مربی باید مادر خوبی باشد
مرضیه جعفری برای هفتمینبار با شهرداری بم، قهرمان لیگ فوتبال ایران شد. او میگوید از تفاوت بین فوتبال مردان و زنان زجر میکشد، اما لبخند مردم بم برایش مهم است
لیلی خرسند ـ خبرنگار
مرضیه جعفری را چند نفر میشناسند؟ چند نفر نام او را شنیدهاند؟ بعید است در همین فوتبالی که رزومه و شجرهنامه بازیکنان مرد دسته2 و دسته3 را خیلیها حفظ هستند، در همین فوتبالی که مربیان را با جامها و قهرمانیهایشان به یاد میآورند، کسی بداند جعفری در کدام تیم مربیگری میکند و چند قهرمانی با این تیم دارد. جعفری، سرمربی تیم فوتبال شهرداری بم است؛ تیمی که 7قهرمانی، یک نایبقهرمانی و 2مقام سومی دارد. از هفدهسالگی، از همان سالهای اولی که شروع به بازی کرده، مربی هم بوده.
تیم شما در 12دوره لیگ، 7قهرمانی، یک نایبقهرمانی و 2مقام سومی بهدست آورده، اما شاید حتی در جامعه فوتبال هم کمتر کسی از این تیم و بازیکنانش اطلاعاتی داشته باشد و شاید مرضیه جعفری، سرمربی این تیم را هم نشناسد. ولی تیمهای مردان در هر دستهای هم بازی کنند، برای جامعه شناخته شدهاند. این همه تفاوت در جایگاه فوتبال زنان و مردان آزاردهنده نیست؟
این تفاوتها در جامعه هم هست. تبعیض بین زن و مرد را همهجا و در همه مشاغل میتوانیم ببینیم، اما مهم این است که من بهعنوان سرمربی یک تیم چه دیدگاهی دارم و از فوتبال چه میخواهم.
شما به فوتبال چطور نگاه میکنید؟
من در خانوادهای فوتبالی بزرگ شدهام. از بچگی عشق و علاقهام فوتبال بوده. سال1377 که اجازه دادند زنان فوتسال بازی کنند، من 17سال داشتم. با این حال نخستین تیم را در استان تشکیل دادم. هم بازی میکردم و هم مربی بودم. همه بازیکنان تیم از من بزرگتر بودند. بازیکن سیوچندساله داشتم. عباس جعفری، پدرم، از مربیان فوتبال بم بود. فکر میکنم من هم استعداد مربیگری و مدیریت را از او به ارث بردهام. زلزله بم که آمد، همه بازیکنانم جز یک نفر، از بین رفتند. یک نفری هم که ماند، همه خانوادهاش را از دست داده بود. ما هم که زنده ماندیم بهخاطر این بود که پدرم بعد از زلزلهای که اول شب آمد، مجبورمان کرد در حیاط بخوابیم. بعد از زلزله دیدگاه من فرق کرد. مردم ما واقعا ناراحت بودند. همان سال من تیم دیگری تشکیل دادم و از دسته2 شروع کردم.
در آن شرایط حفظ روحیه سخت نبود؟
سخت بود، خیلی هم سخت بود، اما ورزشکار با بقیه تفاوت دارد. ورزشکار روحش آسیب میبیند ولی باز به راهش ادامه میدهد. شرایط من هم از بقیه بهتر بود. افراد درجه یک خانوادهام زنده بودند و من توانستم خودم را قانع کنم که باید به کارم ادامه دهم. دوباره کارمان را شروع کردیم و سال1387 که تیم ما قهرمان شد، من خنده را روی لبان مردم بم دیدم. من دنبال آن خنده بودم. زنان زیادی از من تشکر کردند. میگفتند ما دخترمان را از دست دادیم ولی وقتی از تلویزیون شنیدیم که تیم بم قهرمان شده، خیلی خوشحال شدیم. من با خوشحالی آنها خوشحال شدم و بیشتر تلاش کردم. از همان سال تا الان به شوق شادکردن مردم کار میکنم. من میخواهم شادی به چهره مردم بم برگردد. من هم از تفاوتهایی که بین فوتبال مردان و زنان هست زجر میکشم، ولی مردم شهرم برایم مهمتر هستند. من از جاهای دیگر حتی از خارج از کشور هم پیشنهادهایی داشتم، ولی بم را به همهچیز ترجیح دادم.
بهنظر میرسد از همان سالهای اول نگاه مردم بم به ورزش زنان مثبت بوده؟
نه اینطور نیست. خیلی زمان برد تا نگاهشان تغییر کند. با توجه به اینکه تبلیغات در فوتبال زنان کم است، تغییر نگاه در آنها هم به زمان نیاز داشت. با قهرمانشدن تیم هم وضعیت بهتر شد. الان تقریبا همه شهر تیم فوتبال بم را میشناسد. اگر خود من را هم نشناسند، اسمم را شنیدهاند و میدانند چه تیمی دارم و تیمم چهکار میکند. همین چند روز پیش که تیم برای هفتمینبار قهرمان شد، حدود هزار پیام تبریک داشتم.
