• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
چهار شنبه 7 آبان 1399
کد مطلب : 114053
+
-

فریادها و نجواها

سینمای ایران در دهه70؛ از محدودیت تا گشایش

تیتر یک
فریادها و نجواها

فریدون جیرانی ـ فیلمساز و روزنامه‌نگار



   تغییر مدیران، تغییر دولت‌ها و تغییر سیاست‌های فرهنگی. به اینها باید تحولات اجتماعی، سیاسی را هم اضافه کرد. سینمای ایران در دهه‌ 70 با همه این موج‌ها و جریان‌ها همراه شد و تغییر کرد و پوست انداخت. شروعش بلوغ سینمای دهه60 بود که طولی نکشید و با تغییر مدیریت ارشاد سینما با محدودیت‌هایی کنار آمد. از نیمه دوم دهه70 اتفاق مهم دوم‌خرداد، سینمای ایران را هم مثل جامعه ایران متحول کرد. در 3سال پایانی دهه70، سینمای ایران سراغ مضامینی رفت که پیش از آن نمی‌شد به آنها نزدیک شد. سینمایی که در این دهه از محدودیت تا گشایش را تجربه کرد. 

   در شروع دهه70 هنوز فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی به عنوان مدیران سینمایی حضور دارند. سینمای ایران هم مسیری را که از انتهای دهه60 با تعداد قابل توجهی فیلم خوب شروع کرده بود، ادامه می‌داد. نکته اما اینجا بود که میزان مخالفت‌ها با وزارت ارشاد بالا گرفته بود. مخالفت‌هایی که بعد از جشنواره نهم و نمایش 2 فیلم جنجالی مخملباف خیلی اوج گرفته بود. تا قبل از نوبت عاشقی و شب‌های زاینده‌رود سینمای ایران برای محافل سیاسی حساسیت‌برانگیز نبود. با میزان کنترل و نظارتی که وجود داشت سینمای ایران وارد چالش‌های جدی سیاسی نمی‌شد. از بهمن 69 به بعد اما این داستان قدری عوض شد و در نهایت هم به تغییر مدیریت ارشاد انجامید. تغییری که بر سینمای ایران تاثیر گذاشت. هرچند وزیر ارشاد جدید در ترکیب معاون سینمایی و مدیرعامل فارابی تغییری ایجاد نکرد و با همان مدیران قبلی کار کرد اما از سال71 به بعد، سینمای ایران دیگر نمی‌توانست مثل سابق باشد. کافی است جشنواره یازدهم فجر را با جشنواره دوازدهم مقایسه کنید تا متوجه شوید در عرض یک سال و در شرایطی که هنوز انوار و بهشتی در رأس کار هستند، چقدر فیلم‌ها تغییر کرده‌اند. چون همه تولیدات در جشنواره‌های فجر آن سال‌ها حضور داشتند، متر مناسبی برای ارزیابی سینمای ایران بودند. در جشنواره یازدهم، هم کیمیایی و مهرجویی فیلم دارند. هم حاتمی‌کیا هست، هم مخملباف. یک سال بعد، در جشنواره به‌ندرت فیلم شاخصی به چشم می‌خورد.
   در اوایل دهه70، راست سنتی موفق می‌شود حوزه فرهنگ را در دولت سازندگی در اختیار بگیرد. در واقع جریان راست، هم وزارت ارشاد و هم وزارت علوم را از دست جناح چپ خارج می‌کند. در بخش اقتصادی هم این اتفاق می افتد و محسن نوربخش کنار گذاشته می‌شود. جناح راست وزارت ارشاد را در حالی از دست جریان چپ خارج می‌کند که منتقد سیاست‌های فرهنگی دوران سازندگی است. به اعتقاد جریان راست این نوع توسعه به همراه خودش فرهنگی را به همراه می‌آورد که در تقابل با افکار سنتی‌ها قرار دارد. راست سنتی با ظهور فرهنگسراها در جنوب شهر نگران تغییر می‌شود و این نگرانی بیشتر از اینکه سیاسی باشد برخاسته از دغدغه مسائل شرعی است و این به دیدگاه‌های سنتی جریان راست در آن سال‌ها بازمی‌گردد.
   انوار و بهشتی در نهایت کنار می‌روند، میرسلیم وزیر ارشاد می‌شود و بعد از یک دوره گذار، مدیریت سینما به عزت‌الله ضرغامی می‌رسد.
