره، نشانه آمدن مهمان بود.
وارونه سر کردن چادر تعبیر خوبی نداشت و در باور خانمها به معنای این بود که شوهرشان طلاقشان میدهد! ضمن اینکه تهرانیهای اصیل و قدیمی میگفتند اگر تخم دو زردهایگیر کسی بیاید یعنی کارش آمد دارد. اگر مژهای روی صورت کسی باشد یعنی برایش نامه آمده یا آرزویش برآورده میشود. اگر موقع خوردن چای قند از دست به درون چای بیفتد یعنی پولی به دستش میآید و اگر کسی بهعنوان نخستین نفر پایش را درون کفش فردی بگذارد که از سفر حج برگشته سال بعد روانه خانه خدا خواهد شد. نمک ریختن در کفش مهمان هم در باور تهرانیهاکاری میکرد که مهمان دلش به شور بیفتد و زودتر به خانهاش برگردد.
از خارش کف دست تا تخم دو زرده
در همینه زمینه :