عادت داریم هر سال تیمهای فوتبال زنان را با نامهای تازهای در لیگ ببینیم. در لیگهای رشتههای دیگر زنان هم وضعیت همینطور است. چه اتفاقی میافتد که تیمی در یک شهر کوچک بیش از 10سال با یک نام در مسابقات شرکت میکند؟ این ثبات بهدلیل اهمیتی است که تیم فوتبال زنان برای مسئولان شهر دارد یا هزینهها خیلی پایین است؟
تیم ما برای شهرداری است. شهرداری شهر کوچکی در حد بم، درآمد چندانی ندارد. شهرداری از نظر مالی در مضیقه است. در این سالها هم مسئولان شهرداری، فرمانداری و... عوض شدهاند، اما ما خوششانس هستیم که نگاه همه آنها به تیم زنان مثبت است و به ما بها دادهاند. هماکنون که اوضاع مملکت از نظر اقتصادی خیلی بههم ریخته است، برای شهرداری هم سخت است که از ما حمایت کند، ولی این کار را انجام میدهد. بم در دسته2 مردان هم تیم دارد، ولی تفاوتی بین این تیمها نگذاشتهاند؛ حتی از نظر معنوی به ما بیشتر توجه کردهاند.
اگر تیم قهرمان نمیشد و موفقیتها ادامه پیدا نمیکرد، چه اتفاقی میافتاد؟ بهنظر میرسد این ثبات بهخاطر موفقیتهای تیم است.
دیدگاه مربی خیلی مهم است. این دیدگاه میتواند به بازیکنان و مسئولان تیم سرایت کند. وقتی من مربی شدم، کسی من را نمیشناخت. 10سال تلاش شبانهروزی کردم، زمین خوردم، باختم، بردم، بازیکنانم را از دست دادم ولی ناامید نشدم. در یک مقطع زمانی ما همه هزینهها را از جیب دادیم. مهم این است که یک مربی جا نزند و ناامید نشود. در فوتبال حرفهای 80درصد پول است، اما اگر پول هم باشد، شاید نتوانی موفق شوی.
باشگاهی در فوتبال زنان هست که پول داشته باشد و موفق نشود؟
بله داریم باشگاههایی که از ما بیشتر پول دارند و بیشتر هزینه میکنند، ولی خیلی خوب نتیجه نمیگیرند. همهچیز پول نیست. مربی باید مادر و مدیر خوبی باشد. در یک تیم، فقط فوتبال مهم نیست. ما 11سال است که تیمداری میکنیم، ولی هیچ مورد دعوا یا اخراج در تیم نداشتهایم. من هیچ حرکت ناجوانمردانهای به بازیکنانم یاد ندادهام. اولویت در تیم ما اخلاق و تمرین است. نمیشود که بنشینی و کاری نکنی و از خدا بخواهی که کمکت کند. باید تلاش کنی. بازیکنان ما بدون هیچ اعتراضی همیشه در هر شرایطی تمرین میکنند.
پرافتخارترین مربی لیگ چقدر دستمزد میگیرد؟
از نظر باشگاه شاید درست نباشد که من مبلغ را بگویم. اما خودتان حساب کنید در تیمی که یک تا یک میلیارد و نیم هزینه کل تیم است، یک مربی چقدر میتواند بگیرد؟ هزینه رفتوآمد، دستمزد همه بازیکنان، هزینه خورد و خوراک، پزشک و... همه از این مبلغ داده میشود. برای یک مربی چقدر میماند؟
تقریبا هیچ.
دقیقا همین است، خیلی کم است. شاید مربیانی باشند که بیشتر از من بگیرند ولی در کل دستمزدها پایین است.
با این دستمزدها یک مربی چطور انگیزه کارکردن دارد؟ خانواده مخالف این مدل کارکردن نیست؟ شما یا سر تمرین هستید یا از این شهر به آن شهر میروید. این همه زحمت بدون درآمد مناسب، با اعتراض روبهرو نمیشود؟
من خودم متاهلم. اگر همسرت ورزشی نباشد، قطعا به مشکل میخوری. من همسرم فوتبالی است. خودش مدیر مدرسه و رئیس هایتاسکیت بوده و در حیطه مدیریتی کمکم میکند. کلا خانواده من فوتبالی است. از وقتی وارد خانه میشویم، از فوتبال حرف میزنیم تا وقتی که بخوابیم. در خانه ما هنوز عشق به فوتبال هست.
بچهها هم این علاقه را دارند؟
بله، هم دخترم علاقهمند است و هم پسرم. دخترم 13سالش است و بهنظرم میتواند مربی خوبی شود، استعدادش را دارد. وقتی بازی داریم، از روی سکوها تیم را کوچ میکند.