این تغییرات به مذاق سینماگران مطرح خیلی خوش نمی‌آید، ولی در عوض بخش بدنه سینما که به دلیل محصولات عامه‌پسندش عموما هم درجه جیم می‌گرفت به استقبال تغییرات می‌رود و با مدیریت جدید همسو می‌شود. حالا مدیریتی در رأس کار است که نوع دیگری از سیاستگذاری را می‌پسندد و نگاهش به کل متفاوت از تجربه مدیریت سینما در دهه60 است. در این دوران سینمای عامه‌پسند که از نگاه روشنفکری مدیران سینمایی دهه60 آسیب دیده بود کنار مدیریت سال‌های 74 تا 76 قرار می‌گیرد. راست سنتی که حالا سینما را در اختیار گرفته، گشایش‌هایی در زمینه بودجه ایجاد می‌کند و می‌کوشد سینمای ایران را بازگرداند به سینمای سیاسی و انقلابی‌ای که در دوره مدیریت قبلی کنار گذاشته شده بود. اصلا یکی از دلایل مخالفت با انوار و بهشتی این بود که سینما خنثی است، مضامین انقلابی را انعکاس نمی‌دهد و حتی ترویج‌دهنده افکار غیرانقلابی است. در این سال‌ها، هم تولیدات انقلابی و هم فیلم‌های جنگی تعدادشان زیاد می‌شود. محدودیت‌هایی در زمینه سینمای اجتماعی و مثلا مضامین عاشقانه ایجاد می‌شود و از طرف دیگر تولیدات اکشن رشد قابل توجهی می‌یابند.
برخلاف مدیریت دهه60، این جریان مشکلی با فیلمفارسی هم ندارد. مصداقش هم بازگشت ایرج قادری بعد از نزدیک به یک دهه ممنوع‌الکاری است. سینمای عامه‌پسند که سر درجه جیم به تیم انوار و بهشتی درگیر بود در این دوران خیلی دچار تقابل نمی‌شود. نظام درجه‌بندی فیلم‌ها همچنان حفظ می‌شود ولی بیشتر فیلم‌هایی که قبلا «جیم» می‌گرفتند حالا «ب» ستاره می‌گیرند.
   در همین دوران شاخص‌ترین فیلم‌های دفاع مقدس را حاتمی‌کیا و ملاقلی‌پور می‌سازند. که هر دو در جشنواره چهاردهم با 2 فیلم حاضرند. حاتمی‌کیا با «برج مینو» و «بوی پیراهن یوسف» و ملاقلی‌پور با «نجات یافتگان» و «سفر به چزابه». بهترین فیلم با مضمون انقلابی هم «بازمانده» سیف‌الله داد است که در آن به مسئله فلسطین پرداخته شده است. این سال‌ها دوران کشف مجید مجیدی است که با «پدر» و «بچه‌های آسمان» تبدیل به فیلمسازی مهم می‌شود. در همین دوران مهرجویی «لیلا» را کارگردانی می‌کند و کیمیایی «سلطان» را می‌سازد.
اولین کمدی جنگی سینمای ایران هم محصول این دوران است؛ در فیلم «لیلی با من است» کمال تبریزی با جنگ شوخی می‌کند و همه فیلم را دوست دارند و به هیچ‌کس هم برنمی‌خورد. 
   در این دوره خانه سینمایی هم که در اواخر مدیریت انوار و بهشتی شکل گرفته و تشکل صنفی پایگاه سینماگرانی است که با مدیریت سینما زاویه دارند. هرچه به انتخابات سال76 نزدیک‌تر می‌شویم این تقابل نگاه هم جدی‌تر می‌شود. سینماگرانی که برخاسته از مدیریت سینما در دهه60 هستند، یک سمت ایستاده‌اند و از نامزد جریان چپ حمایت می‌کنند و سمت دیگر هم ارشاد است که حامی نامزد جناح راست است. در بهار 76 طیف خانه سینما کنار نامزد جناح چپ ایستاده و در نهایت هم در دوم خرداد موثر واقع می‌شود. سینماگران همسو با نامزد جناح راست هم فقط طیف فیلمسازان ارزشی نیستند و فعالان سینمای عامه‌پسند هم که از محدودیت‌های دهه60 خاطرات خوبی ندارند با آنها همراهی می‌کنند. 
   بعد از دوم خرداد و پیروزی جناح چپ، تغییرات گسترده‌ای در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رخ می‌دهد. این تغییرات در عرصه فرهنگ بسیار پررنگ است. با حضور سیف‌الله داد در معاونت سینمایی، سینمای ایران در سیاستگذاری تغییر جهت می‌دهد. کار مهمی که سیف‌الله داد انجام می‌دهد کوشش برای حرکت سینمای ایران به سمت زیست طبیعی است. داد به درستی متوجه شده بود که رشد سینما از مسیر تقویت بخش خصوصی و کاهش تصدی‌گری دولت امکان‌پذیر است. در سال‌های پایانی دهه70 بخش خصوصی رشد می‌کند و این رشد مخالفت‌هایی را به دنبال دارد. مخالفان هم فقط طیفی نیستند که نگران شرعیات و کمرنگ شدن ارزش‌ها هستند. تعدادی از دوستان سیف‌الله داد هم در صف مخالفان می‌ایستند.  فیلمسازانی که با پول سینمای دولتی رشد کرده بودند نمی‌توانستند رشد بخش خصوصی را تحمل کنند. داد به این نتیجه رسیده بود که رشد سینمای ایران با رشد بخش خصوصی امکان‌پذیر است. در ابتدای رشد بخش خصوصی ممکن است یک سینمای سطحی و مبتذل هم به وجود بیاید ولی وقتی این رشد ادامه پیدا کند، بخش خصوصی خوش‌ساخت‌تری می‌رسد. فیلمسازانی که با موفقیت ویژه کارگردان شده بودند نمی‌توانستند رشد بخش خصوصی را که مانعی  برای کمک‌های بیشتر ارشاد به آنها می‌شد را بپذیرند. 
از نیمه‌های دهه60، عده‌ای از فیملسازان با  حمایت‌های بی‌دریغ و گسترده نه تنها رشد کرده بودند که اساسا موجودیت‌شان را مدیون پشتیبانی دولتی بودند. این فیلمسازان از قدرت‌گرفتن بخش خصوصی دردولت اصلاحات احساس خطر کردند.
   دوم خرداد خیلی زود تاثیرش را در سینمای ایران نشان می‌دهد. فیلم مهم اولین جشنواره دولت اصلاحات «آژانس شیشه‌ای» است که البته در آخرین روزهای دولت دوم سازندگی پروانه گرفته و حضورش در جشنواره شانزدهم به نوعی صف‌بندی‌های زمان انتخابات را به عرصه سینما هم می‌آورد. خیلی جالب است که بعد از اولین نمایش آژانس شیشه‌ای در جشنواره جناح راست مخالف فیلم حاتمی‌کیاست و از آن به عنوان «آژانس گیشه‌ای» یاد می‌کند و اصلاح‌‌طلبان مدافع فیلم هستند. در سال‌های بعد جریان‌های سیاسی در خوانش از فیلم حاتمی‌کیا به نتایج متفاوتی می‌رسند و به نوعی جایشان را با هم عوض می‌کنند.
  سال‌های پایانی دهه70، سال‌های شکوفایی سینمای اجتماعی و رشد مطبوعات است. فیلمسازان با استفاده از فضای باز ایجاد شده تصویری از جامعه ایران ارائه می‌دهند که قبلا در سینمای ایران نمودی نداشت. امکان نداشت بسیاری از این فیلم‌ها قبل از دوم خرداد پروانه بگیرند. فیلمی چون «شوکران» را نمی‌شد سال75 ساخت و اگر هم ساخته می‌شد پروانه نمایش نمی‌گرفت. همان‌طور که فیلم‌های «آدم‌برفی» و «دیدار» که محصول سال73 بودند بعد از دوم خرداد اکران گرفتند. این سال‌هایی است که تماشاگر طبقه متوسط از فیلم‌های جسورانه و تازه ایران استقبال می‌کند. سینمای ایران در 3سال اول دولت اصلاحات رونق می‌یابد. همان‌طور که مطبوعات رشد می‌کنند. بعد از سال‌ها مردم، سراغ روزنامه‌های سیاسی می‌روند که مقالات تند چاپ می‌کنند. در دل التهابات سیاسی مطبوعات هم تندتر می‌شوند. در اوایل دوم خرداد، جناح راست، تحلیل دقیقی درباره طیف پیروز ندارد و تصور می‌کند که اینها همان جناح چپی هستند که قبلا مجلس سوم را هم در اختیار گرفته بودند. به مرور جناح راست متوجه می‌شود جناح چپ در سال‌های دوری از قدرت، تغییر کرده و اصلاح‌طلب شده. از اینجا به بعد تقابل دو جناح اوج می‌گیرد و عرصه فرهنگ هم بازتاب‌دهنده التهابات سیاسی است. فیلم‌های تند و تیز سال78 محصول همین التهابات است. التهابی که در فضای سیاسی وجود دارد و همان‌طور که روزنامه‌ها آن را انعکاس می‌دهند و درباره‌اش تحلیل دارند، سینمای ایران هم به آن می‌پردازد. 3سال اول دولت اصلاحات دورانی است که فضای سیاسی- اجتماعی به گشایش قابل توجهی رسید و مطبوعات آن دوره یکی از تاثیرگذارترین دوران خود را در طول تاریخ ایران سپری کرد. متاسفانه همین مطبوعات تاثیرگذار و همین سینمای موثر و ملتهب در عمل باعث رشد جریانی می‌شود که بعدها بزرگ‌ترین گرفتاری را برایشان به وجود می‌آورد. راست افراطی در تقابل با یک نوع اصلاح‌طلبی افراطی بیرون می‌آید. پیش از آن آنها یک نیروی حاشیه‌ای در خدمت راست سنتی بودند. در انتهای دهه70، جنگ به نوعی مغلوب می‌شود. این پایان 3سال پررونق سینمای ایران است. سال‌هایی که هم بخش خصوصی رشد کرد و هم فیلمسازان صاحب فکر توانستند فیلم‌های خودشان را بسازند. انتهای دهه70 و نزدیک‌شدن به پایان ماموریت دولت اول اصلاحات، پایان یک دوران بود. 