همسرتان هم درباره کار شما نظر میدهد؟ تا حالا شده بازی تیم شما را از نزدیک ببیند و از کوچ شما ایراد بگیرد؟
نظر میدهد، ولی ایراد نمیگیرد. بعضی اوقات سر بازیهای تیم میآید و مثلا میگوید فلان بازیکن خوب بازی نکرد، ولی تا حالا از کار من ایرادی نگرفته و پیشنهادی هم نداده است.
با مربیان مرد هم ارتباط دارید؟ از آنها مشورت میگیرید؟
من مدرک مربیگری Aآسیا را دارم و با مربیان دیگر هم در ارتباط هستم. همیشه دوست دارم تجربه و علم کسب کنم. در هر کلاسی که باشد، شرکت میکنم. از هر کلاس یک جمله هم یاد بگیرم، برایم خوب است.
گفتهاید گواردیولا الگوی مربیگریتان است. در مربیان داخلی کار کدام مربی را بیشتر میپسندید؟
یحیی گلمحمدی و امیر قلعهنویی. سبک مدیریت قلعهنویی را دوست دارم و فکر میکنم استقلال با مربیگری او میتواند موفق شود. قلعهنویی هرجا مربی بوده، آنجا را متحول کرده. گلمحمدی هم هرجا مربیگری میکند تیمش زیبا بازی میکند.
با این توضیحات بهنظر میرسد استقلالی هستید.
نباید بگویم، ولی هستم.
فوتسال زنان چند سال قبل از فوتبال زنان راهاندازی شد. فوتسال رشد خوبی داشت و به قهرمانی آسیا هم رسید، اما فوتبال زنان پیشرفتی را که باید میکرد، نکرد. کیفیت بازیها پایین است و نمیتواند تماشاگر جذب کند. درست است که برای بازی فوتسال امکانات راحتتر فراهم میشود و فوتبال زیرساختهای اساسیتری میخواهد، با این حال روند رشد خیلی کُند است.
هماهنگ کردن 5نفر در زمین خیلی متفاوت از هماهنگ کردن 11نفر در زمین است، بهخاطر این هماهنگی است که بازی زیباتر میشود. در مردان هم همینطور است. تیم فوتسال مردان ایران زیباتر از تیم فوتبال بازی میکند. فوتسال مردان ما از ابرقدرتهای جهان است، اما تیم فوتبال ما در سطح آسیا هم نمیتواند قهرمان شود. در مردان هم مثل زنان، توجه به فوتسال بیشتر از فوتبال است، بهخاطر اینکه هزینهکردن راحتتر است. فوتبال هزینه و زیرساختهای بیشتری میخواهد. فوتسال را میشود در هر زمین کوچکی بازی کرد، ولی فوتبال چمن میخواهد؛ چمن خوب.
و زیرساختهایی هم که هست کمتر در اختیار زنان قرار میگیرد.
همینطور است. سپاهان زمین خوبی دارد، ولی در زمینی که تیم مردان بازی میکند، زنان اجازه بازی ندارند. در تهران یکی از بدترین زمینها را به زنان میدهند. اما در بم در همان زمینی که تیم مردان بازی میکنند، تیم زنان هم بازی دارند.
تصور عمومی این است که در شهرهای کوچک وضعیت ورزش زنان بدتر است، اما بهنظر میرسد در واقعیت اینطور نیست. بم، سیرجان و... از فوتبال زنان حمایت میکنند، اما در شهری مثل تهران، به زحمت یک تیم میتواند اسپانسر پیدا کند.
شهرهای بزرگ تیمهای بزرگ دارند. وقتی تهران استقلال و پرسپولیس را دارد، همه انرژیها و علاقهها روی این تیمها متمرکز است و دیگر به تیم زنان توجهی نمیشود. مسافتها هم تأثیرگذار است. وقتی یک بازیکن مجبور است برای تمرین از این سر شهر به آن سر شهر برود، انگیزهای برای ادامه کار نمیماند، ولی در شهرهای کوچک این اتفاق نمیافتد. در کل هر شهر بزرگی که تیم بزرگ در فوتبال مردان دارد، به زنان کمتر توجه میکند. وقتی کردستان نمیتواند در لیگ مردان تیم مطرحی داشته باشد، روی لیگ دیگری سرمایهگذاری میکند و با کمترین هزینه هم میتواند یک تیم زنان تشکیل دهد و قطعا داشتن این تیم میتواند کمک کند تا مسئولان آن شهر دیده شوند.
من مدرک مربیگری A آسیا دارم. با مربیان دیگر هم در ارتباط هستم. همیشه دوست دارم تجربه و علم کسب کنم. در هر کلاسی که باشد، شرکت میکنم. از هر کلاس یک جمله هم یاد بگیرم، برایم خوب است. بین مربیان ایرانی کار یحیی گلمحمدی و امیر قلعه نویی را می پسندم. سبک مدیریت قلعهنویی را دوست دارم و فکر میکنم استقلال با مربیگری او میتواند موفق شود. قلعهنویی هرجا مربی بوده، آنجا را متحول کرده. گلمحمدی هم هر جا مربیگری میکند تیمش زیبا بازی میکند