  اوج‌گرفتن سینمای اجتماعی

سینما در دوران دوم خرداد، اوج می‌گیرد. مسعود کیمیایی فیلم صریح «اعتراض» را می‌سازد. تهمینه میلانی «دو زن» را کارگردانی می‌کند که سناریوی آن مربوط به قبل از دوم خرداد است ولی در دوره سیف‌الله داد امکان ساخت می‌یابد. احمدرضا درویش «متولد ماه مهر» را می‌سازد. «رنگ خدا» و «باران» مجیدی ساخته می‌شوند. رخشان بنی‌اعتماد و با «زیرپوست شهر» حضور دارد. داودنژاد با «مصائب شیرین» فیلمی درباره مسائل جوانان می‌سازد که باز چنین فیلمی را نمی‌شد قبل از دوم خرداد ساخت. تقوایی و بیضایی باز می‌گردند که آخرین فیلم‌هایشان را در دوره انوار و بهشتی ساخته بودند.
بهمن فرمان‌آرا با «بوی کافور، عطر یاس» می‌آید و همه جوایز جشنواره فجر را هم می‌گیرد. در این دوران همه هستند و فیلم می‌سازند تا حد زیادی هم همه فیلم‌های خودشان را می‌سازند. 3سال فضای سیاسی- اجتماعی به گشایش قابل توجهی رسیده و نشانه‌های این گشایش در فیلم‌های آن دوره قابل مشاهده است. 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :